دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الی التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ علی محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.
در هفدهمین روز از ماه ضیافت الهی هستیم. در دعای روز هفدهم میخوانیم، از تعالیم رسول خدا به محضر پروردگار:
اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ. پروردگارا! در امروز ما را هدایت کن به سوی بهترین کارها. صالح ترین اعمال. واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ. پروردگارا! در امروز حاجت های ما را و خواستهها و آرزوهای ما را که همان آرزوهای صالح است به اجابت برسان و برآورده کن. یا من لا یَحْتاجُ الی التّفْسیر والسؤالِ. ای پروردگاری که نیازی به سؤال کردن نیست.
دوست نزدیک تر از من به من است این عجب تر که من از وی دورم.
چه کنم با که توان گفت که دوست در کنار من و من مهجورم.
یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین. ای خداییکه از سینهی تمام عالمیان و بندگانت مطلع هستی، صَلّ علی محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین. درود بفرست بر پیامبر و خاندان پیامبر.
در امروز از خداوند صالح اعمال را طلب میکنیم. آن هم از ذات مقدسی که رسول الله میفرماید: خداوند نیازی به تفسیر و سؤال هم ندارد.
داستان زیبایی را من از زندگی حضرت ابراهیم عرض کنم. زمانی که ابراهیم را نمرودیان در منجنیق بستند، امام صادق میفرماید: چهل شبانه روز، دولت و ملت هیزم جمع میکردند، جهنمی را بر افروختند، که امام ششم میفرماید: پرندگان آسمانی اگر از آن شعاع میگذشتند میسوختند. ابراهیم را در منجنیقی بستند و از فاصلهی دور میخواستند پرتاب کنند به سوی آتش. فرشتگان الهی به جزع و فزع افتادند، جبرئیل به خداوند عرض کرد پروردگارا! یک عبد صالح روی زمین دارید و آن ابراهیم است و این را میخواهند آتش بزنند، کمکش کنید. خطاب شد جبرئیل، با فرشتگان بروید، ولی با اجازهی ابراهیم کمکش کنید. فرشتگان با جبرئیل کنار منجنیق نزول پیدا کردند، دقائق پایانی است، منجنیق میخواهد رها بشود، شعله های سر به فلک کشیدهی آتش پیش روی ابراهیم است. . یا من لا یَحْتاجُ الی التّفْسیر والسؤال. جبرئیل عرض کرد جناب ابراهیم! آمده ایم کمکت کنیم. اذن بده تا این جهنم بر افروخته را خاموش کنیم. نمرودیان را نابود کنیم. آمدیم تو را کمک کنیم. ابراهیم فرمود: نیازی به کمک دارم، نه از تو. از خدا. گفت پس سخنت را به خدا بگو، تقاضایت را بیان کن، الان تو را رها میکنند، در آتش میسوزی. ابراهیم یک جمله فرمود: علمه بحالی حسبی من سؤالی[1]. همین که خدا از حالم با خبر است، کافی است از اینکه از او بخواهم. او حال من را بهتر از خودم میداند. خدا میداند این بدن در برابر آتش ضعیف است و میسوزد. جبرئیل عقب رفت، منجنیق رها شد، با سرعت هرچه تمام تر، ابراهیم داشت میرفت در آتش. ورودی ابراهیم به آتش، نوید رحمت صادر شد، يَا نَارُ كُونِى بَرْداً وَسَلاَماً عَلـي إِبْرَاهِيمَ[2]. از طرف خدا خطاب آمد ای آتش، سرد سالم شو. امام صادق میفرماید: اگر به دنبال بَرْداً، سَلاَماً نمی آمد، آن قدر آتش سرد میشد که ابراهیم از سرمای زیاد اذیت میشد. نار به گلستان تبدیل شد و ابراهیم در گلستان فرود آمد. یا من لا یَحْتاجُ الی التّفْسیر والسؤالِ.
[1] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد۶۸ , صفحه۱۵۵
[2] انبیاء/69