من در حالات حضرت خدیجه (س) مطالعه میکردم. نقلها متفاوت است؛ بعضیها میگویند 25 سال زندگی مشترک باهم داشتند و برخی نیز بیشتر نقل کردند.
یکبار حضرت خدیجه (س) تقاضایی از پیامبر (ص) نکرد. جایگاه حضرت خدیجه (س) را ببینید. یک بانوی ثروتمند با موقعیت بسیار عالی که ثروتمندان عرب با سرمایه او تجارت میکردند وقتیکه به همسری پیغمبر (ص) درآمد، رسولالله (ص) یک جوان بهحسب ظاهر تهیدست اما باایمان، امین، صادق و بااخلاق.
میخواهم دوستی را بگویم. مردم! کد دوستی را حواسمان باشد از دست ندهیم.
رفیق خوب این است که شما را برای شخصیتت بخواهد.
بین یک زن و شوهر جوان در همین شیراز اختلاف بود. کار به طلاق کشیده بود.
البته این دختر مقصر بود.
یکشب در دفتر مسجد نشسته بودم.
خانمی که فارغالتحصیل یکی از رشته های مهندسی دانشگاه شیراز بود به دفتر آمد.
خانم مهندس گفت: من به بنبست رسیدهام میخواهم بروم خودکشی کنم.
گفتم: چرا اول کار نمیآیی سؤال کنی؟ چطور شده است که میخواهی خودکشی کنی؟
گفتند: یک پدری به بچهاش گفته است که اعتکاف نمیخواهد بروی. تو که گناه نکردهای. اعتکاف را کسانی میروند که گناه کردهاند. تو که جوانی و هنوز اول کارت است. اعتکاف برای چه میروی؟
مسجد باید گنهکاران بروند؟
العیاذ بالله معصومین (ع) که نماز میخواندند گنهکار بودند؟
پیامبری که ده روز آخر ماه رمضان را معتکف میشد گنهکار بود؟
یک روز آقا امام صادق (ع) نشسته بودند. یک کسی آمد و گفت: از اعتدال برای ما بگویید.
امام یک مشتی خاک در دستشان کردند و جمع کردند.
فرمودند: این حالت را میبینی که انسان ببندد نه خودش بخورد و نه به کسی بدهد. این را بخل میگویند که خدادوست نمیدارد.
خدا رحمت کند مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی
در خاطرات ایشان مینویسند.
خیلیها جریاناتی از ایشان نقل میکنند. آدم عجیبی بوده است.
خدا رحمت کند آقای بهلول را؛ سال 71 یا 72 بود.
یک شب آمدم، دیدم در محراب خوابیده است.
گفتند: یک پیرمردی است. آمدم دیدم آقای بهلول است.
گفت: من آمده بودم که ببینم اگر شما نمیآیی خودم نماز بخوانم.
چون ایشان دائمالسفر بود و نمازهایش را همگی تمام میخواند.
همان شب نیز منبر رفت و گفت: حاجآقا را میخواهم ببینم.
یک جایی مجلسی بود و ایشان را با خودمان بردیم و آن شب را نیز در منزل حاجآقای والد بود.
جریاناتی را برای من نقل کرد.
یکی از نکاتی که نقل کرد این بود که بیش از شصت سال است که به دستور امام هشتم به مأمون عباسی عمل میکنم و مریض نشدم.
من سؤال کردم که آن دستور چه بود؟
گفت: آقا علی بن موسیالرضا (ع) فرمودند: اگر میخواهی مریض نشوی بین هر دو وعده غذا یک فاصله بینداز؛ یعنی اگر صبحانه خوردی دیگر ناهار نخور و شام بخور. اگر شام خوردی فردا صبحانه نخور و ناهار بخور.
در هر 48 ساعت سه وعدهغذا میخورد.
وعدههای غذایی هم مانند ما نبود که چلوکباب و سالاد و حلوا و ... با هم میخوریم.
او یک نانوآب و ماست میخورد. خوراکش همین بود.
میگفت من مریض نشدم.
نظم دارد. استمرار دارد. اگر کار مستمر باشد نتیجه میگیرد.
امام باقر (ع) میفرماید: کار کم مداوم بهتر از کار زیاد ناپیوسته است؛ «قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ»
کار کم انجام بدهید ولی همیشه انجام بدهید.
قرآن میفرماید: «وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا»
اگر کسی از او کار بدی سر زده شد خطا و اشتباهی مرتکب شد
«أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ» یا به خودش ظلم کرد در حق خودش ظلم کرد
در دعای کمیل آقا امیرالمؤمنین (ع) به ما میآموزد: «ظَلَمتُ نَفسی»؛ یعنی خدایا خوب از این فرصتها استفاده نکردم. از جوانیام، از عمرم، از ریاستم، از چشمم، از زبانم، از دستم، از ثروت و آبرو و اعتبارم درست استفاده نکردم.
چون امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: شکر نعمت در این است که در حرام خرجش نکنید.
اگر کسی نعمت الهی را در حرام هزینه کرد ظلم است.
یکی از مصادیق ظلم، ظلم به نفس است؛ زیبایی به انسان دادهاند و از این زیبایی در حرام استفاده کند. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید در این است که در حرام هزینه نشود؛ حالا بعضیها اینطور نیستند به خودشان ظلم میکنند اما ببینید پیام پروردگار مهربان این است:
اگر کسی کار ناشایستی انجام داد به بنبست نرسیده است و خدا راه را برای برگشت گذاشته است.
یا به خودش ظلم کرد به خودش ستم کرده؛
«ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ» برگشت و توبه کرد؛
«يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا»
استغفار بکند با اینکه به خودش ظلم کرده با اینکه کار ناشایست انجام داده است خدا را بخشنده و آمرزنده و مهربان خواهد یافت
اما خداوند شرط گذاشته:
اگر میخواهید این پلیدیها و زشتیها و نازیباییهای زندگی شما و ظلم به نفستان و گناهان اجتماعیتان را ما ببخشیم لازمهاش استغفار است.