استاد حدائق روز دوشنبه 5 شهریورماه 1403 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان سلسله مباحث موجبات هدایت و ضلالت از نگاه قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
در اين شبهای که انشاءالله توفيق باشد در خدمت حضار محترم حضور پيدا کنيم، بحثی را بعضی از عزيزان پيشنهاد کردند، که اشارهای بشود از آيات و روايات تحت عنوان موجبات هدايت و ضلالت از نگاه قرآن، ضمن اينکه مستحضر هستيد امام حسين در همين زيارت اربعينی که روز اربعين خوانده شد، اصلاً امام حسين برای دور کردن انسانها از نادانی و ضلالت قيام کرد: «فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ»[1] کلام امام صادق است: «لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»[2] اصلاً قيام امام حسين برای اين بود که بشريت از نادانی و گمراهی رهايي پيدا کنند، حالا ما صبحها در مهديه يک بحثی است با محوريت همين عنوان که جهالت و آثار جهالت را يک مروری در آيات بشود و آثار منفی جهل و نادانی در اجتماع بشری اما يک عنوان ديگر اين است که چه کارهای و چه امورات موجب هدايت میشود و چه کارهايي موجب ضلالت میشود، گاهی اوقات دو برادر از يک پدر و مادر، يکی میشود قابيل يکی میشود هابيل، گاهی اوقات چند برادر از يک پدر، يکی میشود ابوطالب، يکی میشود ابولهب جبر است معاذ الله چرا اين جوری میشود؟ علتش را پيدا کنيم، بالاخره اينها هيچ اتفاقی اتفاقی نيست يک سری اموراتی است که سبب ضلالت انسانها میشود که قرآن هم حدود هشت، نه مورد را بيان میفرمايد اينها را انشاءالله شبهای آينده به شرط حيات اشاره خواهيم کرد يک دو سه مورد هم از موجبات هدايت را ما اول بهش بپردازيم، که يک سری کارهايي هست که انسانها را حفظ میکند در مسير هدايت، يکدفعه نماز شبخوان تارک الصلاه نمیشود، مسجدی لامذهب نمیشود، که داشتيم بعضیها در يک مقطعی خوب بودند در يک مقطعی بريدند همه چيز را بوسيدند گذاشتند کنار. مدتی قبل يک آقايي آمد گفت آقا من امريکا بودم يک کسی از پدر شما داشت به نيکی ياد میکرد و خيلی پدر شما را به نيکی میگفت من همسفر حج ايشان در قبل از انقلاب در اين همسفر بودن ويژگیهای اخلاقی خوبی را از ايشان ديدم و مشاهده کردم، گفت اما آقای حدائق اين آدم همه چيز را گذاشته کنار، طوری که نه نماز میخواند نه بندگی خدا، نه عبادت، گفت اما نسبت به پدر شما خيلی احترام میکرد، گفت چرا بعضیها اين جوری میشود؟ رو به رفتن که میگذارند يک جور ديگر میشوند يکی از مواردی که خداوند در قرآن سبب هدايت از آن ياد میکند انس با قرآن است، قرآن در سوره مبارکه اسراء آيه نه میفرمايد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»[3] قرآن هدايت میکند کسانی را که در مسير زندگی با ثباتاند و اقوم هستند: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[4] و بشارت میدهد مؤمنينی را که کارهای نيک انجام میدهند که برای اينها اجر عظيم و پاداش بزرگ در نظر گرفته میشود، خب در اين آيه شريفه قرآن میفرمايد، خود قرآن کلام الهی است موجب هدايت است، جوانی آمد خدمت امام صادق گفت آقا میخواهم در اين فراز و فرود زندگی دنيايي راه گم نکنيم، توصيهای کنيد به ما، امام فرمودند مقيد باش حداقل روز پنجاه آيه قرآن بخوان، حداقل حالا اين سنتهای خوبی که در مساجد يک صفحه قرآن خوانده میشود ولی مراقب باشيم قرآن در خانههاي ما مهجور قرار نگيرد انس با قرآن با تدبر به قرآن، اين سازنده است، يک وقتی من از آيتالله العظمی مکارم شنيدم ايشان فرمودند يکی از بزرگان حوزه علميه قم مشرف شده مدينه منوره و اين در روضه مطهر پيغمبر که يکی از شرف بقاع روی زمين روضه است: «مَا بَيْنَ بَيْتِي وَ مِنْبَرِي»[5] ايشان گفت من در روضه مطهره نشسته بودم قرآن هم دستم بود يک احساسی به من دست داد که الآن هرچه بخواهم خدا پاسخ میدهد گاهی اوقات سيمتان وصل میشود، خودتان میفهميد که الآن بگوييد جواب میگيريد، آن عالم فرزانه گفته بود قرآن دستم بود احساس کردم الآن چيزی بخواهم بیپاسخ نمیماند گفتم خدايا به عظمت اين مکان و صاحب اين مکان رسولالله قرآن را میگشايم پيغمبر با ما سخن بگويد در جوار قبر رسولالله هستيم، پيغمبر با ما سخن بگويد گفت قرآن را بوسيدم گشودم اين آيه آمد: «يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»[6] شکايت پيغمبر از امت به خدا، که پيغمبر میگويد پروردگارا امت من، قوم من قرآن را مهجور قرار دادند الآن هم شما میبينيد اين وضعيت را من با کمال تأسف عرض کنم چند سال قبل ماه مبارک رمضانی بود در يکی از مراکز دانشگاهی همين شهر شب انس با قرآنی بود تمام شرکت کنندگان اساتيد دور يک ميزی بزرگی نشسته بودند ما را هم دعوت کرده بودند که حالا يک نيم ساعتی هم ماه رمضان بود شب يک صحبتی کنيم، قبلش قرائت قرآن بود يک آقايي بود که کنترل میکرد مسجد را مثلاً میگفت آقای دکتر فلانی شما از آيه فلان تا آيه فلان را بخوانيد، آقای دکتر فلان شما از آيه فلان تا آيه فلان، اين مديريت میکرد جلسه را به يک آقایي گفت دکتر فلانی شما از آيه فلان بخوان، آقايون يک سطر اين میخواست قرآن بخواند هفت هشتتا اشتباه داشت، من که خجالت کشيدم به آن ضابط جلسه گفتم بگو ديگر نخواند که آبروی هرچه با سواد است رفت، پدرها يک چيزی به شما بگويم اين ضميرش به شما بر میگردد، پيغمبر فرمود از حق فرزندان بر پدرها: «مِنْ حَقِ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ»[7] يکی از حقوقی که اگر در دنيا عمل نکرديد قيامت بايد جواب بدهيد آشنا کردن فرزندانتان به قرآن است: «يُعَلِّمُهُ الْكِتَابَةَ»[8] ما امروز در جامعه اسلامی امروز چقدر انس با قرآن داريم، و چقدر توفيق قرائت و صحيح خواندن قرآن، گاهی اوقات میبينيد فرد با سواد ولی متأسفانه، حالا قرآن که، گاهی اوقات حمد و سوره نمازمان را هم درست نمیخوانيم، در يک سفر عمرهای بايد زائرها میآمدند حمد و سوره درست میکردند يک آقايي با سوادی بود اين نيامد نيامد، عصری که همه احرام پوشيده بوديم میخواستيم برويم برای مسجد شجره ديدمش در طبقه همکف هتل، گفتم آقای فلانی نيامدی؟ خب اين کنترل اعمال اسم شما در اين دفتر هنوز خالی است؟ گفت برای چه؟ گفتم برای حمد و سوره بخوانی، يک سؤالاتی هست از تو بپرسيم، گفت يعنی من هم بايد حمد و سوره بخوانم، بعضیها اين قدر باد شديم اين قدر غرور پيدا کرديم، يک مدرک پيدا کرديم خودمان را همه چيز میدانيم گفت يعنی من هم بايد حمد و سوره بخوانم، گفتم حمد و سوره بخوان تا من ياد بگيرم از تو، من میخواهم از تو ياد بگيرم بخوان به ما ياد بده، اين را که بهش گفتم يک خرده آرام شد، آقايون سوره حمدش چهارتا اشتباه داشت، گفتم با اينطور حمد خواندنت میخواهی نماز طواف بخوانی؟ اين قدر هم غرور داري، من يک درسی را از مرحوم آيتالله آقای حاج ابوالحسن بدهم خدمتتان، يک آقايي ايشان میگفت که الآن هم در قيد حيات است گفت من نوجوانی بودم، الآن از معمرين کهنسالهاست گفت پدر ما آمده بود به آقايي حاج شيخ گفته بود اين بچه حمد و سورهاش را درست نمیخواند يعنی صحيح نمیخواند اگر بشود يک وقت صدايش بزنيد بگو حمد و سورهات را بخوان تا اصلاح کند، گفت من میرفتم مدرسه منصوريه بقعه پشت سر آقای حاج شيخ هم نماز میخواندم گفت يک روز بعد از نماز ديدم آقای حاج شيخ ابوالحسن اخلاق اسلامی اين است، گفت آقای حاج شيخ برگشتند من را ديدند گفتند بابا بيا بيا گفت رفتم طرف ايشان گفتم آقا بفرماييد، گفتند بنشين، گفت نشستم، گفتند من میخواهم حمد و سورهام را برايت بخوانم تو گوش کن، اگر اشتباه میخوانم تو اشتباه من را برايم بگو، يک مجتهد جامع الشرائط به يک نوجوانی شانزده ساله اينها اخلاق دينی هست، حالا گاهی اوقات با بیادبی بيا بنشين ببينم، چه میخوانی؟ بلد هستی يا بلد نيستی؟ بايد صدايت بزنی بيايي؟ گفت من خجالت کشيدم گفتم آقا شما بخوانيد؟ گفتند بابای من دين تعارف بردار نيست من سنم بالا رفته، کهولت سن پيدا کردم، تو جوانی دقتات بالاست يک وقت شايد من به خاطر بالا رفتن سنم دقت در قرائت آمده پايين میخوانم تو گوش کن، گفت آقای حاج شيخ حمد و سورهشان را خواندند در حمد و سوره آقای حاج شيخ اشتباهات خودم را فهميدم اين همان روش امام حسن و امام حسين بود در وضوء ياد دادنها، گفت جرأت پيدا کردم گفتم آقا حالا اجازه میدهيد ما هم بخوانيم برايتان؟ گفتند بخوانيد گفت من حمد و سورهام را که خواندم آقای حاج شيخ اشتباهاتم را گفتند گفتند بابای من اينجا را اين گونه تلفظ کن، گفت آقای حدائق شيرينی اين فهميدن قرائت غلط حمد و سوره را هيچگاه در زندگی فراموش نمیکنم، خب اين رسالت ماست، ما فرزندانمان را با قرآن آشنا کنيم با قرائت قرآن، گاهی اوقات کلاسهای متفرق و متعدد اينها را ثبتنام میکنيم، آموزش میدهيم آنیکه بايد وظيفه اوليه ماست، با کتاب آسمانی خودشان اينها آشنا بشوند تدبر کنند اين کوتاهی میشود.
خب آيه شريفه من چند نکته ذيل اين آيه را عرض کنم، قرآن میفرمايد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»[9] بله قرآن هدايت میکند، ولی کسانی را هدايت میکند که «أَقْوَمُ»[10]هستند با ثبات هستند، اين يک پيام دارد در جاهای ديگر هم داريم در قرآن که خدا میفرمايد قرآن نور است برای مؤمنين ولی امروز اگر يک آدم کافر معاند مغرض قرآن بخواند: «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[11]جز خسران برايش چيز ديگری نيست، قرآن بايد يک ظرفيتی هم خود فرد تلاوت کننده در خودش ايجاد کند، مثل دارو است دارو ديديد يک وقت بيمار دارو را پس میزند نمیپذيرد میگويند اين دارو روی اين جواب داد، روی اين فرد بيمار ديگر جواب نداد، آيا مشکل از دارو است؟ خير، مشکل از مصرف کننده و بيمار است که او میپذيرد اين دارو را ديگری نمیپذيرد و الا ماهيت دارو يکی است سلمان فارسی يک جمله پيغمبر بالای درخت نخل است مسلمان شد، ابولهب و ابوسفيان پيغمبر تا چهل سالگی در مکه کنار اينها بود و سيزده سال رسالتش را در مکه بود زيربار نرفتند اما سلمان فارسی با يک لحظه میپذيرد چرا؟ اين ظرفيت و اين استعداد درونی دست خودماست اين را شما مردم بايد در خودتان تقويت کنيد، قرآن هم میفرمايد: «يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»[12]قرآن هدايتگر است برای کسانیکه اقوم هستند، اين اقوم را من توضيحی عرض کنم در تفاسير، يک معناي اقوم اين است که قرآن به پايدارترين شيوهها هدايت میکند اين يک جهت است به شايستهترين روشها قرآن هدايت میکند، يک جهت ديگر هم اقوم يعنی ملتها و انسانهای که ثبات دارند استوار هستند قرآن روی اينها اثر میگذارد، آنهايي که ثبات و استواری ندارند قرآن اينها را هدايت نمیکند لذا شما در سوره مبارکه البقره آيه 3 قرآن میفرمايد آيه دوم: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[13]خدا میفرمايد اين کتاب هدايت میکند اما متقين را افرادی که در ضلالت هستند، افرادی که مغرض هستند، بله قرآن در روايت داريم: «رُبَ تَالِي الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُه»[14]بعضیها قرآن میخوانند قرآن لعنتشان میکند تلاوت قرآن برای آنها میشود لعنت، رحمت برای چه کسانی است؟ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»[15]مؤمن بايد باشی يعنی بيايي در مسير اين قرآن جهت میدهد سرعت میبخشد به هدايت شما و سعادت شما اين اقوم بودن همانی است که در آيات ديگر هم قرآن با تعبير شفاء برای مؤمنين، هدايت برای متقين: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[16]تعبير شده، چندتا نکته را من ذيل اين آيه شريفه محضر عزيزان عرض کنم.
نکته اول اينکه قرآن میفرمايد: «يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»[17]يعنی اين کتاب کتابی است که اوهام و خرافات در اين کتاب نيست، شما با اين پيشرفت دانش بشری و اين تکنولوژی و اين دست آوردهای علمی يک آيه قرآن را اينها نمیتوانند خدشه علمی وارد کنند يا ايراد تربيتی و اخلاقی بهش وارد کنند، هرجا قرآن بايد دارد نبايد دارد دستورات دارد اينها امروز دنيای بشريت با اين تمدن با اين پيشرفت اينها تسليم هستند و پذيرا هستند لذا در همين کشورهای متمدن خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج علیاکبر سيف اين را در بعضی از جلسات هم من اشاره کردم، پسر مرحوم حاج ملاعلی ايشان استاد زبان فرانسه دانشگاه شيراز بود اين را من در مجلس حاج علیاکبر، علیاصغر را نمیگويم علیاکبر، ببين چه میخواهم بگويم بعد بگو علیاکبر يا علیاصغر؟ حاج علیاکبر برادر حاج علیاصغر بود حاج علیاصغر رئيس هيئت بود، مدير بود حاج علیاکبر استاد زبان فرانسه بود در دانشگاه شيراز من در مجلس ختم ايشان در حسينيه ثارالله هم اين را نقل کردم خدا رحمتش کند ايشان نقل میکرد که من چهار سال برای تکميل محاورهای زبان فرانسه رفتم فرانسه آنجا ماندم که در جامعه پاريس و فرانسه با مردم بتوانم محاورهای زبانیام را تقويت کنم، خب ايشان يک خانواده مذهبی هم بود پدرش حاج ملاعلی سيف بعد ايشان عنوان میکرد که من يک چيزهايي را میديدم آنجا در اخلاق اجتماعی که برای من يک مقداری مايه تعجبم بود مثلاً میديدم آنجا احترام به بزرگتر را ارج مینهند اگر در يک اتوبوسی پيرمردی سوار میشد ديگران جا به ايشان میداند، من يک وقت يک دانشجويي سؤال کرد گفت چرا غربیها از ما جلو هستند؟ گفتم کجا جلو هستند يکی بگو تا بگويم؟ گفت در نظمشان، گفت در نظمشان، گفتم اين در دين ماست ما شعار میدهيم آنها عمل میکنند، گفتم هرجا میبينيد موفق هستند در آموزههای دينی ما اشاره شده، هرجا میبينيد ناموفق هستند عمل نمیکنند و ضربه میخورند، در مسائل اخلاق جنسی، روابط خانوادگی، آسيب ديدند چون رعايت نمیکنند، در يک سری مسائل اجتماعی دارند رعايت نظم را اهميت میدهند، احترام به ديگرن را وفاي به عهد را در رفتارهايشان رعايت میکنند دارند نتيجه میگيرند، شما کننده کار خوب اگر کافر هم باشد خدا اجرش را میدهد در همين دنيا، ولی آخرت ديگر مزد ندارد، قطعاً هر کسی در دنيا کار خوبی بکند بیپاداش نمیماند ولو فرعون، فرعون را هم خدا به حضرت موسی فرمود اين حکومت و قدرت به خاطر چندتا کار خوبی که فرعون دارد انجام میدهد ما داريم همين دنيا تصفيه حسابش میکنيم. اين آقای سيف میگفت که من يک کارهای خوبی را در احترام به ديگران، در نظم، در وفاي به عهد انجام میدهم. گاهی اوقات يک خانم بچهداری کنار خيابان ايستاده يکدفعه ماشين میايستاد احترام میکرد سوار میکرد، يک جريانی را ايشان يک وقتی میگفت که برايم اتفاق افتاد، اول صبحی بود، تازه هوا روشن شده بود میگفت در يکی از خيابانها اصلی پاريس که بلوار بود میخواستم از اين سمت خيابان آن سمت بروم محل عبور عابر پياده مثلاً فاصله صد متر پايينتر بود ما حوصله نداشتيم ديگر انداختيم از همين قسمت وسط بلوار رفتيم آن سمت بلوار که برويم آن سمت خيابان آن خط عابر پياده را عرض شود که حوصله نداشتم بروم پايينتر از آن مسير عابر پياده رد بشويم گفت تا آمدم روی اين چمنهای وسط بلوار يکدفعه يک پسر بچهای دبستانی، هفت هشت ساله با کيف مدرسه داشت میرفت ما را ديد دويد آمد دنبال ما گفت نمیدانم از کجا اين بچه پيدايش شد، گفت رو کرد به من گفت به اجازه چه کسی داری از روی اين چمنها رد میشوی؟ خب آقای حاج علیاکبر ديگر استاد و با سواد، گفتم مگر اجازه میخواهد؟ گفت بله، گفتم اجازه از چه کسی بايد بگيريم، گفت از وجدانت، از انصافت، وجدانت به تو اجازه میدهد اين چمنها را لِه کني؟ گفت من در جواب دادن به اين بچه ماندم، آقايون میگوييم امام زمان میآيد مردم دور حضرت جمع میشوند که همهاش شيعه نيستند يک سری فطرتهای پاک، انسانهای مستضعف از نظر علمی و آگاهی دينی سراسر دنيا ندای امام زمان را میشنوند دور حضرت حلقه میزنند، که گفت من پاسخی برای اين بچه نداشتم، بعد ايشان اين را نقل میکرد، گفت روزهای آخر اقامتم در فرانسه بود يک کتاب فروشی بزرگی بود در مرکز پاريس رفتم در آن کتاب فروشی، به آن کتاب فروش گفتم يک کتابی من میخواهم به من بدهيد، در آداب و سنن زندگی کردن، اخلاق اجتماعی و فردی، گفت دلم میخواست بدانم اينها چه میخوانند که اين قدر مقيد مراقب مواظب، گفت اين کتاب فروشی رفت يک ده دقيقهای در اين قفسهها گشت، بعد يک کتابی را آورد بيرون، آورد داد به ما گفت بهتر از اين ديگر ما نداريم، گفت من کتاب را نگاه کردم، ديدم پشت جلد نوشته مصحف کتاب آسمانی ورق زدم باز کردم ديدم قرآن ماست، از اول سوره فاتحه الکتاب به زبان فرانسوی ترجمه شده تا آخر قرآن، گفت با تعجب به آن کتاب فروش گفتم اين قرآن است؟ گفت کتاب فروش متعجبتر از من گفت مگر تو مسلمان هستی؟ گفتم بله مسلمان هستم، گفت تو مسلمان هستی از ما کتاب در رابطه با آداب و سنن اخلاقی و اجتماعی میخواهی؟ ما فرانسوی داريم از کتاب شما استفاده میکنيم، اين را ايشان نقل میکرد که بعد ايشان میگفت من يادم افتاد به اين شعر:
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگرديم، يار در خانه و ما گرد جهان میگرديم
خب از نکات ديگری که من، لذا منطق قرآن منطق استوار و دور از خرافات و اوهام اين يک، قرآن میفرمايد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»[18] دستورات قرآن ابدی و جاويدانه است، بعضیها ديديد میگويد آقا اين مال هزار و چهار صد قبل است اين دستور پيغمبر مال گذشته است، میگويد آقا قرآن اين را دارد میگويد، میگويد اين قرآن هزار و چهار صد سال قبل نازل شد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي»[19]اطلاق دارد: «لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»[20] و نکته ديگر، مطلب ديگری که من محضر عزيزان اشاره کنم قطعاً آقايون اگر اجر میخواهيد از خدا بايد کار کنيد:
نابرده رنج گنج ميسر نمیشود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
خدا کريم است، خدا ارحم الراحمين است اينها نبايد سبب بشود که ما کار نکنيم، آقا خدا مهربانتر از اين حرفهاست بله در رحمت خدا شک نيست اما عدالت خدا را هم فراموش نکنيد، خدا بين آنیکه نماز میخواند و نمیخواند، آنیکه وظيفه را عمل میکند و نمیکند، ذرة المثقال تفاوت باشد خدا اين تفاوتها را میبيند مؤمنينی که کار صالح انجام میدهند، يعنی آقا مؤمن هم اگر هستی بايد کار کنی، همهاش در اين نيست که نماز شب بخوانی، ذکر بگويي، قرآن بخوانی، آقا ما در خلوت خودمان يک ساعت نيمه شب گريه میکنيم میگويند: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[21] کار خوب هم بايد انجام بدهی، بازدهی و بازتاب اين خوبی در جامعه بايد خودش را نشان بدهد، مردم هرچه خدا به شما داده بايد بازتاب اجتماعیاش را نشان بدهيد مقام به شما دادند: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[22]از اين مقامتان استفاده کنيد، ثروت به شما دادند اينها مال خداست: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[23] با اين ثروتتان گره گشايي کنيد، شما امروز ببينيد چقدر بعضی از مردم گرفتار هستند، از بد حادثه زندان رفته پول وديعه منزل ندارد مکرر از اين، حالا طرف میگويد آقا ما که نمیشناسيم، خب نمیشناسی يک سری به خيريهها بزن آنها میشناسند، آنها کارتان را آسان کردند، آقا من میخواهيم در اين زمينه کمک کنم راهنماييام کنيد: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[24] اين ثروت بازدهی: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[25] داشته باشد، خدا اگر علم داده: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[26] با اين علمت راهنمايي کن هدايت کن گره گشايي کن آن ظرفيتی که خدا به هر کسی داده به نسبت آن ظرفيت بايد: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[27] شکل بگيرد، و لذا ما در موارد فراوانی داريم قرآن میفرمايد ايمان، عمل صالح: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[28] ايمان و عمل صالح: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»[29] ايمان داشته باش و کار خوب بکن، آقا ما نماز قضاء نداريم، خب نماز قضاء نداری خدا پول برايت داده با اين پولت داری چه کار میکنی؟ در برابر اين مسئوليت داری، در برابر مقامت مسئوليت داری، در برابر فرصتهايي که خدا به ما عنايت فرموده ما مسئول هستيم، ببينيم چه در اختيار ماست، از همينها: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[30] کارهای شايسته انجام بدهيم، خدا میفرمايد اجر عظيم در انتظار آنهاست و قطعاً کسانی که اجر بزرگ را از خدا میخواهند قرآن میفرمايد بايد ايمان و عمل صالح، عمل صالح انجام بدهيد به نسبت کاری که میکنيد خدا ثواب میدهد، به نسبت تلاشی که میکنيد خدا پاداش عنايت خواهد کرد، حالا نکات ديگری من با محوريت نقش قرآن در زندگی را به شرط حيات جلسه آينده فردا شب اشاره کنيم، از اين آيه نه سوره مبارکه اسراء استفاده میشود که قرآن نقش هدايتگری دارد برای انسانها، ولی انسانهايي که زمينه را در خودشان ايجاد کرده باشد يعنی پذيرش در ايشان باشد برای حقيقت و فهميدن حقايق و واقعيتها.
خب بسنده کنيم ايام ايام سوگواری سيدالشهداء و اربعين امام حسين من اشارهای کنيم در اربعين جابر با تعداد از شيعيان آمدند کربلا مثل ديروز و گروه دومی هم که اسراء بودند بنا به فرموده بعضی از بزرگان علمای شيعه مثل سيد ابن طاووس و ديگران حضرت زينالعابدين و اسراء هم اينها ملحق شدند به جابر در کربلا، سه روز اينها در کربلا توقف کردند اسراء ماندند، حضرت زينب بعد از سه روز به آقا امام سجاد عنوان کردند که ما نگران اين زن و بچهها هستيم اينها شب و روزشان شده اشک و احساس خطر میکنيم که اينها ديگر در اثر گريههای پياپی آسيب ببينند آقا زينالعابدين دستور دادند که ديگر آماده کنيد همه را برای حرکت از کربلا به سوی مدينه، اينجا در آن ساعات پايانی حضرت سکينه همه اين اسراء را آورد کنار قبر امام حسين دو بيت شعر خواند، آن لحظات پايانی که اينها میخواستند بروند، من همين دو بيت شعر توسل ما باشد در اين مجلس:
الا يا کربلا ندعک جسماً، بلا غسل و لا کفن دفيناً
کربلا ما رفتيم اما به امانت و وديعه سپرديم پيکری را، پيکری که غسل داده نشد، کفن بر او پوشانده نشد:
«بلا غسل و لا کفن دفيناً، الا يا کربلا ندعک روحاً»، کربلا روحمان را اينجا سپرديم و رفتيم:
«لاحمد و الوصی مع الامينا»، آن روحی که روح پيغمبر بود، روح وصی پيغمبر بود، پيکر حسين را سپرديم: «مع الامينا»، با امين خدا زينالعابدين ما از اين صحری هجرت کرديم.
صلّ الله عليک يا اباعبدالله
الا لعنه الله علی القوم الظالمين
و لا حول و لا قوة الا بالله العظيم
[1] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج6 ص113.
[2] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج6 ص113.
[3] اسراء9.
[4] اسراء9.
[5] الكافي (ط - الإسلامية) ج4 ص555.
[6] فرقان30.
[7] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ج2 ص369.
[8] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ج2 ص369.
[9] اسراء9.
[10] اسراء9.
[11] اسراء82.
[12] اسراء9.
[13] بقره2.
[14] جامع الأخبار(للشعيري) ص48.
[15] اسراء82.
[16] بقره2.
[17] اسراء9.
[18] اسراء9.
[19] اسراء9.
[20] اسراء9.
[21] اسراء9.
[22] اسراء9.
[23] اسراء9.
[24] اسراء9.
[25] اسراء9.
[26] اسراء9.
[27] اسراء9.
[28] مريم96.
[29] نحل97.
[30] اسراء9.