از ویژگیهای حضرت زینب (س) بحث عفت زینب (س) است.
مازنی میگوید من در مدینه سالها همسایه علی بن ابیطالب (ع) بودم صدای حضرت زینب (س) را هرگز نشنیدم. چه زمانی که حضرت زینب (س) دختر خانه بود. از خانه که بیرون میآمد دو برادرش او را همراهی میکردند. حجاب، پوشش و حضورش اسوه تقوا و پاکدامنی بود و چه زمانی که به خانه شوهر رفته بود.
اینهایی که به این مقامات رسیدند در بندگی خدا نیز حرف اول بودند.
از سخنانی که حضرت سید الشهداء (ع) در شب عاشورا به حضرت زینب (س) فرمودند:
«یا اُختاه لا تَنسینی فی نافِلَةِ اللَّیل»؛ خواهر! در نافله شب، مرا فراموش نکن!
این تقاضای امام حسین (ع) از حضرت زینب (س) است.
ما یک سردرد میگیریم نمازمان دو ساعت عقب میافتد. یک گرفتاری در زندگیمان پیش میآید یادمان میرود نماز بخوانیم اگر از من سؤال کنند که سختترین شب در ایام عمر حضرت زینب (س) جه شبی بود؟ من میگویم شب یازدهم محرم.
اجساد مطهر شهدا روی زمین خیمهها سوخته زن و بچههای داغدیده عزادار دردآلود شلاقخورده دور حضرت زینب (س) را گرفته اند.
این خانم، هشتادوچند زن و بچه را باید سرپرستی کند و دشمن سرمست از غرور و پیروزی است.
امام سجاد (ع) میفرماید: نیمههای شب بود دیدم عمهام بین خیمههای نیمسوخته نماز شب را نشسته میخواند.
فرمودند: عمه جان! امشب عظمت خدا نزد تو پایین آمده؟
عرض کرد: عزیز برادر! آنقدر بر این بدن تازیانه و شلاق واردشده که قدرت ایستاده نمازخواندن را ندارم.
این زینب (س) است؛ اسوه عبادت و بندگی و صبوری و شکیبایی.
بعد از جریان عاشورا و کربلا وقتی حضرت زینب (س) به مدینه بازگشت یک روز با عبدالله بن جعفر شوهرش نشسته بود.
عبدالله سؤال کرد: من شنیدهام که هر شهیدی که به خاک میافتاد شما به استقبال حسین بن علی (ع) میرفتید.
حضرت زینب (س) فرمود: درست است.
گفت: چرا؟
فرمود: آنقدر روز عاشورا، حسین تنها بود که من میرفتم به سمت برادرم تا رنج تنهایی را بتوانم از سرو روی او بزدایم.
گفت: چرا بچههای خودت وقتی به زمین افتادند به استقبال نرفتی؟ برای ما خبر آوردند که از خیمه هم خارج نشدی.
فرمود: نمیخواستم آثار خجالتزدگی را در چهره حسین (ع) ببینم. خائف از این بودم که امام حسین (ع) بگوید مادر شهید دارد میآید. در خیمه نشستم تا با برادر روبرو نشوم.
این زینب (س) است.
زن مگو مرد آفرین روزگار / زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین / زن مگودست خدا در آستین
اسوه صبر در برابر مصائب و سختی ها؛
اسوه صبر در برابر طاعت الهی و بندگی خدا؛
اسوه صبر در برابر نافرمانی خدا و ترک گناه؛
در شجاعت و شهامت نیز حضرت زینب (س) الگو است.
یزیدی که مردم میترسند نامش را بدون لقب ببرند. ابن زیاد دیکتاتوری که تا مرفق دستش به خون مظلومین آغشته است
حضرت زینب (س) دو برخورد تند با یزید و ابن زیاد کرد.
در مجلس ابن زیاد زمانی که میخواست دستور بدهد امام سجاد (ع) را شهید کنند زینب (س) پرخاش کرد و در مجلس یزید وقتی به سر امام حسین جسارت میکرد حضرت زینب (س) فرمود: گمان کردی با کشتن حسین (ع)، نور الهی را خاموش کردی؟
با پرخاش با او صحبت کرد. یزیدی که مردم به او امیرالمؤمنین میگویند. این بانوی تربیتشده مکتب علی بن ابیطالب (ع) با شجاعت و شهامت میخروشد.
حضرت زینب (س) آموخت در جامه اسارت هم که هستی و بهحسب ظاهر دنیاپرستان شکست هم اگر خوردی از حق و حقیقت دفاع کن و حرف بزن و به وظیفه عمل کن.
بر فراز مرکب در جامه اسارت در بازار کوفه خطبه میخواند.
اسوه فصاحت و بلاغت و جود و سخاوت بود.
حضرت زینب (س) چهارساله بود. چون متولد سال پنجم هجرت است. در منزل بود. تاریخ مینویسد: یک قرص نان در منزل بود و آنهم غذای حضرت زینب (س) بوده است. فقیری در خانه را میزند و تقاضای کمک میکند. حضرت زهرا (س) به امیرالمؤمنین (ع) خطاب میکند که چیزی در خانه نداریم و این قرص نان نیز مربوط به زینب (س) است. میگویند حضرت زینب (س) خواب بود و یکدفعه بیدار شد و صدا زد: مادر! قرص نان را در راه خدا انفاق کنید. دختر چهارساله.
زینب (س) در این خانوادهای تربیت شد که در شان آنها آیه «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً» نازل شد.
در سخاوت و فصاحت زین اب است. میگویند این نام را پیامبر (ص) بر روی حضرت زینب (س) گذاشت؛ یعنی زینت پدر و انصافاً نیز همینطور بود.