ام سلمه می‌گوید وارد شدم، دیدم حضرت زهرا یک روانداز پشمی شتری را روی خودش انداخته بود که ضخیم هم بود و خشن هم بود. عزیزش در آغوشش، داشت بچه را شیر می‌داد و با یک دستش هم آسیاب را می‌چرخاند. در یک مقطعی، پیغمبر، فضّه را وارد خانه‌ی حضرت زهرا کرد. این‌ هم ما کارگزارها باید کار را یاد بگیریم. یاد بگیریم کار کردن با زیردست را. حضرت زهرا، تقسیم کردند با فضه، کار را. فرمودند یک روز کار را تو بکن خانه‌داری و شستن و نظافت، و یک روز هم کارِ من باشد. که اصلاً بین مردم مدینه و خانم‌ها شیوع پیدا کرد که می‌گفتند: امروز، روزِ کارِ فضه است، یعنی می‌توانید با حضرت زهرا صحبت کنید و وقتشان آزاد است و استفاده کنید.

حتی با خادمین خودش. حضرت زهرا با عزیزانش در اوج محبت، در پرورش شخصیت فرزندان، در بارور کردن ایمان و تقوای عزیزانش، شب‌های قدر حسنین را حضرت، بیدار نگه می‌داشت. خرمایی، حلوایی درست می‌کرد و یک ظرف آب با تشویق، آن‌ها را در آن وقت سحر، از فیض سحر بهره‌مند بشوند. آقا امام حسن می‌فرماید یک شب جمعه‌ای بود، از نیمه شب تا طلوع آفتاب من خوابم می‌برد و بیدار می‌شدم، می‌دیدم مادرم یا ایستاده، یا نشسته دارند دعا می‌کنند و یک یکِ فامیل، بستگان، همسایگان و مسلمانان را در دعا ذکر می‌کردند. امام حسن می‌فرماید آفتاب طلوع کرد گفتم‌ مادر، همه را دعا کردی جز خودت را. فرمود: یا بنیّ! الجار ثم الدار. پسرم، اول همسایه بعد خودی. (كشف الغمة، ج 1، ص 468)

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه