آقای ابوعمرو زبیری آمد خدمت امام صادق، به امام صادق عرض کرد که آقا! انتظارِ خدا از بندههایش چیست؟ خدا از ماها چه انتظاری دارد؟
امام صادق فرمود: خدا دوست دارد بندگانش به او ایمان داشته باشند.
آقا هر جا که هستی؛ دارای هر شغل و حرفه و پُستی که هستی، خدا را یادت نرود.
در بازاری! خدا... در ادارهای! خدا... اروپا هستی! خدا... آسیا هستی! خدا... دارای هر قومیت و ملیّتی هستی! خدا...
خدا این را میخواهد.
ابوعمر زبیری گفت: آقا جان! ایمان، قول است یا فعل؟ ایمان، حرف است یا عمل؟
امام صادق فرمود: آقای ابوعمرو زبیری! ایمان، عمل است؛ حرف، جزئی از عمل است...
ایمان، شعار نیست! ایمان، عملکرد است. بله، حرف هم جزئی از عمل است.
گاهی اوقات خدا را مسببالأسباب یاد میکنیم ولی در عمل، اینقدری که دل به غیرِ خدا بستهایم، دل به خدا نبستهایم. مشکلی که کوفیها داشتند؛ فَرَزدَق به امام حسین عرض کرد: این مردم، دلشان با شماست و شمشیرشان با بنیامیه است.
زیرِ پرچم شما سینه میزنند و پای سفرهی یزید غذا میخورند. این ایمان ناقص است.
ایمان کامل امام فرمود ایمانی است که قول و فعل، مکمل یکدیگرند؛ شخص، آنچه میگوید، خود عمل میکند و آنچه عمل میکند، خود میگوید.