یادمان نرود که این دنیا بود وفایی ندارد
برای این سرای بیارزش فانی آخرت باارزش جاوید را فنا نکنیم
گذشتن از دنیا و وابسته نبودن اخلاص انسان را افزایش میدهد
بعضی از مردم از کارهایشان سرخورده میشوند میگویند در این کار چیزی در نمیآید نتیجه ندارد
مرحوم امام میفرمودند ما مأمور به وظیفه هستیم و تکلیف نه نتیجه
وظیفهمان را خوب انجام بدهیم حتی اگر چیزی در آن درنیاید باید حرفی بزنی بزن ولو اینکه نتیجه ندهد
برای رسیدن به یقین و تقویت اخلاص باید به ارزشها توجه داشت
برخی از ارزشها عبارت است از:
خریدار خداست، کار را برای خدا باید انجام داد؛
خدا کارهای کوچک را خیلی گران میخرد؛
خداوند زشتیها را میپوشاند و زیباییها را آشکار میکند؛
توجه به صفات ارزشمند الهی؛
حضرت آیتالله محمدرضا حدائق نقل میکردند یک روزی من از مدرسه منصوریه آمدم بیرون در خروجی مدرسه یکی از ثروتمندان آن زمان شیراز آمد چند تا مسأله پرسید.
من داشتم جواب مسائلش را میدادم فقیری آمد رو کرد به آن فرد ثروتمند گفت: آقای حاجی یک کمکی به من بکنید.
آن آقای ثروتمند در کمال بیادبی رو کرد به فقیر و گفت برو که بیشتر از این لیاقت نداری اگر آدم لایقی بودی خدا به تو میداد.
آیتالله حدائق فرمودند منتظر بودم تا آن ثروتمند چوب این کارش را بخورد.
ده دوازده روز بیشتر نگذشت در شیراز خبر پیچید که این آقای ثروتمند ورشکست شد...
در روایات توصیه های زیادی شده که حرمت پیران و احترام بزرگسالان را رعایت کنید
همانطور که انتظار می رود بزرگسال وقار و سکینه را رعایتکنند، توصیه شده که جوانان نیز نسبت به بزرگسالان رعایت ادب و احترام را داشته باشند
رسول الله(ص) هرگاه عقیل را می دیدند می فرمودند: من تو را به خاطر دو چیز دوست می دارم
اول به خاطر پدرت ابوطالب و دیگری به خاطر فرزندت مسلم که می شود سفیر کبیر حسین
خبر شهادت مسلم(ع) در منزلگاه زباله به امام حسین(ع) رسید آقا همه را جمع کردند و فرمودند الان یک خبر سخت و تلخی به من رسید مسلم، هانیه و عبدالله بن یقطر را در کوفه شهید کردند. ای مردم! این راه نهایتش به شهادت ختم می شود هر که می خواهد بماند، بماند و هرکه می خواهد برود، برود....
آقا فرمودند دختر مسلم را خبر کنید وقتی دختر 8 ساله مسلم آمد حضرت او را نوازش کردند، آن دختر متوجه شد چه اتفاقی افتاده است...
تاریخ می نویسد سکینه دختر امام حسین (ع) این صحنه را نگاه می کرد گذشت تا عصر عاشورا ...
علامه امینی(ره) می گوید من در این فکر بودم که خدا با شمر چه می کند؟ و دلم می خواست که به من نشان دهد
یک شب خواب دیدم در یک دشت بسیار سرسبز درخت ها و جوی های جاری، در وسط این دشت مولی الموالی امیر المؤمنین (ع) بر روی تختی نشسته اند.
رفتم خدمت حضرت....
ناگاه هوا متغییر شد و ....
امام حسین(ع) در آخرین لحظات زندگی در روز عاشورا در آن جدال آخر یک جمله ای به خدا عرض کرد:
پروردگارا! دوست داشتم هفتادهزار مرتبه در راه شما که محبوب منید جان می دادم
بعضی از بزرگام معتقند بهترین ایام عمر سید الشهدا ساعات گودی قتلگاه است....