یکی از شخصیت‌های بزرگی که در صحن سیدالشهداء علیه‌السلام دفن است، مرحوم ملاحسینقلی همدانی است. استادِ آیت الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی. استادِ آیت الله سید علی قاضی. استادِ شیخ محمد بهایی همدانی. شاگردان این آقا، از بزرگانِ عرفای عالم اسلام بودند.

 

ملاحسینقلی، می‌گویند، یک وقت، یک صبحی بود، از حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد بیرون. دید در صحنِ امیرالمؤمنین، یک آقایی ایستاده و دارد عَربَده می‌کشد و همه هم در اطرافش دارند نگاهش می‌کنند و کسی هم جرأت نمی‌کند برود نزدیک. می‌گویند، ملاحسینقلی فرمود: این کیه؟ حیا نمی‌کند در صحن امیرالمؤمنین دارد سر و صدا می‌کند؟!

گفتند: این عبدِ فَرّار است. یکی از متخلّفین و مجرمین دانه‌درشتِ نجف است که خلاف می‌کند و قانون هم نمی‌تواند او را بگیرد.

می‌گویند، مرحوم ملاحسینقلی رفت نزدیک. یک نگاهی به این آقا کرد که داشت داد و قال می‌کرد و فریاد می‌زد، فرمود: تو کی هستی؟ گفت: شیخ! مگر ما را نمی‌شناسی؟ من عبدِ فرّارم.

تا گفت عبدِ فرّارم، ایشان فرمود: أفَرَرتَ مِنَ الله أو مِن رسوله؟ عبدِ فرّاری، آیا از خدا و پیغمبر هم می‌توانی فرار کنی؟

همین یک جمله را ایشان گفت و رفت.

دیدند این آقا آرام شد. داشت سر و صدا می‌کرد و نعره می‌کشید، اما یک‌دفعه مثل بادکنکی که بادِ آن را کشیده باشند، آرام، سر انداخت زیر و رفت در کوچه و پس‌کوچه‌های نجف.

فردای آن روز، ملاحسینقلی همدانی اولِ صبح که درس گفت، ملاحسینقلی بعد از درس گفت: آقایان، یکی از بندگانِ خوبِ خدا و عبادِ صالح خدا از دنیا رفته، من می‌خواهم بروم برای تجهیز او؛ یعنی غسل دادن، کفن کردنش. هر کسی مایل است بیایید.

شاگردانِ ملا حسینقلی راه افتادند دنبالِ استاد، عده‌ای هم آمدند. این کیه که آقا می‌خواهد برود غسلش بدهد؟ می‌گویند، ملاحسینقلی رسید درِ یک خانه‌ای و در زد. یک خانمی آمد پشتِ در. ملاحسینقلی فرمود: خانه‌ی عبدِ فرّار این‌جاست؟ آن زن گفت: بله. فرمود: شوهرِ شما فوت کرده؟ گفت: بله. می‌گویند، ملاحسینقلی گفت: خانم، ما آمده‌ایم غسل بدهیم شوهرت را. وارد شد و مغتسل درست کردند. خودِ این عارف دست‌ها را زد بالا، آب آوردند، شروع کردند به غسل دادن. خبر در نجف پخش شد. بعضی‌ها رفتند کفنی‌های قیمتی آوردند. آقا در این کفنی این را بپوشانید و ...

کفن شد و تشییع شد. آمدند در صحن امیرالمؤمنین، همان جایی که روزِ قبل، داشت نعره می‌کشید و می‌گفت من عبدِ فرّارم، قبر کندند و همان‌جا دفنش کردند.

کریمان با بَدان هم بد نکردند

قدرِ امامتان را بدانید مردم، چه امیرالمؤمنینی!...

همان‌جا به خاک سپرده شد. مراسم تشییع تمام شد. ملاحسینقلی رفت. بعد از خاکسپاری، چند تا از این طلبه‌ها رفتند درِ خانه‌ی عبد فرّار در زدند. خانمش آمد در را باز کرد. گفتند: ما یک سؤال داریم از شما، عذرخواهی می‌کنیم، شوهرِ شما دیروز در صحن امیرالمؤمنین داشت نعره می‌کشید و داشت می‌گفت عبدِ فرّارم، اما امروز ملاحسینقلی همدانی او را غسل داد و کفنش کرد و تشییع کرد و به خاک سپردند، در این فاصله‌ی زمانی چه شد؟!

خانمش گفت: من نمی‌دانم دیروز با چه کسی روبه‌رو شده بود، آمد منزل دیدم خیلی آرام شده. گفت: خانم، درِ خانه را ببند و دوستان هم اگر آمدند بگو من کسی را نمی‌پذیرم. رفت داخل اتاق و فرش را کنار زد و صورتش را گذاشت روی خاک.

این شناختی که باید می‌آمد، آمد. معرفتی که باید می‌آمد، آمد...

هِی صدا می‌زد (جمله‌ی آقای ملاحسینقلی را می‌گفت): «أَفَرَرتَ مِنَ الله أو مِن رسوله» ، «أَفَرَرتَ مِنَ الله أو مِن رسوله» آیا می‌شود از خدا و پیغمبر هم فرار کرد؟؟

می‌گفت و گریه می‌کرد...

خانمش می‌گفت: برایش غذا بردم، گفت غذا نمی‌خواهم. شب شد، همین‌طور اشک می‌ریخت و این جمله را می‌گفت. نیمه‌های شب، فریادی زد و افتاد روی زمین. دیدم جان سپرد. تمام کرد...

گفت: خیلی ناراحت بودم، گفتم خدایا! شوهر ما آدمِ بدنامی بود و ما به هر که بگوییم این مرده، اصلاً زیرِ تابوتش نمی‌آیند و جسدش را ز روی زمین بلند نمی‌کنند. از بس این آدم بدنام بود.

اولِ صبح بود. در این فکر بودم که: خدایا! من یک زنِ تنها، این شوهرِ بدنام، چگونه این را غسل بدهیم و چگونه این را دفن کنیم، که یک‌دفعه دیدم درِ خانه را در زدند؛ عارفِ نامیِ حوزه‌ی نجف، ملاحسینقلی آمده. با احترام غسلش دادند، با احترام کفن کردند، با احترام به خاک سپردند.

این جریان را، آقایان و خواهران، نقش معرفتی دارد. این آقا، تا زمانی که این شناخت را پیدا نکرده، افتخار می‌کند که جرم می‌کنم و دَر می‌روم و قانون هم نمی‌تواند من را بگیرد. با یک جمله‌ی یک عارف، پی می‌برد به این‌که: از هر کسی که گریختی...

گیرم که خلق را به فریبَت فریفتی

با دستِ انتقام طبیعت چه می‌کنی

آمد سرِ خط.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه