شخصی خدمت امام صادق علیهالسلام آمد و از وضعیت سخت اقتصادی خود سخن گفت.
عرض کرد: یابن رسولالله! دستم تهی است و وضعم بد است.
وقتی مطالبش را به حضرت عرض کرد حضرت فرمود: وضع تو خوب است.
مجدداً حاجت خود را تکرار کرد و امام همان پاسخ را دادند.
بار سوم گفت که من چیزی ندارم که شما میگویید وضع تو خوب است؟
فرمودند: تو چقدر حاضری بگیری و از ما اهلالبیت دست بکشی؟
تا این را حضرت فرمودند اشک از چشمان آن فرد جاری شد.
الآن به ما بگویند امام حسینات را با چند معامله میکنی؟ چقدر حاضری به تو بدهیم سراغ امام زمانت را نگیری؟ چقدر حاضری بگیری دیگر از اهلبیت سراغ نگیری؟
اگر با شنیدن این جملات اشک ریختید پیامش این است که همه زندگیمان برای اهلبیت (ع) است. آبرو و شرف و عزت خودمان به اهلالبیت (ع) است. به آنها عرض میکنیم: «بِأبی وَ اُمّی وَ نَفسی وَ مالی» همهچیز ما، دارایی و پدر و مادر و وجود ما، فدای شما است.
به امام صادق علیهالسلام عرض کرد: یابن رسولالله! من همه دنیا را به تار موی شما عوض نمیکنم.
امام فرمودند: دیگر نگویی وضعم بد است. تو سرمایهای داری که با دنیا عوض نمیکنی.
این حضور و توفیقاتتان و عشق به اهلالبیت (ع) و ایمان به خدا و رسول (ص) سرمایه گرانبهایی است.
امام زمان(عج) دوصفت را برای ثروتمندان از خداوند طلب می فرمایند:
اول: توازع
دوم: بخشندگی
آفت ثروت چیست؟
حضرت موسی(ع) از خدا تقاضا کرد گفت: خدایا آرزو را از مردم بگیر
خطاب شد موسی نظام زندگی مختل می شود.
حضرت موسی وارد جامعه شد و دید...
جامعه ای که آرزو در آن وجود ندارد چگونه است؟
آرزو ارزش است یا ضد ارزش؟
مرحوم علامه نوری نقل میکند که در شهر یزد عالمی زندگی میکرد که برادرش انسان بیبندوبار و غافلی بود.
یک سالی این عالم با عدهای عازم مشهد شدند. یک مقدار که از مسافت راه را رفتند دیدند کسی از جانب یزد دنبال آنها میآید.
آنطرف آمد و به اینها رسید و دیدند که این شخص همان برادر عالم است که شخص منحرفی است.
عالم گفت که برادر کجا میآیی؟
گفت: آمدهام توبه کنم و آدم شوم.
گفت: برادر میآیی و مردم را اذیت میکنی.
گفت: میخواهم پاک زندگی کنم.
گفت: چشم.
یک مدتی که گذشت به اخلاق آلوده گذشته برگشت و دیگران را اذیت میکرد و مردم نیز نزد عالم شکایت میکردند. عالم نیز برادر را نصیحت میکرد.
تا اینکه به نیشابور رسیدند و یکدفعه این برادر منحرف غافل مریض شد.
اگر خدا بخواهد سفره کسی را جمع کند اماواگر و دلیل نمیخواهد. یکدفعه میگویند چراغش خاموش شد.
یک بیماری سختی گرفت و ظرف یکی دو روز از دنیا رفت.
برادر عالم! گفت حالا که تا اینجا آمده است حیف است که او را در اینجا دفن کنیم. در نیشابور او را غسل دادند و داخل کفن پیچیدند و در نمد گذاشتند و گفتند که برویم در مشهد او را دفن کنیم.
....
اگر در مجموعهای کسی خلاف کرد نباید بیتفاوت بود؛
امام صادق(ع) می فرماید: «کسی بهخاطر امربهمعروف و نهیازمنکر پَست نمیشود.»
آیا امر به معروف و نهی از منکر تنها وظیفه مسئولین است؟
بزرگان خانواده و صاحبان ثروت در این زمینه چه وظیفه ای دارند؟
خاطره ای از حضرت آیت الله حاج شیخ محمدرضاحدائق(ره) در خصوص وسواس یکی از طلبه های مدرسه منصوریه نسبت به وضو گرفتن
از این فرصت هایی که به ما داده اند استفاده کنیم
اگر ثروتی به ما داده اند به دیگران کمک کنیم