یکی از فلسفههای مهم غیبت، آماده نبودن مردم است
الآن جامعه ما جامعه آمادهای نیست. بگذرید از چندتا جلسه صبح جمعهای که حتی بعضی از آنها هم دروغ میگویند. متأسفانه بعضی از دعاخوانهای ما هم دروغگو هستند. یابن الحسن میگوید اما در یک شب عروسی بچهاش همه را زیر پا میگذارد.
نام امام زمان (عج) را میبرد اما خمس نمیدهد، برای امام حسین (ع) به سر و سینه میزند اما اهل زکات نیست، مسخره میکند! چطوری میخواهید زیر بار دولت امام عصر (عج) بروید؟
نام امام زمان (عج) را بزرگ تابلو کرده در خانهاش اما دخترش با سر برهنه جلو نامحرم میگردد. تو خجالت نمیکشی؟ امام زمان نمیگوید تو اگر مرا میخواهی و من را ناظر بر اعمالت میدانی باید مراقب رفتار زندگیات باشی؟
یکی از اسرار غیبت این است که مردم آماده نیستند
اگر من خودم آمادهام، خانواده من هم آمادهاند؟ بچههای من آمادهاند؟ جامعه من آماده است؟
تمام انبیاء را خدا فرستاد اما محیط آنها محیط آمادهای نبود و همه آنها را کشتند ...
امام حسن عسکری(ع) میفرمایند:
هرکسی دوست دارد دوستدارانش زیاد شوند سه چیز را باید رعایت کند
1- پاکدامنی و درستی روش زندگی او باشد.
2- کرامت و بخشندگی جزو سرشت او شود.
3- بردباری و تحمل جزو خلقوخوی او گردد.
هر انسانی دو سرنوشت برایش رقم میخورد، سرنوشت مرگ و سرنوشت شهادت؛
در بعضی از روایات داریم که آنهایی که میمیرند در زمان ظهور امام زمان (عج) بر میگردند و رجعت پیدا میکنند و در رکاب حضرت به شهادت میرسند
و آنهایی که شهید از دنیا میروند در رجعت بر میگردند و در کنار امام زمان (عج) حضور دارند و با مرگ طبیعی از دنیا میروند.
لذا برای خود امام زمان (عج) هم سرنوشتی شبیه به همه اولیاء رقم خورده یعنی شهادت درراه خدا.
خود حضرت هم در دعای افتتاح همین را از خدا میخواهند:
«وَ قَتْلا فِی سَبِیلِکَ فَوَفِّقْ لَنَا«
خدایا کشته شدن درراه خودت را نصیب ما کن
حضرت هم به شهادت میرسند، اما اینکه قاتل حضرت کیست ما نه دیدهایم و نه میدانیم که کیست و چهکاره است.
جوانان ما باید این شهامت و اخلاق را داشته باشند که اگر در جامعه اشتباهی کرد بگوید اشتباه کردم و عذرخواهی کند.
اگر در خانواده نسبت به پدر و مادر خطایی کرد عذرخواهی کند، نه اینکه سینه سپر کند و بگوید دلم خواست به شما چه ربطی دارد.
این اخلاق، اخلاق جوان مهدوی نیست.
جوان مهدوی هرکجا اشتباهی از او سر زد، قطعاً تائب است.
اختلاف اول اینکه اهل سنت معتقدند که امام زمان (عج) از نسل امام حسن (ع) است و ما معتقدیم که حضرت از نسل امام حسین (ع) است
البته این حرف قابل توجیه است
چون امام زمان (عج) هم از نسل امام حسن (ع) و هم از نسل امام حسین (ع) است چون تمام ائمه از امام باقر (ع) به بعد از نسل هر دو امام هستند لذا این حرف اهل سنت حرف خطایی نیست، امام زمان (عج) جد اعلای مادریش امام حسن (ع) است و جد اعلای پدریش امام حسین (ع)
اما آن اختلاف اساسی ما با اهل سنت در این است که اهل سنت معتقدند امام زمان (عج) هنوز به دنیا نیامده اما ما معتقدیم که حضرت به دنیا آمده و در پس پرده غیبت است.
مرحوم آیتاللهالعظمی نائینی میگویند: در جریان جنگ جهانی اول که نیروهای کفر میخواستند ایران را تصرف کنند، یک شب متوسل به امام عصر (عج) شدم.
گفتم: آقا! این مملکت شیعه است،
امروز روی کره زمین تنها مملکت شیعه، ایران است. اکثریت بحرین، شیعه است اما حکومت آنها سنی است.
مرحوم آیتالله نائینی میگوید: نیمهشب بادل شکسته به حضرت گفتم این مملکت متعلق به شماست. این مردم عشق و ارادت به شما دارند، کفر، در حال تصاحب این سرزمین است، یک عنایتی کنید! یک توجهی!
با دل شکسته خوابیدم. در حالت خواب، نقشه ایران را دیدم. دورتادورش حصاری در حال ریزش بود و حضرت را دیدم که در کنار حصار ایستاده بود.
توجه کردهاید وقتی دیواری در حال فروریختن است اول شروع میکند به لرزیدن، بعد ترک بر میدارد، بعد گلولای از بین شکافها بیرون میریزد، رفتهرفته شروع میکند به فروریختن.
دیدم دیوارها در حال فروریختن است، آقا دست بردند و دیواری که مرز ایران بود را به حالت قبل برگرداندند.
فرمودند: نائینی! لرزه بر میدارد، شکاف در این دیوار و حصار ایجاد میشود، میخواهد فروبریزد، اما ما حافظ و نگهبانیم.
حیف نباشد مملکتی که امام زمان (عج) حافظ اوست گاهی اوقات بعضی از جلسات، محافل ما و جشنهای ما قلب امام زمان (عج) را آزار دهد؟
مرحوم سید بن طاووس میگوید سحرگاهی به سرداب مقدس امام زمان (عج) رفتم صدای روحافزای ولیعصر(عج) را با گوش خودم شنیدم
اَللهُم اِنَّ شِیعَتَنا خُلقَت مِن شُعاعِ اَنوارِنا
حضرت در آن خلوتگاه خودش در نیمهشب برای شیعیانش دعا میکند
خدایا اگر شیعیان ما گناه کردند که بین آنها و شماست به عظمت خودت ببخش آنها را، اگر گناهی کردند که بین آنها و مردم است به خاطر ما آنها را ببخشید
چه مام زمان مهربانی، در خلوت خودش برای شیعیان گناهکارش استغفار میکند...
در آن ساعات آخر عمر حضرت، سمی که به حضرت خورانده بودند امام بدنش دچار ارتعاش شده بود.
بدن امام عسکری علیهالسلام میلرزید.
حضرت، غلامی بنام عقید داشتند. عقید میگوید: شربتی بنام مصطکی برای امام عسکری علیهالسلام آوردند. بهعنوان دارو آوردند.
عقید میگوید: دست حضرت میلرزید و حضرت درست نمیتوانستند ظرف را کنترل کنند.
به عقید فرمودند: برو داخل اتاق و فرزندم را صدا بزن تا بیاید.
خیلیها امام زمان عجل الله فرجه را از بدو تولد ندیده بودند. حتی جعفر عموی ایشان، حضرت را ندیده بود؛ که حضرت آمدند برای نماز بر بدن امام عسکری علیهالسلام در زدند و فرمودند: «یا عَمّ تَأخَّر فَإنّی أولی بَالصّلوة عَلَی أبی»؛ عمو کنار برو من بر نماز بر پدرم اولای بر تو هستم.
حتی نزدیکان بیت ولایت نیز امام زمان عجل الله فرجه را ندیده بودند.
غالب دوران امامت امام عسکری علیهالسلام نیز امام در زندان و محاصره بود.
جاسوسهایی در این زندانها میگذاشتند. میگویند خلیفه عباسی یکی از زندانبانها را گفت که چه کردید؟
گفت: هرکسی را که در زندان ایشان میگذاریم انسانهای زاهد و عباد و اهل عبادت و نافله شب میشوند. ما نمیدانیم که این آقا با این افراد چه میکند که اینگونه میشوند؟
شاید دوران امام عسکری یکی از سختترین دورانهای ائمه علیهمالسلام بود. چون روایاتی که از رسول خدا صلیالله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیهالسلام و امام مجتبی علیهالسلام رسیده بود بشارت آمدن امام زمان عجل الله فرجه را از امام عسکری علیهالسلام داده بودند؛ لذا شب ولادت امام زمان عجل الله فرجه حتی عمه امام عسکری علیهماالسلام نیز خبر نداشت؛ که امام فرمودند: به عمه ما بگویید امشب در منزل ما باشند. حکیمه خاتون علت را پرسیدند و امام فرمودند: امشب آن وعده و بشارت الهی تحقق پیدا میکند و مصلح عدالتگستری که دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد متولد میشود.
حکیمه خاتون تعجب کرد و پرسید: از کدام همسرتان؟ فرمودند: از نرجس خاتون. گفت: من آثار بارداری در نرجس خاتون نمیبینم. حتی خانمهایی که در بیت ولایت بودند اطلاع نداشتند. لذا تولد حضرت مخفیانه بود و رشد و نمو حضرت نیز تا قبل از شهادت پدر مخفی بود و حتی عقید که خادم حضرت بود خبر نداشت.
عقید میگوید: رفتم دیدم آقازاده چهارپنجساله ای در سجده است و انگشت سبابه را بهطرف قبله بلند کرده است و دارد دعا میکند. ایستادم تا سر از سجده بلند کند. چهره، گندم گون و موها مجعد بود. سلام کردم و عرض کردم: آقا امام عسکری علیهالسلام شما را خواستهاند. این آقازاده کنار بستر پدر آمد. آقا فرمودند: «یا سید اهل بیته اسقنی شربتا من الماء» ای آقای اهلالبیت علیهمالسلام! ظرف آبی به من بیاشام. «فانی ذاهب الی ربی» دارم به سمت خدا میروم. عقید میگوید: دیدم این آقازاده ظرف شربت مصطکی را نزدیک لبهای پدر آوردند. دندانهای امام عسکری علیهالسلام به این ظرف میخورد. پدر از ید باکفایت ولیعصر عجل الله فرجه شربت را نوشید.
وقت اذان شد. آقا فرمودند: مرا وضو بده. یک پارچهای را پهن کردند و پدر را وضو دادند. حال امام عسکری علیهالسلام اینقدر سخت بود که توان وضو گرفتن نداشتند.
عرض کنیم آقا امام زمان عجل الله فرجک! کنار پیکر پدر بزرگوارت حاضر شدی و پدر را با دست خود سیراب کردی و شربت را به پدر نوشاندی.
به قول آیتالله ارباب:
قدم در کربلا بگذار و بستان / سر پرخون ز دست نیزهداران
اگر آقا امام عسکری علیهالسلام مظلومانه به شهادت رسید ولی به پیکرش اسائه ادب نشد. آقا را با احترام غسل دادند و کفن پوشاندند. شیعیان تجلیل کردند. کنار بدن پدر بزرگوارش دفن شد و وجودش را به خاک سپردند اما سلام بر آن شهیدی که حتی برای طفل شیرخواری آب تقاضا کرد.
تو ای دست خدا با شست قدرت / بکش تیر از گلوی شیرخواران
همه بگوییم یا حسین!