ایمان بدون استقامت، بار انسان را به مقصد نمیرساند. نماز شبی که استقامت در آن نباشد، فردا صبح با غیبت کردن، خراب میشود. به تعبیر رسولالله (ص)، يُعَمِّرونَ ثُمَّ يُخَرِّبونَ. بعضی از ما متدیّنین، خوب کار میکنیم اما خیلی راحت زحمت خودمان را تباه میکنیم. امام باقر (ع) میفرماید: کارِ کم ولی پیوسته و با استقامت، بهتر از کار زیاد ولی ناپیوسته و بیاستقامت است.
لذا امام حسین (ع) به ما آموختند، ایمانی مؤثر است که استقامت در آن باشد و کسانی که با سیدالشهداء (ع) به شهادت رسیدند، به واسطهی ایمانِ با استقامت بود که به این مقام نائل شدند. یعنی بر عقیدهی خود استوار بودند و استقامت داشتند.
سلیمانبنصرد خزاعی، عشق به امام حسین (ع) داشت اما استقامت نداشت. نامه به امام حسین (ع) نوشت که آقا بیایید، اما خودش نیامد. امام حسین (ع) را به کوفه دعوت کرد. آقا اباعبدالله (ع) به کربلا آمدند و پیک به کوفه فرستادند که: ما آمدهایم! شما هم بیایید.
اما سلیمان دچار تردید شد و نرفت. بعد از شهادت امام حسین (ع)، پشیمان شد و عدهای را دور خود جمع کرد و به نام «توابیّون» قیام کرد و کشته شد. اما بین سلیمانبنصرد خزاعی و حبیببنمظاهر، زمین تا آسمان فرق است.
حبیب، ایمان با استقامت داشت. سلیمان، ایمان بیاستقامت داشت.