ما گاهی اوقات برای خدا، حاضر نیستیم از پول بگذریم! برای خدا حاضر نیستیم از موقعیت خودمان بگذریم!
به ابراهیم خلیلالرحمان میگویند: خانم جوان خود را به همراه فرزند شیرخوارهات در سرزمین لمیزرع حجاز رها کن و به فلسطین برو.
ابراهیم یک چون و چرا نکرد و فقط یک دعا کرد و رفت: خدایا! خانوادهام را در این سرزمین غیر ذیزرع، در کنار خانهات سپردم و رفتم.
ابراهیم بیشتر اسماعیل را دوست میدارد یا خدای ابراهیم؟
به ابراهیم میگویند: پارهی تنت اسماعیل را به مسلخ بیاور، در منا، با دستِ خود قربانی کن.
ابراهیم میگوید: چشم.
ما کاری که ابراهیم کرده، کردهایم و ابراهیم نشدهایم؟!
راهِ رفتهی اولیاء را رفتیم و به مقصد نرسیدیم؟!
از خودت هم باید بگذری.