خانه‌ی سالمندان بلوار عدالت رفته بودم، حدود ۴۰ تا سالمند، اکثریت سالم. فقط جُرمشان سالمندی بود. یک پیرزنی آمد عبای من را گرفت و التماس می‌کرد. گفت: آقای حدائق! مرا از این‌جا ببر بیرون، من خانه‌ی خودم را بلدم. من حقوق بازنشستگی دارم. من خانه دارم. من را فقط از این در ببرید بیرون، می‌روم خانه‌ی خودم.

استاد حدائق روز چهارشنبه 1 دی 1400 در مسجدالرسول(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث سیمای پیامبر(ص) در قرآن پرداختند.

استاد حدائق روز جمعه 3 دی 1400 در مهدویه بزرگ شیراز به مبحث آیات مهدویت در قرآن پرداختند.

شخصی آمد به امام صادق عرض کرد: گناه زیاد کرده‌ام و امید به رحمت خدا ندارم. از بس گناه کرده‌ام. آقا فرمودند: پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: پدرم زنده است و مادرم فوت کرده است.