در همین شیراز، حدود 100 سال قبل، این را من از یکی از بنیاعمام ما، مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ ضیاءالدین حدائق شنیدم، قریب به 38، 39 سال قبل. فرمودند: شاعری در شیراز بود که تخلص او «حاجب» بود. یک وقت اشعاری را برای امیرالمؤمنین (ع) سرود و بیت پایانی را اینگونه به پایان رساند. معمولاً شعراء در آن بیت پایانی، تخلّص خودشان را به کار میگیرند:
حاجب، اگر معاملهی روز حشر با علی است
من ضامنم که هر چه توانی گناه کن
بابا، امیرالمؤمنینی که یکچشمبههمزدن، گناه نکرده، تو چطور داری ضمانت میدهی که بروید هر چه میخواهید گناه کنید، قیامت کارها دست امیرالمؤمنین است؟
شبِ آن روز، این شاعر خواب دید؛ خوابِ امیرالمؤمنین (ع) را. آقا فرمودند: حاجب، برای ما شعر خواندی؟ گفت: بله. فرمودند: بخوان اشعار را. شروع کردن خواندن، بیت اول، دوم، سوم، تا رسید به بیت پایانی. بیت پایانی را هم خواند. آقا فرمودند: اجازه میدهی در این بیت ما یک تصرفی کنیم و یک دستی ببریم؟ گفت: آقا، شما صاحباجازهای و صاحباختیار شمایید.
آقا فرمودند: اینگونه بگو:
حاجب، اگر معاملهی روزِ حشر با علی است
شرم از رُخ علی کن و کمتر گناه کن.
مردم اگر بناست یک روز با امیرالمؤمنین (ع) روبهرو بشویم، که میشویم، یک طوری زندگی کنیم که خجالت نکشیم.
خواهرها، اگر بناست روزی با فاطمه زهرا (س) روبهرو بشوید، که خواهید شد، یک طوری زندگی کنید که جلوی حضرت زهرا (س) سر پایین نیندازید.
امام صادق (ع) فرمود: کونوا لَنا زَینا: برای ما زینت باشید. اسباب سرافکندگی ما را فراهم نکنید. یک جوری رفتار نکنید که زبانِ بعضیها باز شود و بگویند: این هم شیعهی امیرالمؤمنین!
در هر جایی هستی: در حوزهای؛ در دانشگاهی؛ جوانی؛ پیری؛ بگذار وقتی رفتار تو را میبینند، مردم دلگرم بشوند به اهلالبیت.