مرحوم آیتاللهالعظمی نائینی میگویند: در جریان جنگ جهانی اول که نیروهای کفر میخواستند ایران را تصرف کنند، یک شب متوسل به امام عصر (عج) شدم.
گفتم: آقا! این مملکت شیعه است،
امروز روی کره زمین تنها مملکت شیعه، ایران است. اکثریت بحرین، شیعه است اما حکومت آنها سنی است.
مرحوم آیتالله نائینی میگوید: نیمهشب بادل شکسته به حضرت گفتم این مملکت متعلق به شماست. این مردم عشق و ارادت به شما دارند، کفر، در حال تصاحب این سرزمین است، یک عنایتی کنید! یک توجهی!
با دل شکسته خوابیدم. در حالت خواب، نقشه ایران را دیدم. دورتادورش حصاری در حال ریزش بود و حضرت را دیدم که در کنار حصار ایستاده بود.
توجه کردهاید وقتی دیواری در حال فروریختن است اول شروع میکند به لرزیدن، بعد ترک بر میدارد، بعد گلولای از بین شکافها بیرون میریزد، رفتهرفته شروع میکند به فروریختن.
دیدم دیوارها در حال فروریختن است، آقا دست بردند و دیواری که مرز ایران بود را به حالت قبل برگرداندند.
فرمودند: نائینی! لرزه بر میدارد، شکاف در این دیوار و حصار ایجاد میشود، میخواهد فروبریزد، اما ما حافظ و نگهبانیم.
حیف نباشد مملکتی که امام زمان (عج) حافظ اوست گاهی اوقات بعضی از جلسات، محافل ما و جشنهای ما قلب امام زمان (عج) را آزار دهد؟