ما با دو نوع بیماری در زندگی مواجه هستیم: بیماریهای روحی و بیماریهای جسمی. ببینید، متأسفانه مردم برای درمان بیماریهای روحیشان؛ «روحی» که میگویم، منظورم اعصاب و روان نیست. منظورم مفاسد اخلاقی، گناه، آسیبهای اعتقادی و ... هست.
برای درمان بیماریهای روحی، وحیای قائل نیستند و حال اینکه قرآن، شِفاست. بیماریهای روحی، یکی از ویژگیهایش این است که دائمی است. دائمی یعنی چه؟ یعنی از اولِ تکلیفتان تا نَفَسِ آخرِ زندگیتان، شیطان دنبالتان است. مردم، حواستان باشد.
ولی بیماریهای جسمی، پس از یک دوره دارو، درمان میشود. مثلاً میگوید: آقا من فلان بیماری معده داشتم، دارو خوردم الحمدالله، یا فلان بیماری داشتم که کنترل شده. بخشی از این بیماریهای جسمی با یک عمل جراحی و با یک طول درمان، بیماری برطرف میشود. اما بیماریهای روحیِ شما، موضعی نیست و مقطعی نیست. بعضیها میگویند: چرا حالِ ما اینجور است؟ میگوییم: چون فکرِ خودت نیستی. غیبت کردهای، فکرِ درمانت باش و برو حلالبودی بطلب. اگر حقی به گردنت هست، بده! چون معلوم نیست زنده برخیزی از این مجلس و بیرون بروی.
خب اگر یک نفر بگوید: آقا! نه ما پیریم و نه خدا بخیل، انشاءالله حالا بعداً میرویم از او حلالبودی میطلبیم و بعد میرویم عذرخواهی میکنیم. میگویم: بابا جان! بغلِ دستت نشسته، همین الآن به او بگو، همین جا با او صحبت کن.
بیماریهای روحی، مراقبت پیوسته میخواهد اما بیماریهای جسمی، درمان که شد، دیگر مراقبتی هم نمیخواهد. میگوییم: آقا عمل کردیم، این تودهی سرطان را برداشتیم و وقتی داروهایت هم که تمام شد، شما دیگر سالم هستی.
ولی مردم اگر سالم هستید، باید مراقبت داشته باشید که شیطان اطراف شما را نگیرد. راهِ درمان بیماریهای روحی، فقط رجوعِ به قرآن و اولیاست. اما بیماریهای جسمی، کسانی که اعتقادات دینی هم ندارند میتوانند مؤثر باشند.
آقای دکتری هست که لائیک است و اصلاً خدا را قبول ندارد ولی علمی دارد و تخصصی دارد و دارویی مینویسد که جسم را خوب میکند. اما محال است کسی ارتباط معنوی با ساحت قدس ربوبی نداشته باشد و بتواند کسی را درمانِ روحی کند.
لذا اطباء بشریت، انبیاء هستند؛ اولیاء معصومین هستند. کلام وحی است که اینها، درمانگر هستند. لذا پیش هر کسی هم برای درمان، نباید رفت!