سال 42 بعد از آن نطق غرّا و آتشین حضرت امام که منجر شد به جریان یورش فیضیه و جریاناتی که اتفاق افتاد، در شیراز، مرحوم آیت‌الله العظمی محلاتی و آیت‌الله شهید دستغیب را دستگیر کردند و به قم بردند. در آن سال‌های 42 که اطلاعیه‌ای هم علمای بزرگ آن وقتِ شیراز نوشتند که این در آن کتاب آثار حضرت امام، نشر آثار تحلیلی بر نهضت امام خمینی (ره)، آقای سیدحمید روحانی آن نامه را آورده و مرحوم جدّ ما امضاء می‌کنند و جمعی از علماء آن وقتِ شیراز، در حمایت از حضرت امام و نهضت امام خمینی (ره).

مرحوم جدّ ما رضوان‌الله تعالی علیه، اَبَوی ما نقل می‌کرد، ایشان یک وقتی می‌آمدند شیراز، در بین راه بودند با کاروان. یک طلبه‌ای هم همدرس ایشان بود. می‌گفتند: رسیدیم به یک مسیری که چشمه‌ی آبی در آنجا بود، به آن همدرسی‌ام گفتم: وضو بگیر. گفت: برای چه، الآن که وقتِ نماز نیست؟! گفتم: وضو، سِلاح است، اسلحه است.

جوانی آمد خدمت امام صادق (ع) عرض کرد: پدر و مادر من، کافر و کافره هستند، قیدشان را بزنم؟ امام فرمودند: پدرت کافر است، مادرت کافر است، تو که مسلمانی! احترام به پدر و مادر را باید حفظ کنی تا جایی که مغایرت با حرمت خدا پیدا نکند.

یکی از اساتید حوزه می‌گفت: خدمت علامه طباطبایی نشسته بودیم، شخصی آمد به علامه گفت: آقا، در یک مجلسی بودیم، فلان آقا پشت سر شما گفت: علامه طباطبایی چیزی بارش نیست.

مرحوم آیت‌الله آقای حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی، استاد امام، ایشان اعجوبه‌ای بودند در عرفان. من خودم از امام (ره) شنیدم که فرمودند: خدا تفضّل به مردم قم کرده که پیکرِ این شخصیت بزرگ در قبرستان شیخانِ قم دفن است و خیلی‌ها هم می‌روند سَرِ تربت حاج میرزا جواد آقا در قبرستان شیخان حاجت می‌گیرند.

یکی از ارزش‌هایی که متأسفانه در جامعه‌ی ما دارد فراموش می‌شود، انتخاب نام نیک است. حالا اسم فرزندش را در شناسنامه می‌گذارد «فاطمه» بعد که صدایش می‌زند، می‌گوید: آزیتا. می‌گوید آقا اسم فرزندم در شناسنامه «محمدحسین» است ولی صدایش می‌‌زنم: آرش.

یک اشکال دیگر هم این است که می‌گویند: حجاب مردها را حریص می‌کند به زن‌ها. این خانمی که رفته در چادر، بدتر این مرد تحریک می‌شود که این خانم را بیش‌تر نگاه کند. از چادر بیا بیرون! آزاد باش! آنی که هستی باش دیگر نگاهت نمی‌کنند، و بعد هم استدلال می‌کنند می‌گویند در دین خودتان هم دارید: الإنسان حَریصٌ عَلی مَا مُنِع. گاهی اوقات روایات ما را هم به رُخ ما می‌کِشند. اولاً این حرف، حرف غلطی است و این سراپا سفسطه و مغلطه است. شما خودتان انصاف بدهید که آن خانم دختری که هفت قلم آرایش می‌کند، پای عریان، لباس بدن‌نما، تابلو می‌آید بیرون، بیش‌تر چشم‌ها به او متوجه می‌‎شود یا به آن کسی که پوشیده است؟

تابستان سال قبل داشتیم می‌رفتیم، پشت یکی از چراغ‌خطرهای شیراز، وانتی بود که یک تعدادی جوان بزن و بکوب داشتند. تنبک دستشان بود و یک پیرمرد کهنسالی هم وسط این‌ها ایستاده بود می‌رقصید. پیرمرد وسط، جوان‌ها هم ضرب گرفته بودند و این پیرمرد هم رقص! چه رقصی! واقعاً نمی‌دانم دوره کجا دیده بود؟!

طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه