نقلی از تیمور لنگ در تاریخ شده که بسیار آموزنده است. در یکی از جنگها شکست سختی خورد و یارانش همه کشته شدند. تنها و مجروح به خرابهای در بیابان پناه برد. ناامید شده بود. سپاه شکست خورده بود و خودش هم در آستانهی مردن بود.
تیمور نقل کرده: در خرابه نشسته بودم. موری را دیدم که دانهای بر دهانش است و کِشانکِشان خود را از دیوار خرابه به بالا میکشد. لانهاش وسط این دیوار بود.
با آن بدن آسیبدیده و مجروح و ناامید، در حال تماشای این صحنه بودم که دیدم دانه از دهان مورچه افتاد. مورچه برگشت و دوباره دانه را برداشت و از دیوار بالا رفت. دومرتبه این اتفاق تکرار شد و دانه افتاد و مورچه هم مجدد برگشت و دانه را برداشت و به کار خودش ادامه داد. بار سوم، بار چهارم، بار پنجم.
تا 73 مرتبه، دانه از دهان مورچه میافتاد و این مورچه، برمیگشت و دوباره دانه را برمیداشت و از دیوار بالا میرفت. دفعهی هفتادوچهارم، دانه را به لانه رساند.
با خود گفتم: تیمور لنگ! تو از یک مورچه ضعیفتری؟ تو یک بار در زندگی شکست خوردی و زندگی را پایانیافته دیدی اما این مورچه در یک روز 73 مرتبه شکست خورد ولی مرتبهی هفتادوچهارم پیروز شد.
کم مباش از درخت سایهفکن
هر که سنگت زند، ثمر بَخشش
پیغمبر (ص) فرمود: «مَن جَدَّ وَلَجد»، «مَن لَجَّ وَلَج»، جوینده، یابنده است. کسی که پافشاری کرد، به نتیجه میرسد.
أوسع شیءٍ صَدرا: مؤمن باید سینهی گشاده داشته باشد. انسانهایی که شرح صدر دارند، انسانهای آرامی هستند.