اولویت با خدا
خدا رحمت کند پدربزرگ مادری ما را
مرحوم حاجآقای مؤید الاسلام که آقایان قصر دشتیها با ایشان مأنوس بودید.
خطیبی شجاع رجلی رشید و انسانی باصلابت بود.
کشف حجاب رضاخانی که روی کار آمده بود.
مادر ما نقل میکردند:
من سه چهار ساله بودم. با مادرمان حمام عمومی رفته بودیم. از حمام که بیرون آمدیم دو تا مأمور دنبال ما گذاشتند. مادر ما با چادر بود و من نیز چادری به سر داشتم.
مادر دست من را گرفت و با عجله میدویدیم. این مأمورها داشتند نزدیک میشدند که مادرم دست من را رها کرد و خودش رفت.
دین، اینجا نشان داده می شود. بچه یا خدا؟ ما یک امربهمعروف به بچههایمان نمیکنیم. آقا ناراحت میشود. حالا یک افطاری آمده منزلمان اگر بگویم حجابت را درست کن دلگیر میشود. بگویم نماز اول وقت بخوان بدش میآید.
والده ما میگفتند: مادر من را ول کرد و در کوچهپسکوچههای دروازه کازرون فرار کرد.
پلیسها به من رسیدند. چادر را از سر من برداشتند و تکهتکه کردند و دست من دادند.
گریهکنان به منزل آمدم. در زدم. پدرم دم در بود. در را باز کردم.
با لباس در منزل بود. لباس عربی تنشان بود و عرقچین سرشان بود.
گفتند: چادرت را چه کسی اینطوری کرد؟
گفتم: دو تا پلیس آمدند.
گفتند: مادرت کو؟
گفتم: مادر فرار کرد و رفت در کوچهپسکوچههای دروازه کازرون به یک خانهای پناه برد.
آقای حاج مؤید دست من را گرفتند با همان هیئت در دروازه کازرون وسط بازارچه آمدند.
گفتند: مسلمانان خدا کجا رفت؟ دینتان چه شد؟ در حضور شما چادر از سر ناموس مسلمان برمیدارند نگاه میکنید؟ و حرف نمیزنید؟
این همان است که امام سجاد (ع) میفرماید: باید استغفار کنید.
اگر دیدی هم مغازهایات دارد ظلم میکند به خاطر اینکه هم دکانیات است ساکت شدی استغفار کن! در اداره کارمند کنار دستت جواب اربابرجوع را بد میدهد سکوت کردی و حرف نزدی بگو استغفرالله ربی و اتوب الیه! قیامت میگویند در حضور تو به مظلومی سستم شد چرا ساکت شدی؟
آدم با ایمان اینجوری نیست. آدم با ایمان خدا را در نظر میگیرد. فلانی کیست؟ برادر پدر حرمت اینها به اعتبار خدا احترام دارد.