در روایت داریم، آقا امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند: یکی از تعصبات و عصبیّتهای خوب، تعصب حضرت حمزه بود. حضرت حمزه سلامالله علیه، عموی پیامبر (ص) بود. ایشان یک صحنهای را دید که باعث مسلمانشدنش شد. تعصب، حضرت حمزه را گرفت.
بعضی میگویند: تعصب حضرت حمزه این بوده که دیده ابوجهل، پیغمبر (ص) را کتک زده است.
امام حسن عسکری (ع) فرمود: مردم به شما خبر دهم تنبلترینِ مردم چه کسانی هستند؟
آنهایی که زبان در اختیارشان هست، ولی ذکر نمیگویند.
امام زینالعابدین (ع) در دعای مکارمالأخلاق، از خداوند طلب پول و مال میکنند؛ اما مردم اینگونه و مانند ایشان از خدا بخواهید. ایشان اینگونه به خداوند عرض میکنند: «خدایا ثروتم را افزایش مده، مگر اینکه هر چه ثروتم بیشتر میشود، در وجود خودم، پایینتر بیایم». یعنی هرچه ثروتمندتر؛ افتادهتر، متواضعتر و فروتنتر. خودم را گم نکنم.
یک شب در دفتر مسجدالنبی بودم. یک آقای افغانی وارد مسجد شد. یک پای این بندهی خدا لنگ میزد و روی زمین میکشید. آمد و روی صندلی نشست. روی صندلی هم که نشست، یکطرفه نشسته بود یعنی نمیتوانست درست بنشیند. در ذهن من آمد که این آقا، یک کمکی میخواهد. دفتر هم شلوغ بود. اشاره به او کردم که شما اول بیایید تا به کار شما رسیدگی کنم، چون ظاهراً، نشستن برای شما سخت است. گفت: اگر اجازه بدهید، من آخرین نفر میآیم و میخواهم کسی در دفتر نباشد. گفتم: هر جور مایل هستید.
در چهار جای قرآن، خدا واژهی «تزکیه» و «تعلیم» را با هم ذکر کرده است. در سه مورد از این چهار مورد، اول خدا میفرماید: « يُزَكِّيهِمْ » و سپس میفرماید: « َيُعَلِّمُهُمُ ». یعنی چه؟ یعنی آقای محترم! پدر عزیز! معلم محترم!
روزی پیغمبر (ص) در اطراف مدینه با عدهای از مسلمانان در حرکت بودند. به یک جوان برخورد کردند. یک جوان عربِ چوپان بیسواد که نه دانشگاه دیده و نه حوزهی علمیه دیده بود و عمرش را به چوپانی و در بیابان گذرانده بود. رسولالله (ص) به او فرمودند: تو، خدا را میپرستی؟ عرض کرد: بله یا رسولالله، من مسلمانم.
در یک سال، در مدینه، بنده در بعثهی آیتالله العظمی مکارم نشسته بودم آقایی آمد که از استان دیگری از کشورمان بود و میخواست حساب خمس خودش را بکند. گفت امشب میخواهم به مسجد شجره بروم.
همین طور که صحبت میکرد، گفت: من سؤالی هم دارم: 22 سال است که با دخترم حرف نمیزنم.
یکی از جدیترین عواملی که مانع شکوفایی جوان میشود، رفقا و دوستان ناباب و نااهل است. آیات 27 تا 29 سورهی مبارکه فرقان، ناظر به همین مطلب است که روز قیامت، عدهای از مردم در صحرای محشر، جلوی محشریان، در پیشگاه خدا میگویند: ای کاش با آدم بد رفیق نشده بودیم.