کد:1400556
آقا موسیبن جعفر علیهالسلام آمدند به قبرستان مدینه، داشتند جسدی را دفن میکردند. امام یک نگاهی به صحنهی خاکسپاری میّت کردند. دو تا جمله حضرت فرمودند. امام فرمودند: دنیایی که پایانش این است لَحَقیقٌ أن یُزهَدَ فی أَوَّلِهِ. مردم! وابسته زندگی نکنید! دل نبندید!
بعد امام یک جملهی دیگر فرمودند. فرمودند: إنَّ شَیئاً هذا أَوَّلُهُ. مردم! آخرتی که شروعش اینگونه است؛ انسان، با دستِ تهی؛ تنهایِ تنها، در یک حفرهی تاریک، او را میسپارند و میگذارند و میروند. امام فرمود: لَحَقیقٌ أن یُخافَ آخِرُهُ: شایسته این است که از پایان کار بترسید.
پایان کار! ائمه میترسیدند! چرا بعضیها دنیا اینها را بازی میگیرد؟ مردن، یادشان میرود؟ وظایفشان را فراموش میکنند؟
امام، سه تا نکتهی کلیدی به هشام فرمودند. امام به هشام فرمودند: آقای هشام! اگر کسی سه چیز را بر سه چیز مسلّط گرداند، خودش در از بین رفتن عقلش کمک کرده است. 1- مَن أَظلَمَ نُورَ تَفَکُّرِهِ بِطولِ أَمَلِه؛ اولین آسیب. چرا بعضیها عقلانیت خودشان آسیب دیده؟ چون آرزوهای طولانی آمده. آرزوهای طولانی میشود ظلمت. ظلمت اگر آمد، دیگر فرصت فکر را از شما میگیرد.
2- وَ مَحا طَرائفَ حِکمَتِهِ بِفُضولِ کَلامِهِ. دومین نکتهای که آسیب میرساند به عقل، به این حجّت باطنی: پرحرفی، پرگفتاری، نسنجیده سخن گفتن، سبب میشود که سخنِ بهجاگفتن از انسان ساقط بشود.
3- وَ أَطفَأَ نُورَ عِبرَتِهِ بِشَهَواتِ نَفسِهِ. امام میفرماید سومین عاملی که در زوال عقل انسانها کار میکند، نورانیّت عبرت را به شهوات نفس از بین ببرید.
عزیزان! دنیا سراسر آمیخته از عبرت است. هارونالرشید یک وقتی به آقا موسیبنجعفر، گفت: آقا! نصیحتم کن (اینها البته تظاهر هم میکردند برای عوامفریبی). امام فرمودند: هارون! هر چه میبینی؛ هر چه چشمِ سرت میبیند، عبرت است: ماها همه عبرتیم؛ این شهر، عبرت است؛ موی سفید، عبرت است؛ طفلِ تازه به دنیا آمده، عبرت است؛ تشییع جنازه، عبرت است.
امام فرمودند هارون، هرچه میبینی، تذکر و عبرت است. چرا بعضیها عقلشان، آن ارزش واقعی و کارآیی خودش را از دست میدهد؟ نورِ عبرت را، آن نورانیت عبرتی که باید با عبرت بنگرد، به شهوات نفس خاموش کرده. شهوترانی، دنبال امیال نفسانیرفتن، دلم میخواهد، دوست داریم، میتوانیم، به کسی مربوط نیست و ... اینها ابعاد شهوت است. اینها سبب میشود که آن عبرت، فراموش بشود و آن نورانیّت عبرت، خاموش میشود.