در چند جا توصیه شده که شکیباییتان را از دست ندهید، یکی در برابر مشکلات، سختیها و مصیبتها. حالا مصیبتها مثل اینکه انسان عزیزی را از دست میدهد یا اینکه مریض میشود، اتفاقاتی در زندگی او میافتد بعنوان مصیبت، میگویند باید صبور بود.
حضرت امالبنین، بابالحوائجه است. و میدانید که خیلیها میآیند حاجت میگیرند. آن زمانی که حالا عزیزانِ ما یادشان هست، بقیع میشد شبها پشتِ قبرستان بقیع بیایند، یکی از جاهای پرجمعیتِ دیوارِ بقیع، محاذی قبر حضرت امالبنین بود که شیعیان میآمدند آنجا توسل به شهداء کربلا و چهار شهید عزیز این مادر پیدا میکردند.
برادر امیرالمؤمنین، عقیل، در علم انصاب، استاد بود: نصابة العرب. آقا امیرالمؤمنین عقیل را خواستند و به عقیل گفتند یک خانمی را از یک خاندانِ شجاعِ با ایمان، برای من برگزین.
این قیدِ «شجاعت» را، عقیل برایش سؤال شد و گفت: آقا چرا «شجاع» حضرت فرمودند من میخواهم. انسان شجاعی از او پا بگیرد. گفت: این رجلِ شجاع را برای چه میخواهی؟ آقا فرمودند: میخواهم ذخیرهی حسینم بشود برای عاشورایی.
امام صادق میفرماید «مَن حقَّر مومناً لقلَّةِ مالِه»[1] اگر کسی مومنی را تحقیر کرد بخاطر کمی ثروت و مالش «حقَّره الله» خدا تحقیرش میکند. حالا چون پول داری و چون خانهات یک جای بهتری است و این بیچاره خانهاش یک جای ضعیفتری است، ماشین شما یک ماشین دیگر است، ماشین او یک ماشین دیگر است، تحقیر نکنید. امام صادق میفرماید این حالت تحقیر برای کسی که تحقیر کرده پیوسته میماند نزد خدا تا اینکه این طرف برود نزد او و فروتنی کند و عذرخواهی کند برگردد. آثار میماند! اینها یک اثر وضعی است که من میگویم نمیدانم بیتوفیقی من بیمعنویتی من از کجا سرچشمه گرفته! ریشه را باید پیدا کرد.
دکتر کارِل از روانشناسهای بزرگ غربی است، میگوید من مریضهای روانی زیادی دیدم، با اینکه یک صاحبنظر مسیحی است، میگوید ندیدم کسی از نظر روحی دچار افسردگی شود و اعتقادات قوی به مبدأ و معاد داشته باشد، یعنی کسی معتقد باشد خدایی هست حقیقتا، این دچار افسردگی نمیشود، افسردگی مال جاهایی است که اعتقادات ضعیف است، اعتقادمان به این امکانات دنیایی بیش از اعتقادمان به توانایی خداست، اینجاست که افسردگی میآید. لذا انسانهای صبور دچار افسردگی و دلتنگی نمیشوند!