یک شخصی آمد خدمت امام پنجم، گفت: آقا این جوانی که در جامعهمان دارد از دست میرود و دشمن دارد روی فکرش کار میکند، نجات این مهمتر است یا رفتن و وقت گذاشتن و اسیری را از دستِ دشمن و استکبار نجات دادن؟
امام باقر فرمودند من یک سؤال از تو میپرسم، جوابت را در سؤالی که جواب میدهی، دریافت میکنی. آقا فرمودند اگر کنارِ آب ایستادی، یک دفعه میبینی یکی از شیعیانِ خوبِ ما افتاده در آب و دارد خفه میشود، همزمان با آن، گنجشکی هم افتاده در آب و او هم دارد غرق میشود، أَخْبِرْنِي أَنْتَ عَمَّنْ رَأَى رَجُلاً مِنْ خِيَارِ اَلْمُؤْمِنِينَ يَغْرَقُ وَ عُصْفُورَةٌ تَغْرَقُ لاَ يَقْدِرُ عَلَى تَخْلِيصِهِمَا. این دو تا دارند از بین میروند و تو نمیتوانی هر دو را نجات بدهی. کدام را مقدم میداری؟
گفت آقا، مشخص است! خیارِ مسلمین را. انسان را باید نجات داد. حالا گنجشک تلف شد، شد. جانِ انسان را باید رسید به آن. آقا فرمودند: فَبُعْدُ مَا سَأَلْتَ: فاصلهی سؤالی که تو از من پرسیدی، خیلی بیشتر از آن چیزی است که من از تو پرسیدم. بعد حضرت توضیح دادند. فرمودند به دادِ آن جوانی برس که مسیرش، مسیرِ جهنم است. آقا فرمودند آن کسی که دستِ رومیها اسیر است و در زندانِ رومیهاست، تو اگر آزادش نکنی، در اسارت بمیرد، شهید مرده است و دارد میرود بهشت. سارَهُ الی الجنه. و این جوانی که در کوی و برزنِ توست، اگر به دادَش نرسیدی و با این افکار آلوده از دنیا رفت، سارَهُ الی النار: دارد جهنمی میشود. امام فرمود به دادِ کسی برس که دارد جهنمی میشود. (التفسير العسکری علیه السلام، ج ۱، ص ۳۴۹).