یکی از بخششهای بینظیر تاریخ، بخششِ حضرت یوسف (ع) بود نسبت به برادرهای خود؛ برادرهایی که یوسف را کتک زدند و مجروح کردند و به قصد کشتن، یوسف را به چاه انداختند.
سالهای متمادی از این جریان گذشت. منشأ تمام گرفتاریها و ناراحتیهای یوسف (ع)، برادرانش بودند. بعد از گذشت سالیان متمادی، وقتی این برادرها به مصر میآیند و یوسف در مصدر قدرت است، برادرها یوسف را شناختند و یوسف هم آنان را شناخت. همینکه گفتند: يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ؛ ای بزرگ مصر! ما بد کردیم و ببخش، حضرت یوسف (ع) یک جمله فرمود: لا تسری بعلیکم الیوم؛ از گذشته دیگر حرفی به میان نیاورید. این را میگویند یک بخشش عالی به نام «صفح». میبخشد، منّت هم نمیگذارد و یاد هم نمیکند که شما من را زدید، من را در چاه انداختید، چه قدر به من جفا کردید، و گرفتاریهایی که برای من و پدرم رقم خورد، منشأ آن شما بودید.
اما یوسف (ع) اصلاً لب به سخن نگشود و سپس هم دستور داد که سفرهی غذا را پهن کنند، برادرها بنشینند و خودِ یوسف هم ایستاد و پذیرایی کرد.