آقای بهلول در همین مسجد نماز میخواندند.
آقایان ببینید بعضیها توکلشان به خدا خیلی زیاد است.
زمانی این آقای بهلول میگفتند برای حج رفته بودم مدینه، کل موجودی من 160 ریال سعودی بود.
تابستان گرمی بود در بازاری نزدیک محله بنیهاشم در حال رفتن بودم هندوانهای خریدم گوشه بازار نشستم که بخورم دیدم سه چهارتا از بچههای فقیر عرب زل زده بودند به من، گفتم این هندوانه به ما گوارا نیست. بلند شدم دست کردم در جیبم 160 ریال کل موجودیم بود - حالا این آقا حج هم میخواهد برود، قربانی هم باید بخرد - تمام پول رابین بچهها تقسیم کردم گفتم بروید هندوانه و غذا بخرید. هندوانه را خوردم آمدم دستم را شستم، وضو گرفتم وارد حرم پیامبر (ص) شدم و نماز زیارت خواندم.
گفتم: یا رسولالله، میخواستم بمانم اما دیگر پولندارم باید پیاده بروم مکه، امری ندارید؟ خدا نگهدار و زدم به جاده
در بین راه اتوبوسی توقف کرد، مسافرها پیاده شدند، از اهالی نیشابور بودند.
گفتند: آقای بهلول شما در این بیابان چه میکنید؟
گفتم: دارم میروم مکه!
گفتند: آقا بیایید سوار شوید ما هم داریم میرویم، شمارا میبریم.
گفتم: من به پیامبر (ص) گفتهام پیاده دارم میروم، پیاده هم باید بروم، نمیخواهم به ایشان دروغ گفته باشم. هرچه اصرار کردند سوار نشدم.
ایمان قوی! ایمان قوی!
گفتند: آقا حالا که سوار نمیشوی پس صبر کنید ما عرضی داریم. رفتند داخل اتوبوس و برگشتند پاکتی را به من دادند، سوار شدند و رفتند.
سر پاکت را که باز کردم دیدم 1600 ریال سعودی داخل پاکت است، 160 ریال ایشان در بازار میبخشد، 1600 ریال در بیابان به او میدهند.
این آیه قرآن را در زندگی فراموش نکنید.
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها
خدا میفرماید: اگر قدم خیری برای کسی برداشتید، حداقل 10 برابرش را در زندگیات جبران میکنیم.