آقا امام رضا نشسته بودند. یک برادری داشتند به نام زید بن موسی. جمعی از شیعیان هم نشسته بودند. این زید بن موسی شروع کرد نحنُ فلان، نحنُ فلان، نحنُ فلان. هِی گفت ما خاندانِ رسالتیم، حمزه از ماه بود، امیرالمؤمنین از ما بود، ما چه کردیم، ما چه کردیم و ... هِی گفت و گفت و گفت یک دفعه امام رضا برآشفته شدند. فرمودند: یا أخا ما غرک قول البقال الکوفه، حرفِ آن بقالِ کوفی مغرورت نکند که میگوید آتشِ جهنم بر فرزندانِ فاطمهی زهرا حرام است. آتش جهنم بر حسن و حسین سلام الله علیهما حرام است. آقا فرمودند من هم اگر از مسیرِ پیغمبر فاصله بگیرم، خدا با من برخورد میکند.
هِی میگوییم ما فلان، ما فلان.
این آب پاکی را امام رضا روی دست همه میریزد. معیار، تقواست! فرزندِ موسی بن جعفری، نوهی امام صادقی، باید در مسیر باشی!
پدرت، پیغمبرِ اولوالعزم است اگر شدی کنعان، سیل میبرد تو را! فرزند نوح؛
نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب، مزیّتی ندارد جز به تقوا.