من چند تا از ویژگیهای امالبنین را بگویم.
اول یکی از ویژگیهای مهم، لیاقت همسری امیرالمؤمنین (ع) بود.
امالبنین مادری بود که بچههای خود را غلامان بچههای فاطمه زهرا (س) معرفی میکرد.
از ویژگیهای دیگر این مادر فداکاری و وفاداری نسبت به اهلبیت (ع) بود.
دقیقاً همان صفاتی که امام صادق در مورد ابوالفضل بیان میفرماید: «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَلِ.»
این بانوی مجلله مظهر وفاداری بود.
مصلحت چه بود که خود امالبنین نتوانست در کربلا بیاید؟ اما چهار پسرش را فرستاد.
اگر امروز مادران شهدا افتخار میکنند به اینکه عزیزانشان را تقدیم کردند الگوی عملی اینها امالبنین است.
بشیر وقتی در مسجد پیغمبر (ص) آمد و خبر شهادت داد و بعد مردم شروع به گریه کردن کردند.
امالبنین با عبیدالله فرزند ابوالفضل (ع) آمد دست این بچه در دستش بود. آمد سمت بشیر که همه مردم دارند گریه میکنند گفت: «بشیر! اخبرنی عن ابی عبدالله الحسین (ع)» از حسین چه خبر؟ از پسرهایش نپرسید.
بشیر گفت: خانم عباست را کشتند.
دوباره امالبنین گفت: «اخبرنی عن ابی عبدالله الحسین (ع)»
بشیر گفت: جعفرت را هم کشتند.
امالبنین گفت: «اخبرنی عن ابی عبدالله الحسین (ع)»
گفت: عبداللهت را هم کشتند.
دوباره گفت: از ابی عبدالله الحسین (ع) بگو!
گفت: عثمانت را هم کشتند.
یکدفعه امالبنین گفت: «یا بشیر! اولادی» تمام بچههایم «و ولدی العباس» مخصوصاً عباس «و ما تحت الخضراء» هر چه زیر این آسمان است «کلهم فداء لابی عبدالله الحسین (ع)»
بشیر گفت: خانم! حسین (ع) را کشتند.
اینجا بود که صدای ناله امالبنین بلند شد.
گفت: «قد قطعت نیاط قلبی» بشیر رگ های قلبم را پاره کردی.
این روضهخوانیها، این مجالس عزای سیدالشهدا (ع) همه الگو گرفته از آن بانوی بزرگی بود که فرهنگ عزاداری را در اوج خفقان بنیامیه در مدینه بر پا داشت که مروان خبیث ملعون وقتی در قبرستان بقیع میآمد اینقدر این بانوی بزرگ، با شور و احساس و فصاحت و بلاغت اشعار میخواند و روضهخوانی میکرد ملعونی مانند مروان زار میزد.
امالبنین یک بانویی بود به وسعت یک دنیا پیام.