بحثی را تحقیق کردیم در همین شیراز، تحت عنوان چراییِ فرار. چرا یک جوان از خانه فرار میکند؟ چرا یک دختر فراری شده؟ چرا؟ در خانه او را میزنند؟ شکنجهاش میدهند؟ گرسنگی میبیند؟ از کنارِ پدر و مادر فرار میکند و به دامن فساد و گناه پناهنده میشود.
چه شده که این خانه را فدای آن جامعه و محیط آلودهای میکند که معلوم نیست به کجا ختم میشود؟ هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست. با ۱۹۴ دختر و پسرِ فراری صحبت شد. ما با بعضی از پاسگاههای انتظامی صحبت کردیم که دختر و پسر فراری اگر دیدید، به ما خبر بدهید. آوردند به پاسگاه. یک گزارشی بدهید ما بیاییم اینها را فقط ببینیم که چرا فرار کردهاند. علت و علل فراریشدن دخترها و پسرها از خانه، اختلافات درون خانهی پدر و مادر است. با خیلی از اینها صحبت شد که چرا فرار کردهاید؟ دختر میگفت: خانهی ما جهنم است. پدرم به مادرم ایراد میگیرد و مادرم هم به پدرم؛ روی جزئی و کلی مسائل خانه. خب معلوم است این دختر آنجا نمیتواند بماند. این دربهدری و فرار کردن و رسوایی و بیعفتی را ترجیح میدهد بر تلخیِ درون خانه. خانه باید اینگونه باشد؟؟ خانهای که قرآن میفرماید باید زندگی در آن سَکَن باشد. آرامش باشد. در خانه میآیی، باید فرزندانتان احساس امنیت کنند نه اینکه اضطرابشان بیشتر بشود. تمام این ۱۹۴ نفر در سال ۸۴، اظهار کردند که ما درون خانه، یک خانهی مضطرب داشتیم. یک خانهی پر حرف و حدیث داشتیم. پر دردسر بود. گفتیم فرار کنیم که نجات پیدا کنیم...
امام صادق فرمود: لَا عَیْشَ اَهْناً مِنْ حُسْنِ الْخُلْق: هیچ زندگیای گواراتر از اخلاق حسنه نیست» (علل الشرایع/ ج۲/ ۲ ۵۵۹). مردم، پول، گوارایی نمیآورد. خانههای آنچنانی، خوشی نمیآورد. امکاناتِ بهروز، گوارا نمیکند زندگی را. زندگی را چه چیزی گوارا میکند؟ اخلاق خوب.