یک آقایی از پولدارهای شهر به من گفت: حاج آقا، یک شب، یک معامله‌ی سنگینی کردم. معامله‌ی میلیاردی. ثروت‌ها اصلاً دیگر نجومی شده.

گفت: معامله که کردم، آن شب دیگر خواب نداشتم. گفتم حالا نکند این جنس‌های ما که فروختیم، پول برنگردد، چک‌ها پاس نشود، بدبخت بشویم.

 

واقعاً عجب بعضی‌ها زندگی‌شان گرفتار دغدغه و اضطراب است؛ می‌خرد، ناراحت است؛ می‌فروشد، ناراحت است. می‌خرد، کلاه سرم نرفته که بتوانم پولش را بدهم. می‌فروشد، پولش گیرم بیاید از دستم نرود.

گفت: هر کاری کردم، آن شب خوابم نبرد. مثل مرغ سر کنده، ساعت 5/1 بعد از نیمه شب تابستان، از خانه بیرون زدم. دیدم خوابم نمی‌برد و مثل آدم‌های روانی هستم. در خیابان‌ قصرالدشت شروع به قدم زدن کردم. گاهی اوقات آنقدر باید راه برویم که تن‌مان خسته بشود اما گاهی تن‌ها اینقدر خسته هست اما روح مضطرب است، روح آرام نیست.

گفت: سرِ یک کوچه‌ای، دیدم یک کسی کارتن پهن کرده. چه کسی بود، نمی‌دانم. یک آدم بی‌خانمان. توی پیچ کوچه‌ای کارتن پهن کرده بود و خوابیده بود؛ خوابی عمیق، خواب اصحاب کهف. نه بالشی زیر سرش بود، نه مثلاً بستر گرم و نرمی، نه تخت آنچنانی، نه پتویی. روی کارتن خوابیده بود و چنین خواب خوشی رفته بود. ده دقیقه‌‌ای ایستادم بالای سرش و او را تماشا می‌کردم و حسرت خوابش را می‌خوردم.

الله اکبر

گفتم خدایا ببین ما فکر می‌کردیم خوشبختی در خانه‌ی بزرگ و پول زیاد و رفاه هست. همه چیز داریم ولی خواب نداریم. این هیچ ندارد ولی خواب خوبی رفته که من حاضر بودم برای این خواب، میلیون­ها پول بدهم.

چرا بعضی این‌گونه‌اند؟ چون پایه‌ی ایمانشان ضعیف است. فکر می‌کند این ثروتی که آمده دستش، مالِ خودش است. ولی بعضی‌ها هم هستند متمّکن و ثروتمند هستند اما یک ذرّه وابسته نیستند. این‌گونه ثروتمند هم داریم. خدا به او داده، زیاد هم داده ولی ذره‌ای وابسته نیست. راحت هم می‌خوابد و اعصابش هم راحت است. آماده برای رفتن است. می‌گوید همه‌ی این‌ها امانت است. به او می‌گویند: زندگی‌ات بر باد رفت؛ می‌گوید: إنّا لله و انّا إلیه راجعون. دنیا را به تو دادند؛ إنا لله و إنا الیه راجعون.

خیلی‌ها هستند امروز مشکل دارند، اما مشکل‌آفرین نیستند. ایمان و یقین. آقا امیرالمؤمنین (ع) در غررالحکم می‌فرمایند: أصل الصبر، حُسنُ الیقین: اصل صبر، حسن یقین است. یعنی صبر، ریشه‌اش در یقینِ خوب داشتن به خداست. ما اگر یقینِ به خدا داشتیم، در اوج مشکلات هم نمی‌بُریم، در اوج مشکلات و سختی، انسان خم به اَبرو نمی‌آورد. وقتی که یقین دارد که خدایی دارد که أرحم‌الراحمین است، ستّارالعیوب است، رزّاق است، مشکلات اقتصادی بیاید، خم به ابرو نمی‌آورد. عزیزانش را از او بگیرند، احساس شکست نمی‌کند. گناه به طرف او بیاید، چون معتقد است به نظارت خدا، گناه نمی‌کند. چون یقین دارد به خداوند، معصیت الهی مرتکب نمی‌شود. ما اگر می‌خواهیم صبرمان، صبر خوبی باشد، باید پایه‌های ایمان و یقین‌مان را قوی کنیم.

دانلود

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه