سال 70، آقایی نزد مرحوم والد من آمد و گفت: 24 میلیون تومان طَبَق درست کردهام برای امام حسین (ع). من خودم شاهد این قضیه بودم.
وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ[1]: اگر میخواهید شیطان حریف شما نشود، در وقت سَحَر، استغفار کنید.
رسول خدا (ص) فرمود: أ لا أدُلُّكُم على دائكُم و دَوائكُم ؟! مسلمانان! به شما خبر بدهم دردتان چیست و درمانتان کدام است؟ درد را بگویم و درمان را معرفی کنم؟ این سخن، سخن شخصیتی است که خداوند در تأیید گفتار او میفرماید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي[1]؛ پیغمبر هر چه میگوید، سخن خداست.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی مینویسد:
عارفی را دیدند که 20 سال ذکر «استغفرالله ربی وَ أتوب الیه» میگوید. از او علت گفتن مداومِ این ذکر را جویا شدند.
این عارف گفته بود: من یک الحمدللهِ بیجا گفتم، بیست سال است که دارم استغفار میکنم.
گفتند: چه الحمدللهی؟
خدا رحمت کند آقای بهلول را که از دنیا رفت. سال 71 یا 72 بود. حدود 12 سال پیش. در مسجد بودم و وقتِ نماز مغرب بود. دیدم پیرمردی در محراب خوابیده است. نزدیک رفتم و دیدم آقای بهلول است.
به من گفت: من آمده بودم که ببینم اگر شما نمیآیید، من خودم نماز را بخوانم. ایشان دائمالسفر بود و نمازهایش را همیشه کامل میخواند.
همان شب هم منبر بود و درخواست داشت که حاجآقا را ببیند. مجلسی بود که ایشان را هم با خودمان بردیم و آن شب هم منزل حاج آقای والد بود.
جریاناتی هم برای ما نقل کرد.
روزی آقا امام صادق (ع) به همراه جمعی نشسته بودند. شخصی آمد و عرض کرد: فدایت شوم! از اعتدال برایمان بگویید. امام (ع)، مُشتی خاک در دست گرفتند و جمع کردند. فرمودند: این حالت را میبینی؟ مانند این است که انسان نه خودش بخورد و نه به کسی بدهد. به این حالت، بُخل میگویند که خداوند چنین اشخاصی را دوست ندارد. سپس دستشان را کامل باز کردند و تمام خاکها ریخت. فرمودند: این صفت نیز شایسته نیست که انسان هر چه دارد را بذل و بخشش کند و خودش محتاج بماند. اینگونه اشخاص را نیز خداوند شایسته نمیداند. پیغمبر (ص) میفرمایند: وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا[1]؛ رسول ما! نه دستهایت را پشت گردنت گره کن که به هیچ کس، هیچ چیز ندهی و نه دستانت را باز کن که هر چه داری بذل کنی و خودت نیازمند شوی.
خانمی با من تماس گرفت و عنوان کرد: شخصی به خواستگاری من آمده که خیلی انسان خوب و جوانمردی است. فقط دو ایراد و عیب کوچک دارد: نماز نمیخواند و شراب میخورد. گفتم: خوب شد ما نمردیم و عیب کوچک هم فهمیدیم چیست.
میخواهم در مورد دوستی و کد دوستی و دوستیابی برایتان صحبت کنم. رفیق خوب آن است که شما را برای شخصیتتان بخواهد.
زوج جوانی در همین شیراز، اختلاف داشتند که کارشان به طلاق کشیده شده بود. البته دختر، مقصر بود. دوستی این زوج، در خیابان صورت گرفته بود. این را هم به جوانان بگویم که:
عشقهایی کز پیِ رنگی بود
عشق نَبوَد عاقبت ننگی بود