استاد حدائق روز سه شنبه 29 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا»[1] صدق الله العلی العظیم
مقدمتاً نمازی را که وعده کردیم عرض کنم، نمازی است در شب آخر ماه مبارک رمضان، خدای ارحم الراحمین اسباب مغفرتش را پهن کرده است. ماه رمضان با آن فضائل، نفسها تسبیح، خوابها عبادت، دعاها مستجاب، اگر کسی استفاده نکرد!
این درگه ما درگه نومیدی نیست، صد اگر توبه شکستی باز آی
حالا لیالی قدر هم اگر از دست دادی بجنب شب آخر را دریاب، برای خودتان وقت بگذارید. گاهی اوقات آنقدری که برای دیگران وقت میگذاریم برای خودمان وقت نمیگذاریم و ظالم به حق خودمان هستیم. من در بحثم یک اشارهای هم میکنم، این ظلمتُ نفسی که در دعای کمیل میگوییم نوع ما گرفتارش هستیم. به خودمان بد میکنیم، به خودمان ظلم میکنیم، به فکر خودمان نیستیم، از نظر معنوی، از نظر اخلاقی. رسول الله میفرماید شب آخر ماه رمضان پنج تا نماز دو رکعتی وارد شده است. مرحوم محدث قمی هم در مفاتیح الجنان در اعمال شب آخر ماه رمضان روایت را آورده و توضیحات را داده. اما روایت مفصل از نظر فضائل این نماز است، این فضائل را ایشان محدودش کرده و یک اشارهای کرده، روایت خیلی مفصلتر از این است، پیامبر فضائل این ماه را بیان میکند. اما اصل نماز این است که پنج تا نماز دو رکعتی است مثل نماز صبح، در هر رکعتی سورهی حمد یک مرتبه، سوره توحید ده مرتبه، در هر رکعت. و در ذکر رکوع و سجده هم بجای ذکرهای رکوع و سجود، ده مرتبه تسبیحات اربعه گفته میشود «سبحان الله و الحمدلله و لاإله إلا الله و الله أکبر» در رکوع ده بار و در سجده هم ده بار. پنج نماز دو رکعتی با این کیفیتی که پیغمبر میفرماید میخوانیم. نماز که تمام شد، ده رکعت را که خواندیم بعد از سلام در حال نشسته هزار مرتبه استغفرالله ربی و اتوب الیه میگوییم. بعد از اتمام استغفار به سجده میرویم و ذکر مخصوص آن را میخوانیم، میتوانیم آن دعای سجده را در گوشی خودمان ضبط کنیم با صدای خودمان و وقتی به سجده رفتیم پخش کنیم و تکرار کنیم، یا به یک کسی بگوییم که برایمان بخواند «یا حیُّ یا قیوم یا ذالجلال و الاکرام یا رحمن الدنیا و الآخرة و رحیمهما یا ارحم الراحمین یا إله العالمین یا إله الاولین و الآخرین اغفر لنا ذنوبنا و تقبَّل منَّا صلاتنا و صیامَنا و قیامَنا» این را که گفتید سر از سجده برمیدارید. حالا اصل نکته اینجاست: پیغمبر قسم خورد فرمود به آن خدایی که جان من در تحت قبضهی قدرت اوست، جبرئیل از اسرافیل برای من خبر آورد و از طرف خداوند این نکته را فرمود که اگر کسی این نماز را بخواند خدا تمام گناهان او را میبخشد و تمام توفیقاتی که در رمضان به او اعطا شده به او میدهند. در روایت دارد که توفیق درک لیلة القدر را هم برای او ثبت میکنند، همهی امتیازاتی که در ماه رمضان بود در شب آخر با این نماز به او میدهند. اما یک شرط هم دارد که آقایان این نمازی را که رمضانمان را هم کامل میکند، بعد از رمضان اینها را حفظ کنیم، نگهداشتن عمل از انجام عمل سختتر است. این فضائل فراوانی دارد، عرض کردم در مفاتیح مرحوم شیخ عباس قمی یک تکهای از فضائل را ذکر کرده اما مفصلش در کتب دعائی مانند اقبال و عُدة الداعی فضائل این نماز بطور مفصل ذکر شده است. این نماز خیلی از شما وقت بگیرد یک ساعت است، یک ساعت وقت بگذاریم این برکات عظیم را برای خودمان در شبِ پایانی ماه مبارک رقم بزنیم. شب بعد از غروب حساب میشود تا طلوع فجر، این را میگویند شب آخر ماه، شب آخر ماه که وارد آن میشوید بعد از اذان مغرب میتوانید بخوانید، قید نکردند اول شب یا آخر شب یعنی دست شما باز است. شب آخر ماه رمضان نه شب عید فطر، امسال که ظاهرا ماه رمضان سی روزه است. البته در خود ساعات شب هر چه ساعات شب به اذان صبح نزدیکتر میشود خود وقت فضیلت دارد، لذا میگویند نماز شبتان هر چه به اذان صبح نزدیکتر باشد مطلوبتر است، اما اگر اینطرف شب هم خواندید اشکالی ندارد. خدا از همهی ما این عبادات و اعمال را قبول کند و پذیرا باشد و این رمضان را آخرین رمضان عمر ما قرار ندهد، جهت استجابت دعاها هم صلواتی ختم بفرمایید.
خب بحث ماه مبارک رمضان با محوریت غفران و مغفرت در قرآن بود. عوامل مغفرت از نگاه قرآن را بحث کردیم، دو سه عنوان از موانع مغفرت را هم اشاره کنیم، نکند خدای نخواسته کسی با این موانع نماز بخواند و روزه بگیرد، در حالی که این موانع را بطرف نکرده باشد!
یکی از موانع مغفرت و آمرزش از نگاه قرآن شرک به خداست. کسانی که نسبت به خدا شرک دارن در تراز خدا خلق خدا را قرار میدهند...؛ حالا اشاره میکنیم که علمای علم اخلاق شرک را به دو دسته تقسیم میکنند، شرک خفی و شرک جلی. کدام یک مانع مغفرت است و کدام یک مانع مغفرت نیست را عرض میکنم. تبرکاً آیهی 116 سوره مبارکه نساء عرض شد. خداوند در این آیه میفرماید «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»[2] خدا نمیبخشد کسی را که به خدا شرک ورزیده است، «وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ»[3] اما غیر شرک را خدا میفرماید میبخشیم. اینکه نمیبخشند به این معنا که این خصلت مشرکانه با من باشد، و الّا ما درِ خانهی خدا گناه نابخشودنی نداریم و هیچ گناهی نیست که مورد مغفرت قرار نگیرد. اما اگر کسی با شرک عجین بود و با شرک مرد این شرک مانع مغفرت است. و الا این تصور نباشد در ذهنها که اگر کسی مشرک بود خدا اصلا او را نمیبخشد، بله مشرک هم برگردد و استغفار کند خدا او را میبخشد. اصلا یک شأن نزول این آیات نسبت به گذشت پیغمبر نسبت به وحشی و برخی از مخالفین و معاندین و منحرفینی بود که بر علیه پیغمبر شمشیر کشیده بودند. اینها بعد که پشیمان شدند از مکه نامهای به مدینه فرستادند که ما پشیمانیم و خیلی خطاکاریم، ما جنایت کردیم در جنگ علیه مسلمین شرکت کردیم عمل منافی عفت انجام دادهایم، ناامیدیم که بخشیده میشویم یا نه. پیغمبر پیغام داد که بخشیده میشوید اگر واقعا توبه کنید. عرض بنده این است که اگر کسی شرک با او بود و شرک را کنار نگذاشت مورد مغفرت قرار نخواهد گرفت. بنده در ماه رمضان وارد شوم با حال شرکآلود، نسبت به اعتقادم به خدا و نسبت به مقدرات الهی! متاسفانه بعضیها حواسشان نیست گفتارشان شرکآلود است، بعضیها مراقب نیستند معاشرتشان شرکآلود است. البته در روایتی پیغمبر میفرماید شرک اینقدر خزنده در اعمال انسانها وارد میشود که از حرکت یک مورچه سیاه روی تخته سنگ سیاه در شب تاریک پنهانتر است. طرف فکر میکند مومن است اما رگههای شرک در کردار و رفتار اوست «الشرک أخفی فی امتی من دبیب النمل علی الصفا»[4] از حرکت مورچه بر سنگ سیاه «فی اللیل المظلما»[5] در شب تاریک! این چه تعبیری است رسول الله بکار میبرد! مورچه سیاه در شبِ تاریک روی سنگ سیاه، شما میبینید! تازه مورچه در روشنایی هم میرود انسان گاهی نمیبیند. پیامبر میفرماید شرک از این پنهانتر میآید در کارهایتان. حالا از مصادیق شرک پیامبر مثال میزند «من صلَّی صلاة یُرائی بها فقد أشرک»[6] کسی نماز بخواند برای اینکه ببینند او را، این شرک است، نماز میخواند برای اینکه تعریفش کنند. کسی بگوید من زشت است جلوی بقیه نماز نخوانم این شرک است. برای زشتی جلوی مردم تو داری نماز میخوانی «مَن صام صوما یرائی بها فقد أشرک»[7] رسول الله فرمود اگر کسی روزه بگیرد و ریا کند، یعنی خدا برود در حاشیه و رضایت مردم بیاید وسط این شرک است. بعضیها گرفتار شرک هستند «من تصدَّق و هو یرائی فقد اشرک» اگر کسی صدقه داد و ریا کرد مشرک است. میگوید آقا ما کمتر از این بدهیم کلاسمان میآید پایین. آقای فلانی شما چقدر دادید؟ میگوید اینقدر، میگوید من یک مبلغی بیشتر میدهم. این برای خداست یا تظاهر؟ این برای خداست یا برای ریا؟ صدقهای که در آن ریا باشد نمازی که آمیخته با ریا باشد!
خدا رحمت کند حضرت امام را، ایشان ظاهرا در اربعین حدیث نقل میکند که یکی از علمای نجف بیش از بیست سال صف اول جماعت جا میگرفت، خب صف اول فضیلتش نسبت به صف دوم، صف دوم نسبت به صف سوم بیشتر است، هر چه صفوف نزدیکتر به صفوف جلو باشد ثوابهای ویژهتری میدهند. جماعت یک ثواب عمومی دارد یک ثواب خصوصی دارد، میگویند هر چه نزدیکتر و هر چه اجتماع به صفهای اول نزدیکتر باشد ثواب بیشتر داده میشود. این عالم روی همین اصل بیست سال صف اول جا میگرفت. لذا اینقدر مهم است که ما در فقه داریم جای خود را میتوانید بفروشید! یعنی یک آقایی زودتر بیاید در مسجد جا بگیرد، یک آقایی میرسد میگوید فلانی من میخواهم صف اول نماز بخوانم لطفا جایت را به من بده، او جواب میدهد که پانصد هزار تومن میگیرم و جایم را میدهم. میگوید من حق تقدمم را میفروشم مسجد را نمیفروشم، من امتیازی که دارم و زودتر آمدم جا گرفتم را میفروشم، ولی مشتری اینطوری را من ندیدم تاحالا، و ندارد هم مشتری، میگوید آقا همان عقب بهتر است! تعارف هم باید بکنند تا طرف جلو بیاید. قدیم اینطوری بود صف میگرفتند. مصلی را میبینید مسجد شهدا، من از مرحوم پدربزرگ مادریمان حاج آقای مؤیدالاسلام شنیدم که در شبستان مسجد گاهی اوقات برای نماز شب جا نبود! حالا ببینید در مصلای شیراز و مساجدمان چند نفر میروند. شما نماز عید فطر را ببینید نوع مساجد ظرفیت تکمیل و بعضی از مساجد دوبار نماز میخوانند، خب این جمعیت در طول سال کجا هستند! یک بندهخدایی به من گفت آقا ما امسال نتوانستیم نماز عید فطر بخوانیم کفارهاش چیست؟ گفتم نماز عید فطر نماز مستحب است، تو به همین اندازهای که نگران نماز عید فطر نخواندهات هستی نگران نمازهای واجب نخواندهات هستی؟ گفت حاج آقا آنها که تکرار میشود، این نماز عید است که سالی یکبار خوانده میشود!
پیغمبر به امیرالمومنین فرمود یا علی وقتی دیدی مردم سرگرم مستحبات هستی تو مشغول واجباتت باش. اگر همین مردمی که برای نماز عید فطر میآمدند برای نمازهایشان هم به مساجد میآمدند شما متوجه میشدید ما در همین شیراز چقدر مسجد کم داریم. الان احساس نمیشود چون مسجدی نداریم، چون متقاضیاش نیست، چون متقاضی نیست میگوید آقا مسجد بس است مگر چند نفر میآیند مسجد؟ بله اهتمام نمیدهند اگر میدادند میشد مثل عید فطر، ظرفیتها پر بود، در خیابانها میرفتند.
میگویند یک کسی داشت نماز میخواند و خیلی خوب هم میخواند، حمد و سوره و قرائت و ذکرها را خیلی خوب و با ترتیل و تجوید میخواند، مردم گفتند این آقا چقدر خوب نماز میخواند، وقتی نمازش تمام شد گفت من روزه هم هستم! این همان مشرک است، یعنی تو نمازت برای خدا نیست، تو رزهات برای خدا نیست. امام میفرمودند آن عالم بیست سال صف اول نماز میخواند، یک روز آمد صف اول جا نشد و رفت صف دوم، وقتی رفت صف دوم میگوید احساس کردم کمی خجالت کشیدم! این احساس یک وقتی این است از صف اول جاماندیم که این خوب است، ولی یک وقتی احساس میکنیم کلاسمان آمد پایین جلوی مردم، ما صف اول باید میبودیم، رفتیم صف دوم جلوی مردم خجالت میکشیم! اما میفرماید این عالم میگوید دیدم تمام این نماز بیست سال صف اول برای خوشایند مردم بود و تمام نمازها را قضا کردم. اینها از مظاهر شرک است.
خب قرآن میفرماید «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»[8] ما شرک را نمیبخشیم، خدا در حدیث قدسی دارد من شریک را قبول نمیکنم، شریک آوردی مشرک میشوی. آقا دارند نگاهمان میکنند، آقا اینجا این حرف را نزن اگر بزنی زشت است، خدا را در نظر نمیگیری و مردم را در نظر میگیری! الان فلانی آمده ساکت باش، خدا اینجا نیست؟ «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»[9] اینها شرک نیست، بعضی از ما متدینین هم گرفتار آن شدیم، گرفتار شرک شدیم.
زمان آیت الله العظمی گلپایگانی در زمان زلزله رودبار و منجیل شمال به مقلدینشان اجازه دادند که از سهم امامشان کمک کنند برای بازسازی مناطق آسیبدیده. یک آقایی در شیراز که تحصیلکرده هم بود، در سال 69 صد هزار تومن داد برای آسیبدیدگان زلزله شمال. حاج آقا پول را بمن دادند و گفتند قم میروی بده به آیت الله العظمی گلپایگانی و رسیدش را بیاورید به او بدهید. من قم رفتم خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی و یکسری وجوهات مردم بود، این را هم دادم و گفتم آقا این هم برای زلزلهزدگان شمال است، ایشان هم رسید دادند و مهر کردند. این آدم تحصیلکرده بود، بعد ما متوجه شدیم که او رسید آیت الله العظمی گلپایگانی را دستش گرفته و هر جا گیر است، استانداری، شهرداری، دارایی، نیروی انتظامی و ... این را نشان میدهد! مردم برای خدا کار میکنید یا برای خلق؟ حسابتان را صاف کنید. یک کسی از شهرداری زنگ زد گفت آقای فلانی را میشناسید؟ گفتم چطور؟ گفت یک رسید آورده بنام حاج آقا، پول داده برای زلزله شمال توسط آیت الله العظمی گلپایگانی، یک کس دیگر هم زنگ زد...! من زنگ زدم به آن آقا شما پول برای چه کسی دادی؟ گفت برای خدا، گفتم چرا نشان شهردار میدهی؟ چرا نشان به مدیر کل دارایی میدهی؟ خودت را فریب میدهی! این شرک است، اگر برای خداست چرا به دیگران نشان میدهی؟ این متاسفانه بیاخلاصی است، این حالت اگر در کسی باشد مغفرت شاملش نمیشود. با این نگاه نیایید در ماه رمضان و با همین نگاه از رمضان خارج شویم. رضایت مردم برای ما مهمتر از رضایت خدا نباشد! خدا نکند کسی اینطور شود و اینطور بماند، خدا میفرماید نمیبخشم. خدا به یکی از انبیا فرمود من کار مشرکانه قبول نمیکنم، اگر کسی برای من کار میکند باید خالص باشد، شریک در کار نباشد، خلاف نگوییم، آنچه که واقعیت است به خدا عرضه کنیم. قرآن میفرماید ما شرک را نمیبخشیم و تا زمانی هم که طرف نگاهش مشرکانه است بخشیده نمیشود «وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا»[10] خدا میفرماید اگر کسی به خدا شرک ورزید در گمراهی دور افتادهای قرار میگیرد و بد گمراه میشود. در آیه 48 سوره نساء باز قسمت اول آیه همان است «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ»[11] آیه این تغییر را دارد «وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ إفتَری إثماً عَظیماً»[12] اگر کسی شرک ورزید به خدا، افترا و گناه بزرگی را رقم زده است. اگر مسلمانی برای خداست حواست باشد، برای خدا اگر داری کار میکنی دیگر غیر خدا را در کارهایت داخل نکن. بله انسانهایی که برای خدا کار میکنند اخلاص دارند محبت میکنند خدمت میکنند و اینکار را برای خدا میکنند لذا اینها هیچگاه هم از کار خیرشان پشیمان نیستند، دنبال تعریف مردم نیستند، مردم تعریفش کنند یا نکنند، بفهمند یا نفهمند، متوجه شوند یا نشوند، میگوید در خانه اگر کس است یک حرف بس است. بدون تعارف بگویم این حالت هم در بعضی از ما هست، نوعا بعضیها را میبینید از کار خوبشان اظهار پشیمانی میکنند این یعنی کار مشرکانه است. اگر نعوذ بالله یک وقتی کار خوبی کردید گفتید پشیمانم بنیاد اینکار مشرکانه بوده است. آقا ما در این اداره خدمت کردیم و اینهمه زحمت کشیدیم و الان پیشمانیم! خب برای خدا کار نکردی، اگر برای خدا کار نکرده بودی الان پشیمان نبودی، خدا که زیر بار منت تو قرار نمیگیرد. آقا ما از این خرجی که برای فلانی کردیم، خانم میگوید از این خدمتی که در خانه شوهرم کردم پشیمانم، خانم تو برای چه کسی خدمت کردی؟ اگر برای خداست که خدا جواب میدهد و اگر برای خدا نبوده که نبوده چون دارد میگوید که پشیمانم، چرا چون شوهر قدر ندانست، چون بچههای قدر ندانستند، پس کار یک مقدارش برای دیگران بوده یعنی خدا یک طرف است و دیگران در کنار خدا، نتیجه این میشود پشیمانی. کار برای خدا که خالصانه باشد اصلا پشیمانی درش نیست. پیروز و برنده و موفق آن شخص خالص است ولو مردم قدر ندانند، ولو مردم تجلیل نکنند
تو نیکی میکن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز
من چند نکته در این آیه عرض کنم. طبق این آیه شریفه جزء منفورترین گناهان که مایه غفران و بخشایش الهی میشود شرک است. این را عرض کردم، حالا شرک را باز کردیم، در روابطمان در برخوردهایمان در کارهایمان، هر کاری که از رنگ خالص الهی تنزل کند و دیگران بیایند داخلش، میشود مشرکانه، دیگر برای خدا نیست، خودم را فریب ندهم.
نکته دیگر اینکه شرک ادعایی بیدلیل و دروغی بزرگ است، قطعا کسانی که مشرک میشوند ادعا میکنند که ما داریم برای خدا کار میکنیم ولی دروغ میگویند، کجا دارد برای خدا کار میکنند؟ این مشهور است که هارون الرشید معلول مسجدی ساخت در بغداد، بهلول یک نیمهشبی رفت روی اسم مسجد که نوشته بود بنیانگذار مسجد هارون است، اسم خودش را نوشت! فردای آن روز به هارون خبر دادند که بهلول رفته و اسم خودش را زده روی اسم شما، گفت بهلول را بیاورید اینجا. هارون میدانست که بهلول دیوانه عاقل کن است، دیوانه نیست، خودش را هم به به دیوانگی زد که منصب قضاوت هارونی را قبول نکند. روی همین حساب هارون هر وقت بهلول را میدید میگفت من را نصیحت کن.
هارون به بهلول گفت تو اسم خودت را بجای اسم من در روی مسجد زدی؟ بهلول گفت بله، هارون گفت برای چه، این مسجد را که من ساختم! بهلول میخوات مچ هارون را بگیرد که تو آدم مشرکی هستی و دروغ میگویی که برای خدا کار کردی. گفت هارون تو مسجد را برای چه کسی ساختی؟ گفت برای خدا. گفت خدا میداند که تو برای او مسجد ساختی؟ گاهی اوقات خدایی را که میپرستیم به اندازه پول در کارتمان به او ایمان نداریم. جدی میگویم، طرف میخواهد کار خیر کند میترسد، اگر فردا گیر افتادم چه میشود! انصاف بخرج بده ببین خدا چه میکند! آقا اگر فردا وضعیت طور دیگری شد چه کنیم! باید بدانیم که خدای امروز خدای فردا هم هست.
بهلول گفت خد میداند که شما مسجد ساختی؟ گفت بله، گفت برای خدا ساختی؟ گفت بله، گفت پس بگذار اسم من همان بالا باشد. طرف حسابت خداست و خدا میداند، بگذار مردم فکر کنند که من مسجد را ساختم. هارون گفت نه من ساختم باید اسم خودم هم بالا باشد، گفت پس ببین برای خدا کار نکردی. طرف میگوید آقا من اینکاری که کردم لوح تقدیرش کو؟ برای لوح تقدیرش کار کردی؟ یک تشکر هم از ما نکردند؟ برای تشکر کار کردی؟ استغفار کن. دنبال این مسائل باشیم که دیگران را متوجه کنیم، یک استغفرالله باید بگوییم. بگوییم استغفرالله ربی و اتوب الیه.
نکته دیگر اینکه انسان باید بین خوف و رجا باشد، اینهم یک حالت سازنده است، امید زیادی خطرناک است، خوف زیادی هم خطرناک است. شیطان میخواهد یا انسانها را خیلی امیدوار کند، آقا خدا ارحمالراحمین است، خدا خدا ستارالعیوب است، خدا میبخشد، خبری نیست، برو گناه کن، این خطرناک است، بعضیها را شیطان اینگونه میبرد، بعضیها را در ناامیدی را به آنها باز میکند و مایوسشان میکند. امام صادق میفرماید مومن باید بین خوف و رجا باشد، یعنی پنجاه درصد بترس و پنجاه درصد هم امید داشته باش، این سازنده است. همان اندازه که امید داریم به لطف و رحمت خدا به همان اندازه بترسیم از کیفر گناه. اینهم یک نکته دیگر.
و خود شرک در این آیه که خدا میفرماید «فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا»[13] مایهی گمراهی و دوری از هر گونه اعمال است. یعنی آدمهایی که نگاهشان نگاه مشرکانه است، از آن ارزشِ واقعی و حقیقی کار فاصله میگیرند، کار هم میکنند، زحمت هم میکشند اما نگاه یک نگاه دیگری است، میشود همینکه میآید نشان میدهد آقا ما اینقدر دادیم برای زلزله شمال! به آن آقا من گفتم شما پول برای خدا دادی یا برای مدیرکل و شهردار! گفتم چرا به آنها نشان میدهی؟ این شرک است، این شرک است!
خب از موانع مغفرت شرک است. من یکی دو روایت اینجا ذکر کنم. یک روایت از رسول الله است که میفرماید سه نوع ظلم داریم.
اول ظلمی است که «لایغفره الله»[14] خدا نمیبخشد. البته مجدد عرض کنم: رحمت واسعهی الهی اینگونه است که افراد اگر برگردند، توبه کنند و به وظائف تائب بودن عمل کنند. اما اگر با این حالت اگر کسی مرد مشمول مغفرت نیست، میگویند آقا باید بیایی و حرکت کنی تا داخل مسجد شوی، بیا تا از فضیلت بودن در مسجد بهرمند شوی. یک ظلم را پیغمبر فرمود خدا نمیبخشد، یک ظلم را پیغمبر فرمود خدا میبخشد «یغفره»[15] و یک ظلم را پیغمبر میفرماید «لایدعه»[16] خدا ترک و رها نمیکند طرف را. بعد رسول الله میفرماید «فأما الظلم الذی لایغفره الله الشرک بالله»[17] ظلمی که خدا نمیبخشد ظلم به خداست، عظمت خدا را میآوریم پایین در تراز بندگان خدا، حالا در عصر جاهلیت هم مردم میگفتند خدا هست، اما بت را عامل ارتباط میدانستند و میپرستیدند، یعنی یک عده از مشرکین بت را میگفتند وسیله است و در عرض خدوند میدانستند و میگفتند این در عرض خدا و واسطه است، یک چیز دستساز خودشان را معبود خودشان قرار داده بودند. خب این شرک را پیغمبر میفرماید «لایغفره الله»[18] بعد پیامبر میفرماید قال الله تعالی «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»[19] شرک ظلم بزرگی است. چه چیزی از این بزرگتر که من خدای باعظمت را بیاورم در تراز مخلوقات ضعیف خودت. این ظلم نیست؟ این ظلم نیست که ما مثلا یک آیت الله العظمایی که سالیان متمادی زحمت کشیده و با مقامات عبادی و معنوی است را بیاوریم در یک تراز پایینی و از نظر رتبه تراز با یک کس دیگر قرار دهیم، این ظلم است. شما امروز در اداراتتان اگر به یک کارمند سی ساله با سوابق علمی حقوقی بدهید که به یک کارمند ساده با یک سال سابقه میدهید، به این میگویید ظلم یا عدالت؟ این سی سال زحمت کشیده! این با سی سال خدمت شما دارید این را در تراز دیگری میبینید؟ تازه ما مقایسه و ترازِ بنده با بنده را میگوییم ظلم، خدا را آوردم در تراز مخلوق، این واقعا ظلم است. اگر کسی این نگاه داشته باشد باید اصلاح شود این نگاه.
ظلم دومی که رسول الله میفرماید خدا میبخشد، میفرماید «فظلم الرجل نفسه فیما بینه و بین الله»[20] آن گناهانی که مردم کردند و گناهان بین خودشان و خدا بوده است، اینها را خدا میبخشد، توبه کنند خدا میبخشد، بگوید الهی العفو خدا میبخشد. لغزشها و خطاهایی که جنبه اجتماعی و مردمی ندارد و حقالناس نیست، بنده در نمازم کوتاهی کردم و یکسری وظائف را انجام ندادم، عمرم را به بطالت گذراندم، رفتارهای فردیام خوب نبود، این ظلمتُ نفسی یکی از مصادیقش همین است. ظلم کردم خدا میبخشد، توبه کردم خدا میبخشد.
اما یک ظلم دیگر هم هست که «لایدعه الله»[21] خدا رها نمیکند طرف را، این هم ظلم بدی است، و این ظلم «فالمداینة بین العباد»[22] ظلم بندگان خدا به یکدیگر است. این را خدا رها نمیکند. تا طرف جبران کند، این را میگویند حقالناس، حق الناس گردنش آمده و غیبت کرده، تهمت زده است، حق کسی را خورده است، آبروی کسی را برده است، یکی از نصیحتهای سیدالشهدا در آن ساعات آخر زندگی به حضرت زینالعابدین این بود: آقا آمدند خداحافظی کنند با امام سجاد، حال امام سجاد حال مساعدی نبود، امام یک توصیههایی کردند و این نصیحت را کردند: «ایاک و الظلم من لایجدُ علیک ناصراً الا الله»[23] پسرم بپرهیز و دور شو از ظلم کردن به کسی که جز خدا پناهگاهی ندارند. مردم از آنهایی که دستشان به دادگاه نمیرسد بترسید. مردم از ان بیسواد بیچارهای که راه قانون را بلد نیست بترسید. میگوید دستش بجایی بند نیست، کاری از او نمیآید، مدرک داری بیاور. وای بحال چنین انسانی. اینجا خدا پشت سر این مظلوم است «ایام و الظلم من لایجد علیک ناصرا الا الله»[24] حالا بعد از سالها زنت در خانه زحمت کشیده، زندگی و سلامتی و توانی همه را در اینجا گذرانده به او میگویی پاشو برو. دیگر نه پدری دارد نه مادری نه کسی! همهی سلامتیاش را داد حالا بایداینجوری عمل کنی؟ «ایاک و الظلم من لایجد علیک»[25] از آن بیپناهها بترس، از آن بیسوادها بترس، از آنهایی که دستشان به جایی بند نیست. اینجا خدا منتقم است. خدا در حدیث قدسی میفرماید من اگر از ظالم انتقام نگیرم خودم ظالم هستم.
ما روایت داریم سه گناه است که مردم در همین دنیا چوبش را میخورند. عمدهی لغزشها را حوالهی به قیامت میکنند، اما این سه تا را همینجا تسویه میکنند یعنی مکافاتش را باید ببینند. «تعجِّل عقوبتها»[26] عقوبتها جلو میافتد «و لایدخر الی الآخرة»[27] دیگر اینها به آخرت نمیافتد.
اول: ستم به مردم. شما عزیزان اگر توانستید یک نفر را در عالم پیدا کردید که بگویید فلانی ظالم بود و سرِ سالم به قبر گذاشت. یک ظالم را در تاریخ پیدا کنید که او به سلامت رفته باشد. اول ستم به مردم.
دوم: «و المجازی الاحسان بکفر»[28] پاداش خوبی را به بدی دادن، حواستان باشد اگر به شما خوبی کردند جوابش را به بدی ندهید. احسان کسی را اگر کسی به بدی جواب داد منتظر مکافاتش در دنیا باشد. بعضیها چوبش را میخورند.
سوم: «و العاق والدیه»[29] اگر کسی عاق والدین شد سر سالم به قبر نخواهد گذاشت. شما یک عاق پدر و مادر را پیدا کنید که زندگی خوشی داشته باشد. پدر و مادر از او دلشکسته باشند و او خوب زندگی کرده باشد. البته در عاق والدین هم این را بگویم که آنهایی که پدر و مادرهایتان به رحمت خدا رفتند ما روایت داریم بعضیها در زمان حیات والدینشان عاق نشدند وقتی پدر و مادر ها میروند، پدر و مادرها در آن عالم عاقشان میکنند، چون پدر و مادرش یادش رفته است. وظائف خودش را نسبت به آنها نادیده میگیرد. آنها دلشکسته میشوند در آن عالم، پدر و مادرهایتان را فراموش نکنید، امروزتان به هر کجا رسیدید به برکت دیروز اینها و زحمات اینهاست. خب این ظلم هم از ظلمهایی است که خدا میفرماید ما رها نمیکنیم، مگر اینکه طرف توبه و جبران کند.
یک خانمی آمد پیش من و گفت حاج آقا من بیش از بیست و چند سال زیر دست شوهر کتک خوردم دشنام شنیدم، گفت خیلی بدی کرد این مرد با ما، گفت حالا سکته کرده افتاده در بستر شده مثل چوب خشک، افتاده زیر دست من و دیگر حرکتی هم نمیتواند بکند. گفت حاج آقا گاهی او تشنه میشود و میگوید آب، به او آب نمیدهم، میگذارم ساعتها آب بگوید تا یک لیوان آب بدهم به او. گفتم ای وای بحال تو، من بد کنم و تو بد مکافات کنی...، بعضی از ما کار دستمان نیست، کار دستمان بیاید خیلی کارها میکنیم. گفتم خانم ببین خدا قیامت میفرماید بیست و چند سال تو زیر دست شوهرت بودی و چند سالی هم شوهر را زیر دست تو انداختیم. تو هم ظالمی و فرقی با او نمیکنی. گفت حاج آقا نمیدانی چقدر به من ظلم کرد! گفتم حالا میدانی باید چه کنی؟ اخلاق پیامبر را میخواهی بدانی؟ رسول الله فرمود «أحسن الی من أساء الیک»[30] خوبی کن به کسی که به تو بدی کرده است. هنوز نگفته آب آبش بده، تقاضا نکرده کمکش کن که در پیشگاه خدا سربلند باشی.
من یکی دو روایت دیگر را عرض کنم، این روایت برای مومنین است، این شرک بیشتر به من و شماها و نمازگزارها و روزهداران میخورد. آقا امام صادق میفرماید «لو أنَّ قوماً عبدوا الله وحده لاشریک له»[31] اگر جمعیتی خدای یکتا را بپرستند «و أقاموا الصلاة»[32] و نماز را برپا میدارند «و آتَوُا الزکاة»[33] زکات هم میدهند «و حجُّوا البیت»[34] حج را هم بجا آوردند «و صاموا شهرَ رمضان»[35] روزههای رمضان را هم میگیرند «ثمَّ قالوا لشیءٍ صنعه الله و أو صنعه النبی ألا صنع خلاف الذی صنعه»[36] اینها با اینکه روزه میگیرند نماز میخوانند حج میروند زکات میدهند نسبت به کارهای خدا و نسبت به عملکرد پیغمبر میگویند چرا چنین کرد؟ دیدید بعضیها را میگویند در کار خدا ماندیم، چرا خدا اینطور کرد؟ چرا خدا میگوید یک ماه روزه بگیرید؟ چرا خدا میگوید زنها باید باحجاب باشند؟ این شرک است. ما از کار خدا سر در نمیآوریم، این در دل ما نمینشیند، این قال رسول الله دلچسب نیست، این میشود شرک! یعنی اگر با اینکه نماز میخوانی و روزه میگیری و کارهایت را انجام میدهی، به خدا ایراد میگیرد.
من خودم در سرزمین منا حاجی دیدم شب دوازدهم، هنوز از اعمال هم بیرون نیامده بود، یعنی میخواستند بروند مکه اعمالشان را انجام دهند و تکمیل کنند، آمد گفت حاج آقا این چه جهنم درهای است که خدا ما را آورده، حاجی مکه بود! این مشرک است، پول هم خرج کرده است. گفتم اینجا جهنم دره است! تو نمیدانی اینجا خوابش با عبادت و بیداری در مسجدالحرام برابری میکند. میگویند حاجی اگر خواست بیتوته نکند در منا باید برود مکه در مسجدالحرام بیدار بماند و عبادت کند، یا قرآن بخواند یا نماز بخواند یا طواف کند. به منا میگویی جهنم دره! گاهی اوقات مراقب حرف زدنهایمان نیستیم! آقا چرا مردها و زنها متفاوت آفریدهاند! گاهی اوقات بعضی خانمها این حرفها را میزنند، ایراد میگیریم به خدا، ایراد میگیریم به قال رسول الله، چرا پیغمبر این حرف را زده، چرا این حدیث را گفتند! امام صادق میفرماید اگر کسی این حرف را بزند، نسبت به چیزی که خدا انجام داده و پیغمبر انجام داده بگوید این خلاف آنچیزی است که ما میخواهیم، این پذیرفتنی نیست. خدایا ما را از شرک نجات بده.
یک آقایی میخواست مهریهی دخترش را ببندد، گفتم آقا یک قال رسول الله برایت بخوانم؟ گفت بفرما. گفتم پیغمبر میفرماید خوش یُمنترین زنان شما کسانی هستند که مهرهای سبکتر دارند، بدیُمنترین آنها کسانی هستند که مهرهای سنگین دارند. سال تولد را نگذار مهریه! گفت حاج آقا این حدیث مال آن زمان بود، دوره زمانه عوض شده، این یعنی شرک. آقا دختران دیگرمان هم اینطور مهریه بستیم! خب برای دختران دیگرت اشتباه کردی، باید مرتب اشتباه کنی! خدا را در نظر بگیر. قال رسول الله رفته درحاشیه، نظر خدا رفته در حاشیه نظر خودمان آمده در متن. خواهر حجابت را رعایت کن، میگوید شما با دل پاکت نگاه نکن، من دلم پاک است. گاهی اوقات حکم خدا را به سُخره میگیریم. میگوید آقا کجا گفتند خمس بدهید! این را من از آیت الله العظمی وحید شنیدم که میفرمودند اگر کسی نسبت به یک حکم از احکام مسلمهی اسلام مثل نماز مثل روزه مثل زکات مثل خمس مثل حجاب مثل امر به معروف و نهی از منکر بگوید از اینها خبری نیست، آیت الله العظمی وحید میفرماید هزاران شرابخوری به پای این کلمه نمیرسد. میدانید چرا؟ ما دو نوع فساد داریم: فساد اعتقادی و فساد عملی. فساد عملی را خدا با توبه میبخشد، راه دارد و جبران میشود. اما فساد اعتقادی از بنیاد همه چیز را خراب میکند. شیطان مشکلش فساد اعتقادی بود نه فساد عملی، عزیزان شیطان سی و شش هزار سال خدا را عبادت کرد، بگردید ببینید کسی هست سی و شش هزار سال خدا را عبادت کرده باشد. دوازده هزار سال روی زمین، بردنش عرش؛ دوازده هزار سال در عرش، بردنش ملکوت و دوازده هزار سال هم در ملکوت عبادت کرد و بعد رفت در صف کروبین. جن بود بخاطر عبادت سی و شش هزار ساله رفت در تراز ملائک مقرَّب. خدا وقتی آدم را خلق کرد فرمود «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»[37] سجده کنید آدم را وقتی از روحم در او دمیدم، همه سجده کردند، جبرئیل، اسرافیل، میکائیل، روح، همه سجده کردند ولی شیطان گفت خدایا من بهترم، اینجا نسبت به حکم خدا شرک ورزید، شیطان عزیزان مشکلش شرابخوری نبود، شیطان مشکلش زنا نبود، شیطان مشکلش ربا نبود، شیطان مشکلش فساد و اعتقادی بود، فساد اعتقادی نابود کرد شیطان را. امام صادق میفرماید نماز میخوانند حج میروند، روزه میگیرند اما فساد اعتقادی هست، بخدا خُرده میگیرند، به پیغمبر خُرده میگیرند. حواسمان به حرف زدنهایمان باشد. آقا ما از قانون خدا سردر نیاوردیم. یک کسی گفت آقا زورکی هست، میگویند خمس بدهید میدهیم، ولی ما که نمیفهمم. تو که نفهمیدی آبا و اجدادت هم نمیفهمند، خدا میگویند خمس بده، اینطوری با حکم خدا برخورد میکنی!
امام صادق در دنباله حدیث میفرماید «و وجدوا ذلک فی قلوبهم»[38] اینها این حالتی که بخدا ایراد میگیرند در دلهایشان اثر میگذارد «لکانوا بذلک مشرکین»[39] بخاطر همین حرفها میشوند مشرک. نماز میخواند مشرک است، حج رفته مشرک است، زکات میدهد مشرک است. بعد امام صادق فرمود «فعلیکم بالتسلیم»[40] مردم در برابر اوامر الهی تسلیم باشید.
یک روایت دیگر را هم تقدیم کنم و عرضم تمام. این را هم من چون دلم میسوزد حیفم میآید نگویم، بعد نگویید آقای حدائق این روایات را دیدید و نگفتید. اولا قدر خودتان را بدانید که در جامعه اسلامی دارید زندگی میکنید. من نمیگویم، حج رفتهها، عرفات دیدهها، دعای عرفه خواندهها، امام حسین در دعای عرفهی روز عرفه در صحرای عرفات در لباس احرام به خدا عرض میکندخدایا سپاس میگویم تو را که در دولت ائمهی کفر ما را خلق نکردی! این موهبت دارد. در جامعه اسلامی داریم زندگی میکنیم حمد کنیم، بابا اطرافمان مسلمانها و شیعیان هستند، در جامعه اسلامی هستیم. حالا بعضیها هم کملطفی میکنند نادانی میکنند رعایت نمیکنند اما ساختار جامعه یک ساختار سالم و اسلامی است. روایات متعدد داریم و من همین یک روایت را میگویم و میگذرم.
زندگی با مشرکین، فلانی میرود مهاجرت میکند به فلان کشور! مشرک هستند یا مسلمان نیستند یا کافرند یا یهودی هستند یا مسیحی هستند یا اعتقادات دیگری دارند. در آن جامعه دارد کار میکند با آنها معاشرت دارد، دادوستد دارد، زندگی میکند. همین یک روایت را بشنوید که مشت نشانهی خروار است. از این روایات زیاد است ولی من میخواهیم زیاد وقت مجلس را نگیرم.
پیغمبر فرمود «من نزل دار الحرب»[41] کسی که با مشرکین اقامه و زندگی میکند، «فقد بُرِئت منه الذمة»[42] پیغمبر فرمود آنهایی که با مشرکان زندگی میکنند دیگر در پناهِ خدا نیستند. یکی از توفیقاتی که خدا به شما داده این است که در پناه او هستید. حالا این را کی میفهمیم؟ وقتی از دنیا رفتیم، به چه قیمتی زندهایم؟ طرف میگوید اینجا درآمدمان کم است میرویم اروپا تا درآمدمان زیاد شود. خلقمان کردند برای پول؟ اینها را با خودمان میبریم. آقایان من یک عبرتی برایتان بگویم بشنید، اینها را در کتابها ننوشتند، یک آقایی مال شیراز بود، این رفته بود در کانادا زندگی میکرد، اولاد هم نداشت، خواهرزاده و برادرزاده داشت، من میشناسم او را. یک عیالی گرفته بود که مسیحی بود. این آقا آنجا فوت کرد، کارت بانکیاش مشترک بود دست خودش و عیالش بود، وارثان واقعیاش خواهران و برادرانش بودند که اینجا بودند و بستگان طبقه دوم و سوم. برادرزادهاش به من زنگ زد، گفت حاج آقا مسئلهی شرعی میخواهیم بپرسیم، این بنده خدا فوت کرده و سردخانه است. ما به همسر او تماس گرفتیم گفتیم او را در سردخانه نگهدار، او مسلمان است، ما میخواهیم خودمان را برسانیم و به آداب اسلامی غسلش بدهیم، البته میگفتند که خودش هم میگفت من اگر مردم بیاوریدم ایران در شاه داعی الله دفنم کنید کنار گذشتگانم. گفت ما به خانمش گفتیم که ایشان را دفن نکنید، گفت یک مقداری رفتن ما طول کشید، شرایط نبود و بعد از یکی دو ماه رفتیم کانادا خانمش گفت ما دفن کردیم در قبرستان مسیحیها! گفت در قبرستان مسیحیها دفن شد و تمام املاکش هم همسرش بود، دستمان هم به چیزی نرسید، آنها قانون ارث ما را قبول ندارند، میگویند خانمش است و اولادی هم ندارد همش مال اوست، این تازه اول گرفتاری این بنده خداست.
حرف امام رضا را بشنوید. آقا امام رضا در اصول کافی برای مومن ده تا نشانه نام میبرد، یکی را من به شما بگویم. ببینید این در شما هست یا نه. امام رضا میفرماید مومن ذلت با خدا بودن را از عزت با دشمنان خدا ترجیم میدهد. سختی در جامعه اسلامی را بر رفاه در جامعه کفر ترجیح میدهد. میگوید با مومنین باشم ولو با زحمت بهتر است برایم که با دشمنان خدا باشم در رفاه. ولی بعضیها این را نمیگویند! میگویند آنجا حقوق بیشتر میدهند، درآمد بیشتر است، زندگی رفاهیاتش بیشتر است، به چه قیمتی؟ بودن با مشرکین؟ مشمول رحمت خدا دیگر قرار نمیگیرید، آثار و نکبت آنها هم روی انسان اثر میگذارد.
خب بسنده کنیم، خدایا ما را از گزند عبادتهای مشرکانه، سخنهای مشرکانه، رفتارهای مشرکانه، به عظمت ماه مبارک رمضان در این فرصتهای باقیماندهی عمر ما ما را از رفتارهای مشرکانه رهایی ببخش.
یکی از عزیزان گفتند آن جریان ابراهیم جیب بر را بگویید. آیت الله بهاءالدینی نقل کرده بودند که یک آقایی بود از متدینین بود در ارومیه، سالی یکبار زائر جمع میکرد و میبرد مشهد. داستان مال 90 سال قبل است که ماشینهای اینچنینی نبود، اینها در ماشینهای باری مردم را سوار میکردند و میبردند از گردنههای خطرناک و هموار عبور میدادند، اما این آقا زائران هم روحیه جمع میکرد، اینطور نبود که از دم اعلام کند هر کسی میخواهد بیاید مشهد بسم الله، میآمد سراغ خوبان، فلانی فلانی فلانی میآیید مشهد، دستچین میکرد زئران را. البته این را بگویم، آنقدری که به این مساجد و این جلسات از دست رفتهها محتاجند من و شما محتاج نیستیم، دارو را باید بدهیم به مریضی که دارد جان میدهد. آب را باید داد به کسی که دارد تلف میشود. بله ممکن است کسی تشنه باشد اما باید آب را به کسی داد که دارد میمیرد. این جلسات و مراسمهای عبادی و حرمها را این کسانی که بریدند باید بروند. ایشان میگوید من داشتم ثبتنام میکردم یک شب خواب امام رضا را دیدم و ایشان فرمودند امسال که داری میآیی مشهد ابراهیم جیببُر را هم بیاور با خودت. ابراهیم جیببر از دزدان حرفهای ارومیه بوده و همه او را میشناختند. این از خواب بیدار میشود و میگوید که ما مشهد میخواهیم برویم و ابراهیم جیببر را کجا ببرم! لذا اعتنایی نمیکند. شب دوم باز در خواب میبیند که امام رضا میفرماید فلانی به تو گفتم ابراهیم جیببر را هم امسال با خودتان بیاورید. دوباره بیدار میشود صبح و اعتنا نمیکند میگوید شاید رویای غیر معتبره باشد. شب سوم دوباره خواب امام رضا را میبیند، امام با تغیر به او میگویند مگر من به تو نمیگویم که ابراهیم جیببر را هم خبر کن. او از وحشت از خواب بیدار میشود. یک قهوهخانهای بوده در ارومیه مال کسانی که اهل خلاف بودهاند، پاتوق ابراهیم جیببر هم در همان قهوهخانه بوده. میرود سراغ ابراهیم جیببر و میگوید آقا من یک کاری با شما دارم. ما داریم زائر میبریم مشهد شما هم میخواهیم دعوت کنیم با ما بیایید مشهد. او گفت پاشو برو دنبال کارت، ما کجا و مشهد کجا! آقایان من دیدم طرف سقوط کرده بوده در اخلاق، گفتند آقا من بلیط میگیرم برایت برو مشهد روزی دو بار برو حرم، خودت را نشان بده و برگرد. آقایان عوض شده، امام رضا عوضش کرده! ما آوردیم با خودمان و نتیجه نگرفتیم! گفت من آقا مشهد بیا نیستم، گفت پ من دارم از شما دعوت میکنم، گفت نه من اصلا مشهد بیا نیستم. این آقا دائم اصرار میکرد بالاخره ابراهیم جیببر گفت اصلا من پول بدرد مشهد بخور ندارم، ما پولمان همان پول دزدی است، با پول دزدی که مشهد نمیروند! گفت مهمان من هستی، از اول سفر تا آخر سفر همه چیزت با من. بالاخره راضی کرد او را. روز حرکت که همین داشتند سوار ماشین میشدند همه دیدند ابراهیم جیببر هم آمد سوار ماشین شد. متدینین ناراحت شدند به آن آقا گفتند این را چه کسی دعوت کرده؟ گفت من دعوت کردم ولی نگفت امام رضا به خوابم آمده. گفتند ما دیگر با وجود او امنیت و آسایش نداریم، او دزد حرفهای است! گفت حالا دیگر تحملش کنید انشاءالله که او هم تغییر کند. از ارومیه حرکت کردند به سمت مشهد، در یک گردنه دزدها حمله کردند به قافله، راه را بستند و رئیس دزدها از ماشین آمد بالا، شروع کرد یکی یکی نقدینگیهای افراد را گرفتن. پول همه را گرفت پول راننده را هم گرفت، بعد هم پیاده شدند و گفتند حالا بروید. راننده ماشین را حرکت داد و یک مسافتی که رفت و ماشین را نگه داشت و آمد پایین و زار زار گریه کرد. به او گفتند چه شده؟ گفت بیچاره شدم، پولهای همهمان را که گرفتند، من هم یک پولی آورده بودم برای گازوئیل، این گازوئیل تا یک مسافتی تمام میشود و من دیگر پول خرید گازوئیل ندارم، همهمان در این بیابان از بین میرویم. همینجور که داشت نگاه میکرد ابراهیم جیببر آمد نزدیک، گفت آقا چقدر پول از تو گرفتند؟ مثلا گفت پنج تومن، گفت همه بیایید، همه را صدا زد. گفت هر کی هر چقدر ازش دزدیدند بگوید تا من به او بدهم. یکی گفت ده تومن یکی گفت بیست تومن، هر کسی یک چیزی گفت و پولها را داد، داد، آخرش هم گفت این هم پول خودم که از من زده بودند و گذاشت در جیبش. رئیس کاروان گفت این همه پول تو از کجا آوردی به اندازهی این جمع؟ گفت من وقتی که رئیس دزدها پولها را جمع کرد و آمد برود پایین من در یک لحظه از او زدم! تا این را گفت، یکدفعه آن رئیس کاروان فهمید امام رضا کجاها را دارد میبیند! او گفت آقا میخواهی بگویم چرا ما تو را دعوت کردیم بیایی با ما مشهد؟ سه شب امام رضا آمد در خواب من و گفت ابراهیم جیببر را هم با خودتان بیاورید مشهد. گفت امام رضا اسم من را آورد؟ گفت بله، گفت آقا فرمود از من دعوت کنید برای مشهد؟ گفت بله، زار زار شروع کرد گریه کردن، گفت منِ ناقابل کجا و آن امام رئوف کجا! میگویند از آن گردنهها او زار میزد تا مشهد، از حال او دیگران حال پیدا میکردند، گریه او دیگران را دلشکسته میکرد، رسیدند مشهد به رئیس کاروان گفت این لباسهایم هم پول دزدی است، من هر چی داشتم از پول دزدی بود، یک دست لباس برای من بخرید من میخواهم با لباس پاک بروم خدمت امام پاک. یک دست لباس خریدند برایش او رفت در حرم امام رضا...؛ میگویند مدتی که مشهد بودند حال این ابراهیم جیببر به بقیه حال میداد. روزی که داشتند برمیگشتند گفت من امام رضا را ترک نمیکنم و میمانم مشهد تا بمیرم.
سلامٌ علی آل طاها و یاسین، سلامٌ علی آل خیرالنبیین
سلامٌ علی روضة حلَّ فیها، امامٌ یباهی به الملک و الدین
امام به حق شاه مطلق که آمد، حریم درش قبلگاه سلاطین
همین یک بیت را بگویم و عزیزان به فیض برسانند
اگر خواهی آری به کف دامن او، برو دامن از هر که جز اوست برچین
جانم رضا جانم رضا، ای جان جانانم رضا
[1] نساء آیه116
[2] نساء آیه116
[3] نساء آیه116
[4] نهجالفصاحه ص539
[5] نهجالفصاحه ص539
[6] بحارالانوار ج81 ص348
[7] بحارالانوار ج81 ص348
[8] نساء آیه116
[9] ق آیه16
[10] نساء آیه116
[11] نساء آیه48
[12] نساء آیه48
[13] نساء آیه116
[14] تحف العقول ص293
[15] تحف العقول ص293
[16] تحف العقول ص293
[17] تحف العقول ص293
[18] تحف العقول ص293
[19] لقمان آیه13
[20] تحف العقول ص293
[21] تحف العقول ص293
[22] تحف العقول ص293
[23] گزیده تحف العقول ص38
[24] گزیده تحف العقول ص38
[25] گزیده تحف العقول ص38
[26] مجموعه ورام ج2 ص78
[27] مجموعه ورام ج2 ص78
[28] مجموعه ورام ج2 ص78
[29] مجموعه ورام ج2 ص78
[30] غررالحکم ص133
[31] الکافی ج2 ص398
[32] الکافی ج2 ص398
[33] الکافی ج2 ص398
[34] الکافی ج2 ص398
[35] الکافی ج2 ص398
[36] الکافی ج2 ص398
[37] حجر آیه72
[38] الکافی ج2 ص398
[39] الکافی ج2 ص398
[40] الکافی ج2 ص398
[41] مستدرک الوسائل ج18 ص308
[42] مستدرک الوسائل ج18 ص308