من از پیغمبرتان یک خاطره بگویم. جنگ اُحُد شروع شد. سَرانِ کفر، ابوسفیان، اینها بُتِ هُبَل را آورده بودند در صحنهی جنگ و بُتِ عُزَّی. برای تقویت قلوبِ مشرکین. دو لشکر جلوی هم صفآرایی کردند.
تقریباً در آستانهی شروع جنگ بود، ابوسفیان آمد یک کارِ روانی بکند. به کفار گفت شعار بدهید و بگویید: «اُعلُ هُبَل، اُعلُ هُبَل» هُبَل برتر است، هُبَل برتر است. یک خُرده دل مسلمانها را خالی کنیم. ما هُبَل را آوردهایم به صحنه. کفار شروع کردند به شعار دادن که «اُعلُ هُبَل، اُعلُ هُبَل». «اُعلُ هُبَل، اُعلُ هُبَل»، پیغمبر دید مسلمانها ساکت هستند. مردم، این پیغمبر را خدا میفرماید الگوست. از پیغمبر یاد بگیرید. رسولالله فرمود مسلمانها، چرا ساکت هستید؟ شما هم شعار بدهید و بگویید: «اللهُ أَعلی وَ اَجَلَّ» آن طرفِ لشکر شعار میدادند اُعلُ هُبَل، اُعلُ هُبَل»، این طرفِ لشکر شعار میدادند: «اللهُ أَعلی وَ اَجَلَّ». آنها میگفتند هُبَل برتر است و مسلمانها میگفتند خدا برتر است. یعنی در قافیه، در سطر، در ردیفِ شعارِ کفر، پیغمبر شعارِ توحیدی میدهد. این هنر است. دشمن دارد چگونه کار میکند؟ شما نقطهی مقابلش، اسلامی کار کن. ابوسفیان دید شعارِ مسلمانها آبدارتر است. «اللهُ أَعلی وَ اَجَلَّ» دلِ کفار را خالی کرد. ابوسفیان گفت دیگر شعار ندهید. گفت شعار را عوض کنید و بگویید: إنَّ لَنَا العُزّی وَ لا عُزّی لَکُم، ما بُت عُزّی آوردهایم و شما بت عزی ندارید. مسلمانها دیگر ساکت شدند و دیگر «اللهُ أَعلی وَ اَجَلَّ» دیگر جواب إنَّ لَنَا العُزّی وَ لا عُزّی لَکُم نبود و دیگر با هم نمیآمد. تا مسلمانها ساکت شدند، پیغمبر فرمود مسلمانها، شما هم جواب بدهید. بگویید: الله مولانا و لا مولا لَکُم. آنها میگفتند: إنَّ لَنَا العُزّی وَ لا عُزّی لَکُم این طرف لشکرِ اسلام شعار میداد: الله مولانا و لا مولا لَکُم . ابوسفیان دید در شعار دوم هم جا ماند.
گفت شعار ندهید و حمله کنید. پیغمبر هم فرمود حالا شما هم حمله کنید.
جوابِ سخن، سخن است. جوابِ شعار، شعار است. جوابِ شمشیر، شمشیر است.
این پیغمبری است که خدا میفرماید: «لَقَد کانَ لَکُم فِی رسول الله اُسوَةٌ حَسَنَة» (سوره احزاب/ آیه 21)
✂️برشی از سخنرانی استاد حدائق در 9 مرداد 1401 / مهدیه بزرگ شیراز
🔍مشروح این سخرانی را می توانید از اینجا مشاهده نمایید