لقمان به پسرش میگوید: پسرم! چهار تا سؤال را خدا در زمان ورودِ مردم به محشر، یعنی زمانی که واردِ محشر میشوند اجازهی عبور نمیدهند تا این سؤالها را جواب بدهند.
1- عمرت را چگونه گذراندی؟ بروید دنبالِ جواب.
2- جوانی را چگونه سپری کردی؟ برای جوانیتان جواب پیدا کنید.
3- ثروت از کجا اندوختی؟
4- بدتر از سؤال سوم؛ کجا مصرف کردی؟
بعضیها پولِ حلال را میبرند وارد حرام میکنند. پول حمّالی و زحمتکشی را میبرد داخل اسراف. از حلال درآورده، ولی در حرام دارد خرج میکند.
برای جوانیمان، برای زندگانیمان، برای اندوخته هایمان، برای مصرفهایمان، جواب پیدا کنیم.
قطعاً کسی که معتقد است قیامت «فِی حلالِها حِساب وَ فِی حَرامِها عِقاب» (بحارالأنوار: 88/23/78) دست در هر جایی نمیکند. پول را از هر طریقی به دست نمیآورد و در هر جایی خرج نمیکند. میگویی: آقا در حرام خرج نکن! جواب میدهد: دارندگی و برازندگی! پولِ خودم هست!
پول خودت هست؟؟ قیامت نشانت میدهیم. خواهید دید...
عزیزان، یادِ مردن، یادِ قیامت، زندگیها را میآورد روی فرم اصلی. ما یادمان نرود که روزی خواهیم رفت و شانس بیاوریم از دنیا، یک دست کفنی داشته باشیم ولا غیر.
سرمایهی تو از این جهان یک کفن است
آن هم به گمانم ببری یا نبری.