یک کسی بود میگفت: آقا ما آرزو داشتیم یک بار، پدرِ ما، ما را ببوسد. میگفت: پدرِ ما آدم بسیار متدیّنی بود. مسجدش تعطیل نمیشد ولی بچه ببوسد؟ پناه بر خدا.
کجاها گم کردهایم راه را؟!
پیغمبر میفرمود یک بوسیدنِ بچه از روی محبت برای خدا، برابری میکند با پانصد سال عبادت. یک بوسیدنِ بچه از روی محبت. چه قدر این توفیق در خانههایمان هست و محرومیم...
فاطمهی زهرا بزرگ شده بود. ازدواج کرده بود. این زنهای رسولالله بعضیهایشان حسادت میورزیدند. تا وارد میشد، پیغمبر، تمامقامت میایستاد و صورت فاطمه را، یا دستِ فاطمه را میبوسید.
مگر دنبال منفعت نیستی؟ تا حالا هم اگر کوتاهی کردهای، وقتی به خانهات رفتی، نه اینکه بچه را چپ و راست ببوسی و اذیتش کنی که تلافیِ گذشته را بکنی. یک وقت میبینی از آن طرفی میافتی.
یک بوسیدن، رسولالله میفرماید پانصد سال عبادت.
گاهی اوقات سرگرمِ نماز و عبادتهای دیگر و مستحبات هستیم، از این وظایفی که خدا میخواهد کانون زندگی استحکام پیدا کند، غافلیم. البته این محبت هم باید اعتدال رعایت بشود. محبت، تا کجا و تا چه اندازه؟ محبت، تا جایی که خدا میپسندد. نه بیمِهری و نه تندروی در محبت.
پیغمبر میفرماید حواستان باشد به خاطرِ دوستیِ بچههایتان، به گناه کشیده نشوید.
بابا، دوستت میدارم برای خدا. به خاطر خدا، پای تو ایستادهام اما اگر یک روزی خواستی با خدا زاویه بگیری، با تو زاویه میگیرم.
دخترم، میخواهم تو را برای خدا، اگر روزی از خدا بُریدی، من تو را امانت خدا میدانم و اگر روزی با خدا زاویه گرفتی، من هم با تو زاویه پیدا میکنم.
به خاطر اینکه زن و بچهات را دوست میداری، به گناه کشیده نشوی!