خدا رحمت کند مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی
در خاطرات ایشان مینویسند.
خیلیها جریاناتی از ایشان نقل میکنند. آدم عجیبی بوده است.
کسی بوده که طی الارض داشته و به او ولایت الله داده بودند. گاهی اوقات انجیر برمیداشت و بر آ دعا میخواند و به سرطانی میداد و خوب میشد.
میگویند استاندار مشهد توهین کرد و ایشان فقط یک کلمه گفت: سردرد بگیری. ماهها در بستر افتاده بود.
این ولایت الله است. ولایت تکوینی است.
کارهای عجیبی از مرحوم حاج شیخ نقل کرده بودند.
میگویند یکی از اهالی یزد بود که به مشهد آمده بود. او در آنجا مأمور دولت بود. زمستانی بود. برف سنگینی نیز آمده بود و ارتباطها تعطیل شده بود و او نیز خبری از خانم و بچههایش نداشت. بعدازظهر زمستانی منزل آیتالله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی در مشهد آمد و خدمت آقا نشست. آقا از نگرانی او پرسیدند. گفت: از زن و بچهام خبر ندارم. دو ماه است بیخبرم. نه نامهای آمده است و نه اطلاعی دارم. نمیدانم اینها مشکلی ندارند و گرفتاری ندارند؟
این مسأله مربوط به 70 80 سال قبل است.
آقای حاج شیخ میگوید: نگران نباش. حالشان خوب است.
هرچه آقا میگوید حالشان خوب است او میگوید: دلم آرام نیست. نگرانم.
یکدفعه آقا میگوید: برو یزد!
میگوید یکدفعه دیدم در خانه خودم در یزد هستم. در اتاق آمدم. دیدم خانمم خوابیده و بچهها نیز کنار او خوابیدهاند. پاورچین بالای سر خانمم آمدم. توی طاقچه یک ظرف بلوری بود و داخل آن آب بود. کاسه را برداشتم آب بنوشم. یکدفعه خانمم بلند شد نشست.
ظرف آب از دستم افتاد شکست. یکدفعه دیدم مشهد در خدمت آیتالله حاج شیخ حسنعلی هستم.
آقا فرمود: راحت شدی؟ خانم و بچههایت را دیدی؟ ولی این قضیه را تا زمانی که زنده هستم برای کسی بازگو نکن!
برخی امروز دکان بازکردهاند.
آنهایی که اهل باطن و کار هستند سروصدا ندارند ولی آنهایی که میگوید ما حلقه ذکر برقرار کردهایم و جلسه فناء فی الله داریم. فناء فی الله به سرت بخورد. تو در خودت ماندهای. فانی فی الله شدهای؟
اصلاً این مدعیان در طلبش بیخبراناند / آن را که خبر شد خبری بازنیامد
آنهایی که اهل کار هستند نمیخواهند شناخته شوند. یک جاهایی هم اگر از آنها بروز پیدا میکند راضی نیستند کسی بفهمد. گردن طرف نیز میگذارند تا زندهای نگو!
آقای حاج شیخ حسنعلی اصفهانی چکار میکرد که به این قدرت رسیده بود؟
کتاب نشان از بینشانها خاطراتی است که از ایشان نقل کردهاند. میتوان با همین آیه قرآن آن را هضم کرد: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ»
خدا میفرماید: اگر بندهای باشید که من خدا میخواهم همه قدرتم را به شما میدهم. تفویض ولایه الله میکنم.
شما هم بشرید ولی قدرت الهی دارید.
ولایت الهیه پیدا میکنید.
پول و مقام چیست؟ دنیا چیست؟ قدرت خدایی به تو میدهیم. تو بر هستی میتوانی حکم برانی. چرا حاج شیخ حسنعلی به این قدرت رسید و ما نمیرسیم؟
حاجآقای فاطمی نیا گفتند: من یکی از بزرگان عرفا را دیدم. ایشان شش ماه شب و روز با مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بوده است. از ایشان سؤال کردم: ایشان چکار میکرد خدا به او اینهمه قدرت داده بود؟ ذکر خاصی یا عبادت ویژهای داشت؟
ایشان یک مقداری فکر کرد و بعد این جمله را گفت: حاج شیخ از اسماء استفاده میکرد آثارش را نگه میداشت. اهل غیبت نبود. اهل دروغ نبود. اهل گناه نبود. پاک زندگی میکرد.
آقا نشسته دارد دعا میخواند یکدفعه کتاب را میبندد و در وادی غیبت و تهمت وارد میشود.
اعمال را حفظ نمیکنیم و لذا نتیجه نیز نمیگیریم.