یکی ازعلماء آمد گفت حاج آقا، فلانی (از متدیّنین بازار وکیلِ شیراز) پشت سر فلان مرجع تقلید گفته، آقا، فلان مرجع، فلان آیت الله العظمی، دو میلیارد تومانش را فلان تاجر تهرانی در معاملات خورده. بعد آن آقای نماز شبخوان متدیّن بازار وکیلِ شیراز، تبلیغ کرده بود وجوهاتتان را میدهید به مراجع، مراجع وجوهات را میکنند سرمایهی تجارت میاندازند در معاملات، تجّار پولِ وجوهاتِ شما مردم را میخورند. اسم آن آقا که این حرف را زده بود آورد. به من گفت: فلانی شما که نمایندهی مراجع هستید، دلم میخواهد ریشهی این کار را بیرون بکشید. به آن آقا گفتم: تو هم باورت شد؟ گفت: حاج آقا من باورم نشد ولی آن آقا را که میشناسید! فلانی، آدم متدیّن، خودش اهل وجوهات، اهل نماز شب، جای مُهر در پیشانیِ اوست.
گفتم: من برای اینکه برای تو ثابت بشود، میروم قم خدمت آن مرجع. درد جامعهی ما امروز این است که گاهی اوقات: سعدی از دستِ دوستان فریاد!
رفتم خدمت آن آقا نشستم، آن مرجع عالیقدر. گفتم: آقا من یک سؤال میخواهم از خدمتتان بکنم معذرت میخواهم که مطرح میکنم اما سؤالی است که یقین دارم که خلاف است اما برای اطمینان قلب خودم همان که ابراهیم به خدا عرض کرد و گفت: وَ لکنَّ لِیَطمَئِنَّ قَلبی. خدایا میدانم مردهها را زنده میکنی، میخواهم قلبم آرام شود. گفتم آقا شما دو میلیارد تومان پول شما را تاجر تهرانی در معاملهی مضاربه بالا کشیده؟ ایشان فرمود: أعوذ بالله من تسویلات الشّیطان. فرمود: این خبر را در قم پشت سر فلان مرجع، فلان مرجع و ما جعل کردهاند. بروید به آن آقا بگویید: اول از خدا بترس و اگر توانستی ثابت کنی که صد تا یک تومانی ما را کسی خورده، من به تو جایزه میدهم.
مؤمن نمازِشبخوان اینگونه باید خراب کنی دینت را؟
پیغمبر (ص) را هم خراب میکردند و میگفتند: فرزندت، فرزند تو نیست! ابراهیم، فرزند تو نیست! به علی بن موسی الرضا (ع)، محدث قمی مینویسد آمدند گفتند امام جواد، فرزند امام هشتم نیست! بعضی از سادات بنیهاشم این حرفها را میزدند. خیلی باید حواستان جمع باشد.