زبان حتی در مقدس‌ترین زمان‌ها هم می‌تواند گناه کند. در روز عرفات، زمانی که در صحرای عرفات بودیم، زائری را دیدم که در لباس احرام به خاطر یک عدد پرتقال، فحش و ناسزا می‌گفت.

 

 

وقت وقوف رکنیِ عرفه بود و هنوز دعای عرفه شروع نشده بود. کارمندان کاروان، در حال پذیرایی از زائران بودند و به همه پرتقال می‌دادند. پرتقال کوچکی، نصیب یک آقایی شد که وضع مالی بسیار خوبی هم داشت. این آقا جلوی همه، فحش به رئیس کاروان داد که: هر چه پرتقال درشت هست خودش و انصارش می‌خورند و هر چه پرتقال ریز مانده، به ما می‌دهند!

برای چه؟ یک دانه پرتقال! چه کسی؟ یک میلیاردر!

همین‌که این‌طور برخورد کرد، به او گفتم: آقای محترم! مگر پرتقال‌نخورده هستی؟!

گفت: اتفاقاً خیلی هم پرتقال خورده‌ام.

گفتم: تو اصلاً نباید به حج می‌آمدی، پولی که برای حج مصرف کرده‌ای، باید بخشی از آن را یک وانت پرتقال می‌گرفتی و به خانه می‌بردی و شروع به خوردن می‌کردی تا حتی إذا بَلَغَتِ الحُلقوم. وقتی یک پرتقال، تو را این‌گونه به هم می‌ریزد، همان شیراز می‌نشستی. چرا به حج آمدی؟

گفت: حقم را می‌خواهم. پول داده‌ام، هزینه‌ کرده‌ام. وظیفه‌شان هست.

گفتم: چطور با این نیّت به عرفات آمده‌ای؟ تو فکر نکردی که چرا حاجی باید با دو حوله‌ی ساده و سفید و بی‌رنگ بدون هیچ زینتی حتی ساعت و انگشتر و عینک (اگر جنبه‌ی زینت دارد)، طواف کند. آیا به فلسفه‌ی این عمل فکر کرده‌ای؟ ذره‌ای از آثار دنیایی را نباید با خود به عرفات آورد. ولی تو طلبکارانه داری سخن می‌گویی.

درصورتی‌که به اینجا آمده‌ایم که بگوییم: خدایا! چیزی ندارم، هر چه هست مال توست.

زبان اگر کنترل نشد، در عرفات هم تهمت می‌زند.

دانلود

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه