لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، وَ يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ، وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ.
ثُمَّ قالَ عليه السلام: أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قيلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ عليه السلام: لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقى»
آقا علی بن موسی الرضا میفرماید: « لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال»: عقل انسانها به کمال نمیرسد مگر اینکه ده تا ویژگی در خودشان ایجاد کنند.
ویژگی اول انسانهای عاقل. امام میفرماید: « أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ». آدمِ عاقل، کارِ خوب، آرزویش است که انجام بدهد. اصلاً دوست دارد کارِ خیر انجام بدهد و خسته نمیشود.
امام رضا فرمود نشانهی دومِ عاقل، اصلاً شرارت و بدی در اینها دیده نمیشود. اینها آدمهای مأمونی هستند از شرّ؛ یعنی مردم احساس امنیت میکنند از اینها. میگویند آقای فلانی، گزندی به تو نمیزند، آبرویت را نمیبرد، مالَت را نمیخورد. « وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ»
سوم؛ آدمِ عاقل، کارِ کم (کارِ کم) از دیگران را، زیاد به حساب میآورد. یک کارِ جزئی برایش کردهاند، اما خیلی بزرگش میکند و خیلی تجلیل میکند. محبتِ افراد را تکریم میکند ولو کم باشد. یادش نمیرود. یک لیوان آب به دستش دادهاند، هرگز فراموش نمیکند. دو تا از ویژگیهای دیگر انسانهای عاقل، کارهای کمِ دیگران را و خوبیهای دیگران را، ولو کم، زیاد به حساب میآورند: آقا شما محبت کردید، آقا شما لطف کردید، فراموش نمیکنیم محبت شما را و ... زبانِ تشکر دارند. ما یکی از مشکلات امروزمان در جامعه این است که زبانِ تشکر نداریم و میگوییم: وظیفهاش است. این کارمند دارد حقوق میگیرد و وظیفهاش است. این کارگر، وظیفهاش است. این سرایدار، وظیفهاش است. این راننده، وظیفهاش است. بله، وظیفهشان هست ولی شما هم وظیفه دارید از ایشان تشکر کنید. «یَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، وَ يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ»
نکتهی دیگر (پنجم)، امام رضا میفرماید: « لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ» آدمِ عاقل، از کثرتِ مراجعات مردم به سوی او، خسته نمیشود. «لا یَسأم»؛ نمیبُرَد. یک جایی، کار به او دادهاند، مراجعه به او میکنند، خودش را یک جوری تربیت کرده که بتواند پاسخگو باشد مشکلاتِ مردم را.
«وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ» نشانهی دیگر عاقلها، در طول ایام زندگانیاش، هیچگاه از طلبِ علم، ملول و خسته نمیشود.
از نکات دیگری که نشانهی عقلاء است و امام در آن خصال دهگانه نام میبرند: «أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى» عاقل، فقیر بودن درِ خانهی خدا را از غنی بودن در بیخدایی، ترجیح میدهد. بی پولی، ولی با خدا. با ثروت، از خدا بریدن. کدامش را انتخاب میکند؟ میگوید: فقر را؛ ولی با خدا بودن.
حضرت فرمود: «وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ»: آدمِ عاقل، گمنامی برای او، پسندیدهتر و گواراتر از صحبت است. یعنی دنبالِ سر و صدا نیست. البته ببینید، کارتان اگر برای خدا باشد، خدا میشود معرّفتان و خدا بزرگتان میکند. خودتان، خودتان را بزرگ نکنید. خودتان، از خودتان تجلیل نکنید. اگر خودتان شُدید معرّفِ خودتان، زمین میخورید. بگذارید معرّفتان خدا بشود.
اما ویژگی دهم؛ حضرت فرمود: «أَلعاشِرَةُ وَ مَا العاشِرَةُ؟» دهمین نشانهی عقلا و چه نشانهای!! این تأکیدِ امام رضا، حکایت از این میکند که این صفتِ دهم، از همهی این نُه صفت مهمتر است. حضرت فرمود: «لا یَری أَحَداً إِلّا قالَ: هُوَ خَیرُ مِنّی وَ أَتقی»(تحفالعقول، ج 1، ص 443): آدمِ عاقل، هر کسی را که میبیند، میگوید از من بهتر است و باتقواتر است. این خصلت در ما هست؟ حالا یک خانمی سرش برهنه است، نگو: من بهترم. این آدم، ظاهرش طوری هست که ریش خودش را سهتیغه کرده و محاسنِ تو هم بلند است؛ نگو: من بهترم!
روی خودتان کار کنید. حسِ خودبینی و خودمحوری و خودبرتری را در خودتان از بین ببرید.