استاد حدائق روز دوشنبه 5 شهریورماه 1403 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان سلسله مباحث موجبات هدایت و ضلالت از نگاه قرآن پرداختند.

 

دانلود

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

در اين شب­های که انشاءالله توفيق باشد در خدمت حضار محترم حضور پيدا کنيم، بحثی را بعضی از عزيزان پيشنهاد کردند، که اشاره­ای بشود از آيات و روايات تحت عنوان موجبات هدايت و ضلالت از نگاه قرآن، ضمن اين­که مستحضر هستيد امام حسين در همين زيارت اربعينی که روز اربعين خوانده شد، اصلاً امام حسين برای دور کردن انسان­ها از نادانی و ضلالت قيام کرد: «فَأَعْذَرَ فِي‏ الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ»[1] کلام امام صادق است: «لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»[2] اصلاً قيام امام حسين برای اين بود که بشريت از نادانی و گمراهی رهايي پيدا کنند، حالا ما صبح­ها در مهديه يک بحثی است با محوريت همين عنوان که جهالت و آثار جهالت را يک مروری در آيات بشود و آثار منفی جهل و نادانی در اجتماع بشری اما يک عنوان ديگر اين است که چه کارهای و چه امورات موجب هدايت می­شود و چه کارهايي موجب ضلالت می­شود، گاهی اوقات دو  برادر از يک پدر و مادر، يکی می­شود قابيل يکی می­شود هابيل، گاهی اوقات چند برادر از يک پدر، يکی می­شود ابوطالب، يکی می­شود ابولهب جبر است معاذ الله چرا اين جوری می­شود؟ علتش را پيدا کنيم، بالاخره اين­ها هيچ اتفاقی اتفاقی نيست يک سری اموراتی است که سبب ضلالت انسان­ها می­شود که قرآن هم حدود هشت، نه مورد را بيان می­فرمايد اين­ها را انشاءالله شب­های آينده به شرط حيات اشاره خواهيم کرد يک دو سه مورد هم از موجبات هدايت را ما اول بهش بپردازيم، که يک سری کارهايي هست که انسان­ها را حفظ می­کند در مسير هدايت، يکدفعه نماز شب­خوان تارک الصلاه نمی­شود، مسجدی لامذهب نمی­شود، که داشتيم بعضی­ها در يک مقطعی خوب بودند در يک مقطعی بريدند همه چيز را بوسيدند گذاشتند کنار. مدتی قبل يک آقايي آمد گفت آقا من امريکا بودم يک کسی از پدر شما داشت به نيکی ياد می­کرد و خيلی پدر شما را به نيکی می­گفت من همسفر حج ايشان در قبل از انقلاب در اين همسفر بودن ويژگی­های اخلاقی خوبی را از ايشان ديدم و مشاهده کردم، گفت اما آقای حدائق اين آدم همه چيز را گذاشته کنار، طوری که نه نماز می­خواند نه بندگی خدا، نه عبادت، گفت اما نسبت به پدر شما خيلی احترام می­کرد، گفت چرا بعضی­ها اين جوری می­شود؟ رو به رفتن که می­گذارند يک جور ديگر می­شوند يکی از مواردی که خداوند در قرآن سبب هدايت از آن ياد می­کند انس با قرآن است، قرآن در سوره مبارکه اسراء آيه نه می­فرمايد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ»[3] قرآن هدايت می­کند کسانی را که در مسير زندگی با ثبات­اند و اقوم هستند: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[4] و بشارت می­دهد مؤمنينی را که کارهای نيک انجام می­دهند که برای اين­ها اجر عظيم و پاداش بزرگ در نظر گرفته می­شود، خب در اين آيه شريفه قرآن می­فرمايد، خود قرآن کلام الهی است موجب هدايت است، جوانی آمد خدمت امام صادق گفت آقا می­خواهم در اين فراز و فرود زندگی دنيايي راه گم نکنيم، توصيه­ای کنيد به ما، امام فرمودند مقيد باش حداقل روز پنجاه آيه قرآن بخوان، حداقل حالا اين سنت­های خوبی که در مساجد يک صفحه قرآن خوانده می­شود ولی مراقب باشيم قرآن در خانه­هاي ما مهجور قرار نگيرد انس با قرآن با تدبر به قرآن، اين سازنده است، يک وقتی من از آيت­الله العظمی مکارم شنيدم ايشان فرمودند يکی از بزرگان حوزه علميه قم مشرف شده مدينه منوره و اين در روضه مطهر پيغمبر که يکی از شرف بقاع روی زمين روضه است: «مَا بَيْنَ‏ بَيْتِي‏ وَ مِنْبَرِي»[5] ايشان گفت من در روضه مطهره نشسته بودم قرآن هم دستم بود يک احساسی به من دست داد که الآن هرچه بخواهم خدا پاسخ می­دهد گاهی اوقات سيم­تان وصل می­شود، خودتان می­فهميد که الآن بگوييد جواب می­گيريد، آن عالم فرزانه گفته بود قرآن دستم بود احساس کردم الآن چيزی بخواهم بی­پاسخ نمی­ماند گفتم خدايا به عظمت اين مکان و صاحب اين مکان رسول­الله قرآن را می­گشايم پيغمبر با ما سخن بگويد در جوار قبر رسول­الله هستيم، پيغمبر با ما سخن بگويد گفت قرآن را بوسيدم گشودم اين آيه آمد: «يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»[6] شکايت پيغمبر از امت به خدا، که پيغمبر می­گويد پروردگارا امت من، قوم من قرآن را مهجور قرار دادند الآن هم شما می­بينيد اين وضعيت را من با کمال تأسف عرض کنم چند سال قبل ماه مبارک رمضانی بود در يکی از مراکز دانشگاهی همين شهر شب انس با قرآنی بود تمام شرکت کنندگان اساتيد دور يک ميزی بزرگی نشسته بودند ما را هم دعوت کرده بودند که حالا يک نيم ساعتی هم ماه رمضان بود شب يک صحبتی کنيم، قبلش قرائت قرآن بود يک آقايي بود که کنترل می­کرد مسجد را مثلاً می­گفت آقای دکتر فلانی شما از آيه فلان تا آيه فلان را بخوانيد، آقای دکتر فلان شما از آيه فلان تا آيه فلان، اين مديريت می­کرد جلسه را به يک آقایي گفت دکتر فلانی شما از آيه فلان بخوان، آقايون يک سطر اين می­خواست قرآن بخواند هفت هشت­تا اشتباه داشت، من که خجالت کشيدم به آن ضابط جلسه گفتم بگو ديگر نخواند که آبروی هرچه با سواد است رفت، پدرها يک چيزی به شما بگويم اين ضميرش به شما بر می­گردد، پيغمبر فرمود از حق فرزندان بر پدرها: «مِنْ‏ حَقِ‏ الْوَلَدِ عَلَى‏ وَالِدِهِ»[7] يکی از حقوقی که اگر در دنيا عمل نکرديد قيامت بايد جواب بدهيد آشنا­ کردن فرزندانتان به قرآن است: «يُعَلِّمُهُ الْكِتَابَةَ»[8] ما امروز در جامعه اسلامی امروز چقدر انس با قرآن داريم، و چقدر توفيق قرائت و صحيح خواندن قرآن، گاهی اوقات می­بينيد فرد با سواد ولی متأسفانه، حالا قرآن که، گاهی اوقات حمد و سوره نمازمان را هم درست نمی­خوانيم، در يک سفر عمره­ای بايد زائرها می­آمدند حمد و سوره درست می­کردند يک آقايي با سوادی بود اين نيامد نيامد، عصری که همه احرام پوشيده بوديم می­خواستيم برويم برای مسجد شجره ديدمش در طبقه همکف هتل، گفتم آقای فلانی نيامدی؟ خب اين کنترل اعمال اسم شما در اين دفتر هنوز خالی است؟ گفت برای چه؟ گفتم برای حمد و سوره بخوانی، يک سؤالاتی هست از تو بپرسيم، گفت يعنی من هم بايد حمد و سوره بخوانم، بعضی­ها اين قدر باد شديم اين قدر غرور پيدا کرديم، يک مدرک پيدا کرديم خودمان را همه چيز می­دانيم گفت يعنی من هم بايد حمد و سوره بخوانم، گفتم حمد و سوره بخوان تا من ياد بگيرم از تو، من می­خواهم از تو ياد بگيرم بخوان به ما ياد بده، اين را که بهش گفتم يک خرده آرام شد، آقايون سوره حمدش چهارتا اشتباه داشت، گفتم با اينطور حمد خواندنت می­خواهی نماز طواف بخوانی؟ اين قدر هم غرور داري، من يک درسی را از مرحوم آيت­الله آقای حاج ابوالحسن بدهم خدمت­تان، يک آقايي ايشان می­گفت که الآن هم در قيد حيات است گفت من نوجوانی بودم، الآن از معمرين کهنسال­هاست گفت پدر ما آمده بود به آقايي حاج شيخ گفته بود اين بچه حمد و سوره­اش را درست نمی­خواند يعنی صحيح نمی­خواند اگر بشود يک وقت صدايش بزنيد بگو حمد و سوره­ات را بخوان تا اصلاح کند، گفت من می­رفتم مدرسه منصوريه بقعه پشت سر آقای حاج شيخ هم نماز می­خواندم گفت يک روز بعد از نماز ديدم آقای حاج شيخ ابوالحسن اخلاق اسلامی اين است، گفت آقای حاج شيخ برگشتند من را ديدند گفتند بابا بيا بيا گفت رفتم طرف ايشان گفتم آقا بفرماييد، گفتند بنشين، گفت نشستم، گفتند من می­خواهم حمد و سوره­ام را برايت بخوانم تو گوش کن، اگر اشتباه می­خوانم تو اشتباه من را برايم بگو، يک مجتهد جامع الشرائط به يک نوجوانی شانزده ساله اين­ها اخلاق دينی هست، حالا گاهی اوقات با بی­ادبی بيا بنشين ببينم، چه می­خوانی؟ بلد هستی يا بلد نيستی؟ بايد صدايت بزنی بيايي؟ گفت من خجالت کشيدم گفتم آقا شما بخوانيد؟ گفتند بابای من دين تعارف بردار نيست من سنم بالا رفته، کهولت سن پيدا کردم، تو جوانی دقت­ات بالاست يک وقت شايد من به خاطر بالا رفتن سنم دقت در قرائت آمده پايين می­خوانم تو گوش کن، گفت آقای حاج شيخ حمد و سوره­شان را خواندند در حمد و سوره آقای حاج شيخ اشتباهات خودم را فهميدم اين همان روش امام حسن و امام حسين بود در وضوء ياد دادن­ها، گفت جرأت پيدا کردم گفتم آقا حالا اجازه می­دهيد ما هم بخوانيم برايتان؟ گفتند بخوانيد گفت من حمد و سوره­ام را که خواندم آقای حاج شيخ اشتباهاتم را گفتند گفتند بابای من اين­جا را اين گونه تلفظ کن، گفت آقای حدائق شيرينی اين فهميدن قرائت غلط حمد و سوره را هيچگاه در زندگی فراموش نمی­کنم، خب اين رسالت ماست، ما فرزندانمان را با قرآن آشنا کنيم با قرائت قرآن، گاهی اوقات کلاس­های متفرق و متعدد اين­ها را ثبت­نام می­کنيم، آموزش می­دهيم آنی­که بايد وظيفه اوليه ماست، با کتاب آسمانی خودشان اين­ها آشنا بشوند تدبر کنند اين کوتاهی می­شود.

خب آيه شريفه من چند نکته ذيل اين آيه را عرض کنم، قرآن می­فرمايد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ»[9] بله قرآن هدايت می­کند، ولی کسانی را هدايت می­کند که «أَقْوَمُ»[10]هستند با ثبات هستند، اين يک پيام دارد در جاهای ديگر هم داريم در قرآن که خدا می­فرمايد قرآن نور است برای مؤمنين ولی امروز اگر يک آدم کافر معاند مغرض قرآن بخواند: «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[11]جز خسران برايش چيز ديگری نيست، قرآن بايد يک ظرفيتی هم خود فرد تلاوت کننده در خودش ايجاد کند، مثل دارو است دارو ديديد يک وقت بيمار دارو را پس می­زند نمی­پذيرد می­گويند اين دارو روی اين جواب داد، روی اين فرد بيمار ديگر جواب نداد، آيا مشکل از دارو است؟ خير، مشکل از مصرف کننده و بيمار است که او می­پذيرد اين دارو را ديگری نمی­پذيرد و الا ماهيت دارو يکی است سلمان فارسی يک جمله پيغمبر بالای درخت نخل است مسلمان شد، ابولهب و ابوسفيان پيغمبر تا چهل سالگی در مکه کنار اين­ها بود و سيزده سال رسالتش را در مکه بود زيربار نرفتند اما سلمان فارسی با يک لحظه می­پذيرد چرا؟ اين ظرفيت و اين استعداد درونی دست خودماست اين را شما مردم بايد در خودتان تقويت کنيد، قرآن هم می­فرمايد: «يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ»[12]قرآن هدايت­گر است برای کسانی­که اقوم هستند، اين اقوم را من توضيحی عرض کنم در تفاسير، يک معناي اقوم اين است که قرآن به پايدارترين شيوه­ها هدايت می­کند اين يک جهت است به شايسته­ترين روش­ها قرآن هدايت می­کند، يک جهت ديگر هم اقوم يعنی ملت­ها و انسان­های که ثبات دارند استوار هستند قرآن روی اين­ها اثر می­گذارد، آن­هايي که ثبات و استواری ندارند قرآن اين­ها را هدايت نمی­کند لذا شما در سوره مبارکه البقره آيه 3 قرآن می­فرمايد آيه دوم: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏»[13]خدا می­فرمايد اين کتاب هدايت می­کند اما متقين را افرادی که در ضلالت هستند، افرادی که مغرض­ هستند، بله قرآن در روايت داريم: «رُبَ‏ تَالِي‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُه‏»[14]بعضی­ها قرآن می­خوانند قرآن لعنت­شان می­کند تلاوت قرآن برای آن­ها می­شود لعنت، رحمت برای چه کسانی است؟ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»[15]مؤمن بايد باشی يعنی بيايي در مسير اين قرآن جهت می­دهد سرعت می­بخشد به هدايت شما و سعادت شما اين اقوم بودن همانی است که در آيات ديگر هم قرآن با تعبير شفاء برای مؤمنين، هدايت برای متقين: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏»[16]تعبير شده، چندتا نکته را من ذيل اين آيه شريفه محضر عزيزان عرض کنم.

نکته اول اين­که قرآن می­فرمايد: «يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ»[17]يعنی اين کتاب کتابی است که اوهام و خرافات در اين کتاب نيست، شما با اين پيشرفت دانش بشری و اين تکنولوژی و اين دست آوردهای علمی يک آيه قرآن را اين­ها نمی­توانند خدشه علمی وارد کنند يا ايراد تربيتی و اخلاقی بهش وارد کنند، هرجا قرآن بايد دارد نبايد دارد دستورات دارد اين­ها امروز دنيای بشريت با اين تمدن با اين پيشرفت اين­ها تسليم هستند و پذيرا هستند لذا در همين کشورهای متمدن خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج علی­اکبر سيف اين را در بعضی از جلسات هم من اشاره کردم، پسر مرحوم حاج­ ملاعلی ايشان استاد زبان فرانسه دانشگاه شيراز بود اين را من در مجلس حاج علی­اکبر، علی­اصغر را نمی­گويم علی­اکبر، ببين چه می­خواهم بگويم بعد بگو علی­اکبر يا علی­اصغر؟ حاج علی­اکبر برادر حاج­ علی­اصغر بود حاج علی­اصغر رئيس هيئت بود، مدير بود حاج علی­اکبر استاد زبان فرانسه بود در دانشگاه شيراز من در مجلس ختم ايشان در حسينيه ثار­الله هم اين را نقل کردم خدا رحمتش کند ايشان نقل می­کرد که من چهار سال برای تکميل محاوره­ای زبان فرانسه رفتم فرانسه آن­جا ماندم که در جامعه پاريس و فرانسه با مردم بتوانم محاوره­ای زبانی­ام را تقويت کنم، خب ايشان يک خانواده مذهبی هم بود پدرش حاج ملاعلی سيف بعد ايشان عنوان می­کرد که من يک چيزهايي را می­ديدم آن­جا در اخلاق اجتماعی که برای من يک مقداری مايه تعجبم بود مثلاً می­ديدم آن­جا احترام به بزرگتر را ارج می­نهند اگر در يک اتوبوسی پيرمردی سوار می­شد ديگران جا به ايشان می­داند، من يک وقت يک دانشجويي سؤال کرد گفت چرا غربی­ها از ما جلو هستند؟ گفتم کجا جلو هستند يکی بگو تا بگويم؟ گفت در نظم­شان، گفت در نظم­شان، گفتم اين در دين ماست ما شعار می­دهيم آن­ها عمل می­کنند، گفتم هرجا می­بينيد موفق هستند در آموزه­های دينی ما اشاره شده، هرجا می­بينيد ناموفق هستند عمل نمی­کنند و ضربه می­خورند، در مسائل اخلاق جنسی، روابط خانوادگی، آسيب ديدند چون رعايت نمی­کنند، در يک سری مسائل اجتماعی دارند رعايت نظم را اهميت می­دهند، احترام به ديگرن را وفاي به عهد را در رفتارهايشان رعايت می­کنند دارند نتيجه می­گيرند، شما کننده کار خوب اگر کافر هم باشد خدا اجرش را می­دهد در همين دنيا، ولی آخرت ديگر مزد ندارد، قطعاً هر کسی در دنيا کار خوبی بکند بی­پاداش نمی­ماند ولو فرعون، فرعون را هم خدا به حضرت موسی فرمود اين حکومت و قدرت به خاطر چندتا کار خوبی که فرعون دارد انجام می­دهد ما داريم همين دنيا تصفيه حسابش می­کنيم. اين آقای سيف می­گفت که من يک کارهای خوبی را در احترام به ديگران، در نظم، در وفاي به عهد انجام می‌دهم. گاهی اوقات يک خانم بچه­داری کنار خيابان ايستاده يکدفعه ماشين می­ايستاد احترام می­کرد سوار می­کرد، يک جريانی را ايشان يک وقتی می­گفت که برايم اتفاق افتاد، اول صبحی بود، تازه هوا روشن شده بود می­گفت در يکی از خيابان­ها اصلی پاريس که بلوار بود می­خواستم از اين سمت خيابان آن سمت بروم محل عبور عابر پياده مثلاً فاصله صد متر پايين­تر بود ما حوصله نداشتيم ديگر انداختيم از همين قسمت وسط بلوار رفتيم آن سمت بلوار که برويم آن سمت خيابان آن خط عابر پياده را عرض شود که حوصله نداشتم بروم پايين­تر از آن مسير عابر پياده رد بشويم گفت تا آمدم روی اين چمن­های وسط بلوار يکدفعه يک پسر بچه­ای دبستانی، هفت هشت ساله با کيف مدرسه داشت می­رفت ما را ديد دويد آمد دنبال ما گفت نمی­دانم از کجا اين بچه پيدايش شد، گفت رو کرد به من گفت به اجازه چه کسی داری از روی اين چمن­ها رد می­شوی؟ خب آقای حاج علی­اکبر ديگر استاد و با سواد، گفتم مگر اجازه می­خواهد؟ گفت بله، گفتم اجازه از چه کسی بايد بگيريم، گفت از وجدانت، از انصافت، وجدانت به تو اجازه می­دهد اين چمن­ها را لِه کني؟ گفت من در جواب دادن به اين بچه ماندم، آقايون می­­گوييم امام زمان می­آيد مردم دور حضرت جمع می­شوند که همه­اش شيعه نيستند يک سری فطرت­های پاک، انسان­های مستضعف از نظر علمی و آگاهی دينی سراسر دنيا ندای امام زمان را می­شنوند دور حضرت حلقه می­زنند، که گفت من پاسخی برای اين بچه نداشتم، بعد ايشان اين را نقل می­کرد، گفت روزهای آخر اقامتم در فرانسه بود يک کتاب فروشی بزرگی بود در مرکز پاريس رفتم در آن کتاب فروشی، به آن کتاب فروش گفتم يک کتابی من می­خواهم به من بدهيد، در آداب و سنن زندگی کردن، اخلاق اجتماعی و فردی، گفت  دلم می­خواست بدانم اين­ها چه می­خوانند که اين قدر مقيد مراقب مواظب، گفت اين کتاب فروشی رفت يک ده دقيقه­ای در اين قفسه­ها گشت، بعد يک کتابی را آورد بيرون، آورد داد به ما گفت بهتر از اين ديگر ما نداريم، گفت من کتاب را نگاه کردم، ديدم پشت جلد نوشته مصحف کتاب آسمانی ورق زدم باز کردم ديدم قرآن ماست، از اول سوره فاتحه الکتاب به زبان فرانسوی ترجمه شده تا آخر قرآن، گفت با تعجب به آن کتاب فروش گفتم اين قرآن است؟ گفت کتاب فروش متعجب­تر از من گفت مگر تو مسلمان هستی؟ گفتم بله مسلمان هستم، گفت تو مسلمان هستی از ما کتاب در رابطه با آداب و سنن اخلاقی و اجتماعی می­خواهی؟ ما فرانسوی داريم از کتاب شما استفاده می­کنيم، اين را ايشان نقل می­کرد که بعد ايشان می­گفت من يادم افتاد به اين شعر:

آب در کوزه و ما تشنه لبان می­گرديم، يار در خانه و ما گرد جهان می­گرديم

خب از نکات ديگری که من، لذا منطق قرآن منطق استوار و دور از خرافات و اوهام اين يک، قرآن می­فرمايد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ»[18] دستورات قرآن ابدی و جاويدانه است، بعضی­ها ديديد می­گويد آقا اين مال هزار و چهار صد قبل است اين دستور پيغمبر مال گذشته است، می­گويد آقا قرآن اين را دارد می­گويد، می­گويد اين قرآن هزار و چهار صد سال قبل نازل شد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي»[19]اطلاق دارد: «لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ»[20] و نکته ديگر، مطلب ديگری که من محضر عزيزان اشاره کنم قطعاً آقايون اگر اجر می­خواهيد از خدا بايد کار کنيد:

نابرده رنج گنج ميسر نمی­شود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

خدا کريم است، خدا ارحم الراحمين است اين­ها نبايد سبب بشود که ما کار نکنيم، آقا خدا مهربان­تر از اين­ حرف­هاست بله در رحمت خدا شک نيست اما عدالت خدا را هم فراموش نکنيد، خدا بين آنی­که نماز می­خواند و نمی­خواند، آنی­که وظيفه را عمل می­کند و نمی­کند، ذرة المثقال تفاوت باشد خدا اين تفاوت­ها را می­بيند مؤمنينی که کار صالح انجام می­دهند، يعنی آقا مؤمن هم اگر هستی بايد کار کنی،  همه­اش در اين نيست که نماز شب بخوانی، ذکر بگويي، قرآن بخوانی، آقا ما در خلوت خودمان يک ساعت نيمه شب گريه می­کنيم می­گويند: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[21] کار خوب هم بايد انجام بدهی، بازدهی و بازتاب اين خوبی در جامعه بايد خودش را نشان بدهد، مردم هرچه خدا به شما داده بايد بازتاب اجتماعی­اش را نشان بدهيد مقام به شما دادند: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[22]از اين مقام­تان استفاده کنيد، ثروت به شما دادند اين­ها مال خداست: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[23] با اين ثروت­تان گره گشايي کنيد، شما امروز ببينيد چقدر بعضی از مردم گرفتار هستند، از بد حادثه زندان رفته پول وديعه منزل ندارد مکرر از اين، حالا طرف می­گويد آقا ما که نمی­شناسيم، خب نمی­شناسی يک سری به خيريه­ها بزن آن­ها می­شناسند، آن­ها کارتان را آسان کردند، آقا من می­خواهيم در اين زمينه کمک کنم راهنمايي­ام کنيد: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[24] اين ثروت بازدهی: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[25] داشته باشد، خدا اگر علم داده: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[26] با اين علمت راهنمايي­ کن هدايت کن گره گشايي کن آن ظرفيتی که خدا به هر کسی داده به نسبت آن ظرفيت بايد: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[27] شکل بگيرد، و لذا ما در موارد فراوانی داريم قرآن می­فرمايد ايمان، عمل صالح: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[28] ايمان و عمل صالح: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»[29] ايمان داشته باش و کار خوب بکن، آقا ما نماز قضاء نداريم، خب نماز قضاء نداری خدا پول برايت داده با اين پولت داری چه کار می­کنی؟ در برابر اين مسئوليت داری، در برابر مقامت مسئوليت داری، در برابر فرصت­هايي که خدا به ما عنايت فرموده ما مسئول هستيم، ببينيم چه در اختيار ماست، از همين­ها: «يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[30] کارهای شايسته انجام بدهيم، خدا می­فرمايد اجر عظيم در انتظار آن­هاست و قطعاً کسانی که اجر بزرگ را از خدا می­خواهند قرآن می­فرمايد بايد ايمان و عمل صالح، عمل صالح انجام بدهيد به نسبت کاری که می­کنيد خدا ثواب می­دهد، به نسبت تلاشی که می­کنيد خدا پاداش عنايت خواهد کرد، حالا نکات ديگری من با محوريت نقش قرآن در زندگی را به شرط حيات جلسه آينده فردا شب اشاره کنيم، از اين آيه نه سوره مبارکه اسراء استفاده می­شود که قرآن نقش هدايت­گری دارد برای انسان­ها، ولی انسان­هايي که زمينه را در خودشان ايجاد کرده باشد يعنی پذيرش در ايشان باشد برای حقيقت و فهميدن حقايق و واقعيت­ها.

خب بسنده کنيم ايام ايام سوگواری سيدالشهداء و اربعين امام حسين من اشاره­ای کنيم در اربعين جابر با تعداد از شيعيان آمدند کربلا مثل ديروز و گروه دومی هم که اسراء بودند بنا به فرموده بعضی از بزرگان علمای شيعه مثل سيد ابن طاووس و ديگران حضرت زين­العابدين و اسراء هم اين­ها ملحق شدند به جابر در کربلا، سه روز اين­ها در کربلا توقف کردند اسراء ماندند، حضرت زينب بعد از سه روز به آقا امام سجاد عنوان کردند که ما نگران اين زن و بچه­ها هستيم اين­ها شب و روزشان شده اشک و احساس خطر می­کنيم که اين­ها ديگر در اثر گريه­های پياپی آسيب ببينند آقا زين­العابدين دستور دادند که ديگر آماده کنيد همه را برای حرکت از کربلا به سوی مدينه، اين­جا در آن ساعات پايانی حضرت سکينه همه اين اسراء را آورد کنار قبر امام حسين دو بيت شعر خواند، آن لحظات پايانی که اين­ها می­خواستند بروند، من همين دو بيت شعر توسل ما باشد در اين مجلس:

الا يا کربلا ندعک جسماً، بلا غسل و لا کفن دفيناً

کربلا ما رفتيم اما به امانت و وديعه سپرديم پيکری را، پيکری که غسل داده نشد، کفن بر او پوشانده نشد:

«بلا غسل و لا کفن دفيناً، الا يا کربلا ندعک روحاً»، کربلا روح­مان را اين­جا سپرديم و رفتيم:

«لاحمد و الوصی مع الامينا»، آن روحی که روح پيغمبر بود، روح وصی پيغمبر بود، پيکر حسين را سپرديم: «مع الامينا»، با امين خدا زين­العابدين ما از اين صحری هجرت کرديم.

صلّ الله عليک يا اباعبدالله

الا لعنه الله علی القوم الظالمين

و لا حول و لا قوة الا بالله العظيم

 

[1] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‏6 ص113.

[2] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‏6 ص113.

[3] اسراء9.

[4] اسراء9.

[5] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏4 ص555.

[6] فرقان30.

[7] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ج‏2 ص369.

[8] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ج‏2 ص369.

[9] اسراء9.

[10] اسراء9.

[11] اسراء82.

[12] اسراء9.

[13] بقره2.

[14] جامع الأخبار(للشعيري) ص48.

[15] اسراء82.

[16] بقره2.

[17] اسراء9.

[18] اسراء9.

[19] اسراء9.

[20] اسراء9.

[21] اسراء9.

[22] اسراء9.

[23] اسراء9.

[24] اسراء9.

[25] اسراء9.

[26] اسراء9.

[27] اسراء9.

[28] مريم96.

[29] نحل97.

[30] اسراء9.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه