مردم اگر می‌خواهید به خدا برسید، نقشه‌ی راهنمای شما‌ پیغمبر است. مردم، پیغمبر چگونه زندگی می‌کرد؟ رفتار پیغمبر با همسرانش؛ رفتار پیغمبر با مردم؛ رفتار پیغمبر در جبهه‌ی جنگ؛

امیرالمؤمنین می‌فرماید ما در جبهه‌ی جنگ وقتی کم می‌آوردیم، به پیغمبر پناه می‌آوردیم.

 

رسول‌الله در همه‌ی ابعاد زندگی بشر الگوست.

دو تا تجارت پیغمبر قبل از بعثت کرده. این دو تا تجارت برای همه‌ی تجار درس است. پیامبر نه دروغ گفت در تجارت و نه جنس را احتکار کرد. تجارتی را مدیریت کرد که منفعت سالم برای خدیجه برگرداند به مکه.

در همه‌ی شئونات اجتماعی ما و فردی ما، پیامبر اسوه‌ی مهربانی به زیردستان است. پیامبر گشاده‌روی با مردم بود. پیامبر اسوه در مشورت‌گرفتن بود. عقل کل است. اما پیامبر شخصیت می‌داد و مشورت می‌گرفت.

ما گاهی اوقات عار داریم با بچه‌هایمان مشورت کنیم. منِ مدیر عار دارم با زیردستم مشورت بگیرم. پیغمبر، اهل مشورت‌گرفتن بود. خدا به پیغمبر می‌فرماید: « وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» (سوره آل‌عمران/ آیه 159)

پیامبر اسوه بود در اخلاص. پیامبر اسوه بود در ساده‌زیستی. پیامبر اسوه بود در کسب علم. پیامبر الگو بود در عبادت. ما در عبادت، نظیر پیغمبر نداریم!

این آیه‌ی شریفه‌ی « مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى» (سوره طه، آیه 2) در حالت پیغمبر نازل شده. رسول‌الله شب‌ها این‌قدر ایستاده با خدا مناجات می‌کرد که این پاهای پیغمبر خواب می‌رفت. دارد رسول‌الله وقتی می‌نشستند روی زمین برای دقایقی و می‌خواستند استراحت کنند، به تعبیر ما شیرازی‌ها، گاگِلِه می‌کردند به طرف بستر. تا حالا دیده‌اید یک کسی بگوید من به خاطر اینکه ایستاده عبادت کرده‌ام، پایم خواب رفته؟ رسول‌الله شب از نیمه که می‌گذشت دیگر بیدار بود. پیامبر نماز شبش را تقسیم می‌کرد در این نیمه‌ی شب. حضرت دو رکعت نافله می‌خواند بعد مشغول به راز و نیاز و استغفار و مناجات می‌شد. نیم ساعت بعد بلند می‌شد دو رکعت نافله‌ی دیگر می‌خواند و دوباره بعد از آن دعا و رازونیاز و قرآن. دوباره دو رکعت نافله‌ی دیگر و دوباره بعد از آن دعا و استغفار. این هشت رکعت نافله،‌ دو رکعت شفع و یک رکعت وتر را پیغمبر در این نیمه‌ی دوم شب تقسیم می‌کرد. پیامبر در عبادت، اسوه بود. در استقامت در گفتار و عمل، اسوه بود.

تطمیع قریش، تهدید قریش، در روحیه‌ی پیغمبر هیچ اثری نگذاشت. بعضی از مردم با یک تطمیع، جا می‌زنند. ابوسفیان آمد به پیغمبر، در آغازین روزهای رسالت پیغمبر بود، گفت: قریش می‌گوید اگر دنبال شهوتی، ما زیباترین زنان عرب را به عقد تو درمی‌آوریم. اگر به دنبال ریاستی، ریاست حجاز را به تو می‌دهیم. اگر به دنبال ثروتی، سرمایه روی هم می‌کنیم و تو را اول‌سرمایه‌دارِ عرب می‌کنیم. پیغمبر به کوته‌فکری ابوسفیان و سران منحرف قریش تبسم کرد. حضرت فرمود: به خدای من سوگند! اگر خورشید را در کف دست راست من و ماه را در کف دست چپ من و حکومت دنیا را به من بدهید، از هدفم دست برنمی‌دارم. پیغمبر اسوه‌ی « إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا» (سوره فصلت، آیه 30) بود.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه