رمز عظمت و بزرگی و جاودانگی این سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، اخلاصِ این شهید بود که صفات دیگر، برگرفته از همین صفت بوده.
برای او، آب و خاک، مرز ایجاد نمیکرد. ملیّت برای او حدّ یَقِف نبود. او ملیّت را بندگیِ خدا و انسانیت و اسلام میدانست. در دفاع از مظلوم، خود را محدودِ به این آب و خاک نکرده بود. گرچه او سردار نظامی بود اما در همهی عرصهها در خدمت مردم بود. سیل میآمد، زلزله میآمد، مشکلات اقتصادی و معیشتی بود، سردار میدرخشید و انصافاً محبوب دلها بود. و این محبوبیتی هم که خداوند به این سردار عزیز در دل انسانها ایجاد کرده بود، ناشی از همین اخلاصِ این سردار بود.
وصیت کرد بر روی سنگ قبر من به عنوان «سرباز اسلام» من را یاد کنید و عنوان «سرداری» را برای من قید نکنید.
او رسته بود از همهی این تعلّقات، الحق و الإنصاف، شهادت، پاداش ارزشمندی بود برای این همه خدمات و ایثارگریهای او. وقتی که سخن از شهداء و همرزمان خود به میان میآمد، اشک بر سیمای او جاری میشد و آرزو و دغدغهی او این بود که به مقام شهادت برسد و مزد خود را به شایستگی تحصیل نمود و جان عزیز خود را در راه جانان خود تقدیم کرد. که: از جان بگذر، جانان بطلب/ آنگاه ز جانان، جان بطلب.