ما یک تقوای حداقل داریم و یک تقوای حداکثر. خدا کند این تقوای حداقل، حداقل از ما گرفته نشد.
بزرگان مفسر میفرمایند که در سورهی البقره که خدا میفرماید: «هُدیً لِلمُتَّقین»، آغاز حرکت و تعالی بشر از رعایت تقواست؛ یعنی اگر انسان متّقی شد، به یک جایی میرسد. تقوای الهی را اگر پیشه کرد، بالأخره، هدایت خواهد شد. این طور نیست که هر کسی تلاوت قرآن کند، بگوید که این اهل هدایت میشود؛ زمینه را باید داشته باشد؛ مثل داروست. دارو را میگویند این فرد آمادگی پذیرش را باید داشته باشد تا جواب بدهد. بعضی داروها جواب برعکس میدهد.
امام صادق (ع) فرمودند: منتظر دو تا ویژگی دارد. دعای ندبه اگر نخواندی، نخواندی اما این دو تا را از دست نده. نماز شب اگر نخواندی، لطمهای به انتظارت نمیزند ولی اگر این دو دستور را رعایت نکردی، منتظر نیستی.
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «اَلکَریم یَری مَکارِمَ أَفعالِه دَیناً عَلَیهِ حَتّی یَقضیهِ». انسانهای کریم وقتی کارِ خوب میکنند، خود را مدیون میدانند، بدهکار میدانند. تازه وقتی پول خرج میکند میگوید: خدایا الحمدلله که موفقّم داشتی زکاتم را دادم. خدایا، سپاس میگویم تو را موفقم داشتی واجبم را ادا کردم، و طلبکار نمیبیند خود را. نسبت به خانواده و فرزندانش، وظایفش را انجام میدهد و میگوید: خدایا سپاس میگویم تو را توفیق انجام وظیفه به من دادی. مسجد آمدم، نماز خواندم، روزه رفتم. یَری مکارِمَ أفعالِه دَیناً عَلیه. دِین میداند؛ بدهی میداند، میگوید تکلیفم را انجام دادم و منّت ندارد و طلبکار نیست و خودش را مدیون میداند.
میگویند انسانهای باتقوا وقتی مشکلات مالی مردم را میبینند، ناراحت میشوند. آدم باتقوا اینطور است. وقتی میبیند در کنارِ خانهی او و در شهر او، برهنهای است، گرسنهای است، نیازمندی است، او در حد توانش دارد کار میکند و بیش از توانش که نمیتواند ولی در همان حد هم که دارد کار میکند متأثر است. بدا به حال کسی که گرفتاریِ مردم او را متأثر نکند! این فرد باید یک تجدیدنظری در خودش بکند.
یکی از دورانهای پر مشقّت ائمه، دوران امام هادی (ع) بود. امام حدود 20 سال، از زمان متوکل، حضرت را آوردند سامرا تحت نظر بود. متوکل ملعون، خلیفهی عباسی، میگویند یک شب در حال مجلس شراب، امام هادی را صدا زد آوردند در مجلس و شراب ریخت و به امام هادی تعارف کرد.
خدا رحمت کند حاج آقای معتکف، ایشان میگفت: سال 1337 شمسی (که خیلی از ماها آن موقع نبودیم) در آن موقع من در مشهد رئیس بانک بودم. یک سؤالی در روزنامهها طرح کردند: «از کجا آوردهای؟». این سؤال در روزنامهها منتشر شد و بعد هم گفتند از همه بپرسید که پولهایتان را از کجا آوردهاید؟ اموال را از کجا آوردهاید؟ یک عده جواب دادند: این چه سؤالی هست که میکنید؟ یک عده هم سرمایهها را بردند و وحشت کردند و گفتند امنیت اقتصادی نیست.