حالا بزرگان میگویند انسانِ باتقوا چرا باید قلب اندوهگین داشته باشد؟ شما نمازت را که داری میخوانی، خمس را هم که داری میدهی، حج را رفتی و واجباتت را هم که انجام میدهی و حرام هم انجام نمیدهی، تو که باتقوایی، تو چرا ناراحتی؟
چندین جهت دارد که من یکیاش را میگویم. یک جهتش این است که انسانهای باتقوا که خودشان پاکند و گناه نمیکنند و خلاف نمیکنند اما خلاف را در رفتار دیگران که میبینند، به هم میریزند. آنها نمیتوانند ببینند بیگانگی با خدا را؛ ولو در رفتار دیگران. شما دیدهاید وقتی که یک کسی را خیلی دوست میدارید، خیلی ارادت دارید و بعد جلوی شما، به آن فردی که خیلی به او ارادت دارید، توهین بکنند، چقدر ناراحت میشوید... اگر کسی ناراحت نشود، دروغ میگوید در محبت. من اگر میگویم امام زمانم را دوست میدارم و بعد مسخره دارند میکنند نامِ حضرت را و خنده تحویل میدهم، از ادعای دوستیِ امام زمانم باید استغفار کنم.
من اگر امام زمان را دوست دارم، نباید تحمل کنم توهین به حضرت را. من اگر میگویم خدا، بیحرمتی به خدا باید برایم گران تمام بشود. فرمایش امیرالمؤمنین است: « قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ» (نهجالبلاغه/ خطبه 193). حالا آقا گناه را میبیند و خنده تحویل میدهد. خب این با تقوا نمیسازد.
یک جهت دیگر این است که انسانهای باتقوا، خودشان مشکل اقتصادی ندارند و مشکلات اقتصادی دیگران، زجرشان میدهد. خودش خدا لطف به او کرده و زندگی دارد و امکاناتی دارد و وضع خوبی دارد اما وقتی میخواهد بخوابد یا پای سفرهی غذا مینشیند، یادش میآید به اینکه بعضیها گرسنهاند و بعضیها در این زمستان امکانات ندارند و بخاری ندارند و با چه وضعی دارند میگذرانند، اصلاً مثل اینکه دنیا برای اینها سخت میگذرد. این نشانهی سلامت است.