جوان باید روحیهی عزتمندی را در او تقویت کرد. یک بخش این کار به عهدهی والدین است و یک بخش دیگر به عهدهی خودِ جوان است. حال این عزتمندی از کجا بدست میآید؟ ما میخواهیم بچههایمان را عزیز بار بیاوریم و طبع عزیز داشته باشند. بعضی دیدهاید برای یک مختصر وعدهای، حاضرند هر نوع جنایتی را انجام دهند. بعضی دیگر هم حتی اگر در گرسنگی هم دست و پا بزنند، حاضر نیستند یک تومان مال مردم را جابهجا کنند.
چرا بعضیها عزیزند و برخی دیگر خیلی ذلیل هستند؟ چرا بعضی روحها بزرگ است و بعضی روحها خیلی پَست هست؟ در تاریخ هم داشتیم که در واقعهی امام حسین (ع)، آقای حبیب بن مظاهر اسدی، پشت پا به ریاست، ثروت، موقعیت و همه چیز خود زد و به امام حسین (ع) پیوست. از طرف دیگر هم آقایی مثل عبیدالله حر جُعفی را میبینید که کاملاً امام حسین (ع) را هم میشناخت و گفت: اسبم را میدهم، شمشیرم را هم میدهم، زره را هم در اختیارتان قرار میدهم، اما خودم نمیآیم.
این ذلت نفس مراتبی دارد. شخصی را میبینید که با یک مختصری، حاضر است هر جنایتی بکند. اما شخص دیگری، اگر دنیا را هم به او بدهند، حاضر نیست ظلم کند. اوج عزتمندی امیرالمؤمنین (ع) است. ایشان فرمودند: به خدای علی سوگند، حکومت دنیا را به منِ علی بدهند و بگویند به ازاء این حکومت دنیا، دانهی خردلی را از دهان موری بِسِتان به ظلم، من نمیستانم. یعنی دانهی خردلی را از دهان مورچهای حاضر نیستم بگیرم و بگویند ریاست کرهی زمین مالِ تو.