بنده جلسهای داشتم با بعضی از عزیزانی که دستاندرکار آسیبهای اخلاقی جامعه هستند. آمار و ارقامی از رواج فساد، گناه، تخلفات، ناامنی و ... در همین شیرازِ جنتفراز. بعد آن فردی که گزارشهای دقیق آماری را داد، گفت: آقای حدائق، چند روز قبل یکی از صاحبنظران غربی در کانادا صحبت کرده بود.
با اینکه خودش هم اعتقادی به ادیان آسمانی نداشت؛ مثل لائیکهای امروز. نه مسیحی بود و نه یهودی ولی یک پروفسور دانشگاهی بود. در یک نشستی، از او نظر خواسته بودند که جلوی این آسیبهای اخلاقی و اجتماعی را چگونه باید گرفت. قانون در این مورد ضعف دارد. یکی از نقاط ضعف قانون این است که بعضی از قانونگزارها، قانونگریزند. لذا بعضیها هم درد و دل میکنند که اگر قانون است، پس چرا برای فلانی اجرا نمیشود؟؟ چرا فلانی را استثناء میکنند؟؟ این ضعف قانون است. یکی از نقاط ضعف قانون که اخلاقیون به آن میگیرند میگویند این است که در خلوت، کار از او برنمیآید. تخلفات هم نوعاً در خلوتهاست و در محیطهای دربسته است. جایی که کسی نیست و سندی ایجاد نمیشود، در آنجا تخلف اتفاق میافتد. قانون همگانی هم نیست. بالأخره فراشمول نیست. بشر باید برود به سمت قانون الهی. قانونی که خلوت و جَلْوَتش را مدیریت کند و خدا را در نظر بگیرد.
آن پروفسور کانادایی در سخنرانیاش گفته بود: راهی نداریم جز اینکه مردم به تعالیم انبیاء پایبند بشوند. بعد آن پروفسور گزارش داده بود، در آسیبشناسیها، نوع کسانی که به آئین انبیاء و آموختههای پیامبران عمل کردند، اینها ضریب آسیبشان کمتر بود.
لذا ببینید هر چه طرف، متدینتر هست، پاکتر است. متدین بودن به محاسن نیست. محاسن داشتن، یک امتیاز است. تسبیح در دست داشتن، نشانهی تدیّن نیست؛ تدین یعنی اطاعتِ خدا و ترک نافرمانی خدا. یعنی خدا را و رضایت الهی را و قوانین الهی را دُوْر نزنیم. آدمهای متدین، متخلّف نیستند. اگر گرسنه هم بماند، باز هم خلاف نمیکند. اگر گرسنه هم بماند، دزدی نمیکند.