یک وقت در یک جلسه عرض کردم، از خودِ آیت الله محفوظی هم سؤال کردم که ایشان هم این مطلب را تصدیق کردند.
میخواهم مراقبت خدا را بگویم. حیا اگر آمد، خروجیاش میشود این. بقیهاش توجیه است که: رفتیم خارج، آنجا دین نبود، در جمع گنهکار نشستیم و گناه مرتکب شدیم و... اینها ضعف ایمان است. اگر کسی باایمان و با حیا باشد، در بدترین شرایط هم تن به گناه نمیدهد و اگر کسی بیحیا باشد، در مقدسترین اماکن هم به سمتوسوی خطا و گناه کشیده میشود.
یکی از آقایان که البته بازنشسته شدند و در صنعت الکترونیک یک مسئولیت مدیریتی داشتند، برای من نقل کردند: سال 60، تعداد 23 دانشجو از طرف دولت ایران در آمریکا برای مقطع فوق لیسانس و دکترای الکترونیک بورسیه شده بودیم. اکثریت این 23 نفر هم مجرد بودند. جایی که آنجا برای ما به عنوان خوابگاه انتخاب شده بود، طبقهی سوم یک ساختمانی بود که طبقهی همکف آن یک کابارهی 24 ساعته بود. در طبقهی همکف، یک قسمت آن، شرابفروشی بود، یک قسمت آن قماربازی میکردند، یک قسمت آن بساط رقص و لهو و لعب برپا بود و واقعاً اوضاعی بود. محل عبور ما هم از همین طبقه همکف بود و باید ناخواسته این مردمی که آمده بودند و میرفتند را میدیدیم. چشممان به این زنهایی که دنبال فساد بودند، میافتاد. (اکثریت هم جوانان مجرد، در کجا؟ کشور آمریکا نه سومین حرم اهلالبیت! آن هم جوان و مجرد نه پیرمرد 60 و 70 ساله!)
آیتالله محفوظی هم از طرف حضرت امام برای سرکشی امور دانشجویان آمدند. یک روز که نوبت ایشان بود در خوابگاه ما که برای دانشجویان صحبت کنند، ایشان را که از طبقهی همکف به بالا آوردند، یک لحظه که ایشان آن اوضاع و احوال طبقهی همکف را دیده بود، خیلی ناراحت شدند. به مسئول امور دانشجویی گفتند: چرا برای این جوانهای دانشجو اینجا را انتخاب کردهاید؟ گرچه اینجا گناه آزاد است ولی باز محل اسکان این جوانها را جای ساکتتری انتخاب میکردید. درِ لانهی زنبور برای اینها خانه گرفتهاید! اینها هر روز در رفتوآمدشان با گناه روبرو هستند. و خیلی اظهار ناراحتی کردند.
مسئول امور دانشجویی هم گفت ما خیلی گشتیم تا یک واحد آپارتمانی که به درد 23 دانشجو بخورد و برای کار ما مناسب باشد، پیدا نکردیم و ناگزیر اینجا را پیدا کردیم و قرارداد یکساله بستهایم. بعد از یک سال هم جابجا میشویم و به جای دیگری میرویم و فرصت نشد که جای بهتری پیدا کنیم.
آقای محفوظی آمدند و همه هم جمع شدیم. ایشان میگفت: آقایان دانشجو! خدا همه جا هست؛ ایران و آمریکا فرقی ندارد. گناه هم همه جا گناه هست؛ ایران و آمریکا ندارد. حواستان باشد خدا را در نظر بگیرید و مراقبت باشید و نافرمانی الهی نکنید.
حدود یک ساعتی ایشان، ما را نصیحت کردند و رفتند. ایشان برنامهریزی کرده بودند که هر شبی، در یکی از این خوابگاههای دانشجوها میخوابیدند. یک شب نوبت خوابگاه ما شد. آن شبی که باید میآمدند تا در جمع دانشجوهای ما میخوابیدند، جایی برای ایشان آماده شد و ایشان خوابیدند.
آیتالله محفوظی نقل کردند که: سحر که برای نماز شب بلند شدم، دیدم تمام این 23 نفر برای نماز شب بلند شدهاند!
اولاد اینگونه باید تربیت کرد. زمانه بد شده و ما هم بد کار کردیم.