استاد حدائق روز سه شنبه 19 تیرماه 1403 در مهدیه بزرگ شیراز به این سوال که دلیل انحرافی برخی از دینداران چیست پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
روز گذشته عزیزی سوالی را پرسید گفت آقا این از آسیبهای اجتماعی ماست، یک مقداری به این بحث بپردازید و یک مقداری از ریشه و علل و عوال بیان شود. سوال هم این بود: گفت من آقایی را میشناختم که الان هم هست، این اهل عبادت اطاعت انجام واجبات و مستحبات، در محافل و مجالس دینی جداً شرکت میکرد، گفت الان در کهولت سن همه چیز را مسخره میکند، سر پیری و معرکه گیری! خدا نکند عاقبت کسی ختم به شر شود. این «واختم لی بخیر»[1] را زیاد بگوییم، خدایا عاقبت ما را ختم بخیر کن. گفت در مجلس امام حسین هم میآید و مینشیند و مسخره میکند، سینه زدن را میبیند و مسخره میکند، نام امام حسین را با بیاحترامی میبرد و از این دست مسائل، گفت چرا اینطور میشود؟
کلی تر این را من بگویم، چرا بعضیها دینگریز میشوند؟ حالا شاید شما برخورد داشته باشید با کسانی که در بستگان و خویشاوندانتان هستند و در مقطعی اعتقاداتی داشتند و الان ندارند، الان زاویه گرفتند، فاصله گرفتند. همین امسال در سفر حج یک آقایی از اروپا آمده بود، گفت آقای حدائق من کسی را آنجا میشناسم قبل از انقلاب با پدر شما حج رفته بود، الان لامذهب مطلق شده، عجیب این است که ما او را میبینیم از پدر شما به نیکی یاد میکرد در آن سفر حج و از اخلاق و سلوک و برخورد ایشان با مردم خوب یاد میکرد، الان رفته همه چیز را گذاشته کنار، چرا بعضیها اینطور میشوند! برادران خواهران هیچ اتفاقی اتفاقی نیست! یکسری عواملی است که اگر انسان رعایت نکرد آسیب خواهد زد. من با یک مقدمه وارد بحث شوم، خدا رحمت کند حضرت امام را، امام میفرمودند استاد ما آیت الله العظمی شیخ محمدعلی شاهآبادی بزرگ، در کلاس اخلاق و عرفانشان به شاگردانشان میگفتند که طلاب و علما شیطان برای پدر و مادر همهی ما که حضرت آدم و حوا باشند در سورهی اعراف قسم به خدمت خورد «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ»[2] دلسوزی کنم برای شما، من خیرخواهی میکنم برای شما، قسم به خدمت خورد شد خیانت! برای ماها و بشریت قسم به خیانت خورده «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»[3] خدایا به عزتت سوگند تمام بشریت را منحرف میکنم، بعد دید حرف سنگینی زد، همه را حریف نیست، در بین این اجمعین انبیا هستند اولیا هستند ائمه هستند، مومنین هستند، نیکان و عرفا هستند، یک تبصره زد گفت «إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»[4] غیر بندههای مخلَص من بندهها را فریب میدهم. مرحوم شاهآبادی میفرماید آنجا که قسم به خدمت خورد شد خیانت، برای ما که قسم به خیانت خورده دیگر حساب کارت را داشته باش.
خداوند به حضرت موسی فرمود چهار سفارش میکنم اینها را یادت نرود. یکسری مطالب هست که باید روزانه مرور کرد و حفظ کرد. این نصیحت خدا به موسی است، موسایی که جزء پنج پیغمبر برتر عالم است، امروز ما اینها را فراموش کردیم آسیب داریم میبینیم، در مسائل اعتقادیمان در مسائل رفتاریمان، در مسائل اقتصادیمان. موسی «ما دمتَ لاتری کنوزی قد نُفدَت فلاتهتمَّ بسبب رزقک»[5] تا ندیدی ثروت خدا تمام شده غم رزق و روزی را نخور! آقاجان این خداست، رازق اوست، شما بندهای. خدا میفرماید ما تقسیم میکنیم معیشت را. تو وظیفهات را انجام بده نتیجه را خدا خواهد داد. آقا آینده چه میشود، بچههایمان زندگیمان خانهمان! آقاجان تو کارت را درست انجام بده. خدا میفرماید موسی تا ندیدی روزی خدا تمام شده غم رزق و روزی را نخور. مردم زمانی ناراحت شوید که بگویند خدا ورشکست شده است، یادمان نرود.
دوم «ما دمتَ لاتری زوالَ ملکی فلا ترجِّع الی احدٍ غیری»[6] آقای موسی تا ندیدی حکومت خدا سقوط کرده به غیر خدا رجوع نکن. بله کارهای اجتماعیمان را ما ناگزیریم روالی را طی کنیم افرادی مسئولند کارهایی را انجام بدهند اما با این نگاه. مراجع کنید اینها را وسیله بدانید، مسبب را او بدانید، گاهی اوقات یک حرفهایی میزنیم که خیلی بوی شرک ازش میآید! آقا ما امیدمان شما هستید! چشم امید ما شما هستید، شما نبودید ما نبودیم! بابا اینها شرک است، این واسطه است، طبیبی که جراحی کرده واسطه است، آقای ثروتمندی که مشکلت را حل کرده واسطه است، قدرت مطلق اوست، بله تقدیر و تشکر کنید، سپاسگذاری بکنید، اما قدرت مطلب یادمان نرود، اگر هم رجوع به دیگران میکنیم رجوع به این نیت باشد که خدا مسبب است و این وسیله و واسطه است. «ما دمتَ لاتری زوالَ ملکی فلا ترجِّع الی احدٍ غیری»[7] اصلا ساختار فکری ما باید این باشد، تا قدرت دست اوست باید بندگی او را بکنیم.
سوم: خدا میفرماید موسی «ما دمتَ لاتری ذنوبک قد غُفرت فلاتشتغل به عیوب غیرک»[8] همین ما یادمان نرود دیگر گناه نمیکنیم. تا مادامی که ندیدی و به یقین نرسیدی که گناهانت بخشیده نشده به عیب جویی دیگران نپرداز. زمانی زبانت را به غیبت باز کن که مطمئنی خودت پاکِ پاکی. وقتی خودت نمیدانی کارنامهات را پاک کردهاند یا خیر! آن کسی که پاکِ پاک است گناه نمیکند اصلا. تا یقین پیدا نکردی و مطلع نشدی که گناهانت بخشیده نشده...! الان در این جمع میتواند بگوید من پاکم! بله ناامید نباشید، امام صادق فرمود مومن باید بین خوف و رجا باشد، به همان اندازه که امیدوارید به همان اندازه هم نگران باشید شاید کارها قبول نباشد، ما الان نمیتوانیم به طور یقین بگوییم نمازمان قبول است صدقاتمان به یقین قبول است و این را جز خدا کسی نمیتواند بگوید. و در قیامت پردهبرداری میشود و مشخص میشود چکاره هستی. نه مایوس باشید نه امیدوار و مطمئن و مغرور که بگویید ما کار کردیم ما نماز خواندیم ما عبادات انجام دادیم! قبولی اعمال شرط است. من وقتی مطلع نیستم که من را بخشیدهاند یا نه چرا بر جرائم خودم افزوده میکنم.
چهارم: شاهد مثال من این مورد چهارم است، خدا میفرماید جناب موسی «ما دُمتَ لاتری الشیطان میتا فلا تأمن مکرُه»[9] موسی تا ندیدی شیطان مرده، از مکرش در امان نباش. آقایان این هشدار به حضرت موسی است، هشدار دهنده خداست، موسی یکی از پنج پیغمبر برجستهی تاریخ است، اولوالعزم است. حالا به بعضیها میگویی حواست جمع باشد میگوید به ما شک داری؟ چقدر بعضیها غرور دارند! به یک آقایی گفتم آقا مراقب باش حواست به خودت باشد در محیط کارت شیطان ضربه فنیات نکند. گفت حاج آقا به ما شک داری! گفتم من به تو شک ندارم به شیطان یقین دارم. حالا کار این آقا جوری بود که در یک اتاق در بسته با یک خانم نامحرم محل کارش بود. گفتم شیطان هشدار داده به حضرت نوح گفت من سه جا بنی بشر را ضربه زدم یکی همینجا است، در خلوت مرد و زن نامحرم که سومیاش من هستم، تلاش میکنم اینها را به گناه بکشم. حداقلش این است که سخنهایی رد و بدل میشود که جائز نیست، نهایتش این است که میرسند به یک بنبستهای اخلاقی، بابا اسبابش را فراهم نکن، زمینهاش را فراهم نکن. خدا به موسی میفرماید تا شیطان زنده است حواست باشد، خب شیطان که هست، تا یوم معلوم خدا به او فرصت داده است، لذا میگوید مومن تو حواست باشد. آقا ما نماز شب میخوانیم ما کربلایمان تعطیل نمیشود! یک وقت میبینی در همان کربلا فتیلهات را میکشد پایین، یک وقت میبینی در همان حج زمینت میزند. مرحوم آیت الله شوشتری اعلی الله مقامه میفرماید هر زمان و مکانی که قداست ویژه دارد شیطان در آن زمان و مکان حساستر است و سعی میکند آلوده کند انسانها را در آن زمان و مکان پاک، به آلودگی بکشد انسانها را و مجازات و مکافات آن خطا هم بیشتر است. حالا این دین گریزی ریشهاش کجاست!
یکی از عوامل جدی دینگریزی معاشرت با انسانهای نااهل است. این را هم قرآن تبیین نموده و هم ائمه تفسیر کردهاند. حاج آقا یک عمر پاکی حواست باشد رفیق ناباب زمینت نزند. مانند آن پیرمرد دم رفتن لامذهب میشوی واعتقادات را از دست میدهی. این را ما هم خودمان رعایت کنیم و هم به بچههایمان اطرافیانمان دوستانمان بستگانمان تذکر بدهیم که آقا رعایت کن آسیب میبینی. من محضر شما عزیزان عرض کنم یک کرونا آمد در این مملکت 28 ماه فضای مملکت تحت الشعاع قرار گرفت، بازارها در یک مقطعی تعطیل شد ادارات در یک مقطعی تعطیل شد، مدرسهها شد مجازی و در بچهها در خانه درس میخواندند، مگر یادتان رفته است! کرونا چه میکرد؟ نهایت کار کرونا مرگ بود، بیشتر از این که نبود! روابطها تحت تاثیر قرار گرفته بود، آقایی گفت پدر ما کرونا گرفته بود و یک ماه من غذا میگرفتم میبردم در آن واحدی که ایشان بود پشت در واحد میگذاشتم میرفتم بیرون تماس میگرفتم بابا در را باز کن غذا پشت در است. خب رعایت این احتیاطها هم معقول بود. نهایت کار کرونا حضار محترم مرگ بود، خروجیاش مردن بود بیش از این که نبود. ما اینقدر رعایت کردیم، عزیزان آسیب دوست گنهکار به مراتب بیش از کرونا است. رفیق بد دنیا و آخرت ما را زیر و رو میکند «خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآَخِرَةَ»[10] و پیر و جوان هم نمیشناسد، عالم و جاهل هم نمیشناسد، غنی و فقیر هم نمیشناسد، پسر پیغمبر خدا هم که باشی، پدرت پیغمبر اولوالعزم که باشد، حضرت نوح، با نااهلان که نشستی از دست میروی و میشوی کنعان! پسر حضرت نوح از ایشان فاصله گرفت و از ارزشها دور شد و عذاب الهی او را با مجرمین برد و غرق شد.
آیهای که تلاوت شد آیه 27 سوره فرقان، قرآن میفرماید در قیامت که پردهها بالا میرود و اسرار آشکار میشود و دردهای مردم از نظر رفتاری و اعتقادی بُروز پیدا میکند، قرآن میفرماید بعضیها دست خودشان را میجوند «وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ»[11] تا حالا دیدید بعضیها در شدت پشیمانی و حسرت و ناراحتی انگشت خود را میجوند، دستشان را گاز میگیرند، خیلی ناراحت و پشیمان هستند، خیلی خجالت زده هستند، شاید این صحنهها را دیدید، یک کاری کرده حالا فهمیده صد در صد اشتباه بوده است، با آن طرف مقابلی که در حقش خطا کرده هی دستش را گاز میگیرد و میگوید شرمنده من، خجالت زده من، رو سیاه من، این نهایت پشیمانی است. قرآن میفرماید در قیامت بعضیها دستهایشان را میجوند «لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا»[12] ای کاش با فلانی رفیق نشده بودم، فلانی خرابم کرد، از راه بیراهمان کرد، اینجا بحثِ دینگریزی یک جهتش رفاقت با نااهلان است، یک آسیبی که قرآن هشدار میدهد همین است «لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ»[13] قران میفرماید آنها در قیامت عنوان میکنند در قیامت خدایا ای کاش ما در دنیا با این فرد رفاقت نکرده بودیم که نتیجهی این رفاقت شد گمراهی، نتیجهی این دوستی شد دوری از خدا «بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي»[14] بعد از اینکه حق را فهمیدم. فهمیدم راه چیست حقیقت کدام است، «وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا»[15] شیطان بد دشمنی است برای انسان. خب این آیه از آیاتی است که هشدار و تذکر میدهد که مراقب باشید با هر کسی ارتباط نگیرید. در محیط کارمان در خانواده! عمویت است، عمویت یک آدم لامذهبی است! من همینجا صلهرحم، اصلا رحم به چه کسی میگویند؟ به مجموعهی فامیلای مادری و پدری میگویند رحم، هر کسی که از طرف پدر و مادر به شما نسبت دارد ارحام شماست، آیا باید با هر کسی از این جمعیت ارتباط گرفت؟ آن رحمی که خدا برایش اهمیت ندارد شما به احترام خدا باید آن را فاکتور بگیرید، این قطع رحم نیست، قطع رحم آن جایی است که شما فامیل متدینت را ارتباطت را قطع کنی برای مقاصد دنیایی، آقا فلان جا کمکم نکردی من هم با تو دیگر کاری ندارم، این بد است. اما آن کسی که حرمت خدا را میشکند آن کسی که خانهی او پایگاه فساد است، آن کسی که مجلس او مجلس غیبت است و تخطئه و تخریب، مومن بترس، آسیب میزند.
یک قانونی امروزه در دانشگاههای دنیا تدریس میشود به اسم قانون محاکات، قانون محاکات را ما در روایاتمان داریم، من یک جایی عرض کردم گفتم ریشهی این در روایات ماست و امروزه دنیای متمدن دارد درسش را میدهد. قانون محاکات میگوید حرف و سخن در انسانها تاثیر میگذارد، الان صحبتهای بنده کم و بیش روی شما عزیزان تاثیر میگذارد حالا نسبی است، یک کسی بیشتر یک کسی کمتر، یک کسی آمادگی پذیرش دارد بیشتر و یک کسی ضعیفتر است کمتر. ولی تاثیر خواهد داشت. اگر گوینده یک گویندهی منحرفی باشد، شما هم یک آدم صالح پاک، این حرفها روی شما اثر میگذارد، اما کمتر، روی کسی که آمادگیاش بیشتر است بیشتر. این قانون محاکات است که میگویند سخن اثر میگذارد.
امام رضا یک جملهای دارند میفرمایند وقتی با نااهلان معاشرت میکنید طبع شما از بد بدی میدزدد در حالی که خود شما متوجه نمیشوید، دست خود شما نیست، لذا طرف میآید گله میکند میگوید آقا ما سالها قبل نماز شب میخواندیم حالا دیگر رغبتی نداریم. عزیزان برادران خواهران برگردیم به پنج سال قبل بهتر شدیم یا بدتر! انشاءالله که بهتر شده باشیم. اگر داریم درجا میزنیم اگر داریم پسرفت میکنیم ریشهی آن را پیدا کنیم. بارها دیدم طرف میگوید نمیداند چرا بیتوفیقی پیدا کردم، سابقا قرآن میخواندم زیارت عاشورایم تعطیل نمیشد کارهای خیر میکردم، الان دیگر حس ندارم! تو اول بگو با کیان دوستی! با کی ارتباط گرفتی، اینها اثر میگذارد.
ابوهاشم آمد خدمت امام رضا، آقا فرمودند چرا با فلانی رفاقت داری؟ گفت آقا دایی من است. آقا فرمود داییات یک آدم فاسدالعقیدهای است، دایی یا خدا! ما در مجلس سیدالشهدایی است که یکی از درسهای نهضت عاشورای ایشان این است که همه چیز فدای خداست، این درس عاشوراست. یعنی اصالة المکتب؛ اصل مکتب است اصل خداست، بچههایت را برای خدا دوست بدار، خواهرت را برای خدا بخواه، خودت را برای خدا بخواه ثروت را برای خدا بخواه آبرو را برای خدا بخواه. امام حسین در این قیامت آبرویش را هزینه کرد، میدانید این کوفیها و بنیامیه چه کردند؟ از امام حسین یک انسان ضددینی به تصویر کشیدند که این آقا بر علیه خدا قیام کرده است و مردم قربة الی الله آمدند کربلا در قتل امام حسین. این فرمایش امام سجاد است «کلٌ یتقرب الی تعالی بدم الحسین»[16] امام حسین آبرو را برای خدا داد، ما یک جایی میخواهد آبرویمان کم و زیاد شود خدا را یاد نمیکنیم، بد میشویم، دشمنمان میشوند، امام حسین ساکت باش و مدینه بنشین، آبرویت خانوادهات و موقعیتت را حفظ کن! اما امام آموخت همه چیز برای خدا، و میبینید خدا با امام حسین چه کرد؟ خدا هم هستی را برای حسین خرج کرد. اربعینها و عرفهها را در طول سال، قلوب مشتاقین عالم را متوجه امام حسین کرد، هزینه شدی هزینهات میکنند. همت گماردی همتها بسویت میآیند. خب حضار محترم رفاقت با نااهلان آسیب است. امام رضا فرمودند داییات است اما داییات فاسدالعقیده است. رحِمت است اما رَحِمت فاسدالعقیدهای است. بعد او حرفی زد که خیلی از ماها این حرف را میزنیم، گفت آقا دایی ما آدم بدی است ما آدم خوبی هستیم، او عقیدهاش فاسد است من عقیدهام سالم است. آقا تذکری دادند فرمودند داییات آدم بد تو آدم خوب و تو مواظب خودت هستی!؟ و حال اینکه اینطور هم نیست و انسان آسیب میبیند، آقا فرمود نمیترسی از اینکه یک بلایی برای داییات دارد میآید تو نشستی و تو را هم در بر بگیرد. در مجلس اهل معصیت هستی و عذابی برای اهل معصیت بیاید و شما را هم در بر بگیرد! بعد آقا جریانی از بنیاسرائیل را نقل کردند. یک پدر و پسری بودند که پدر افکار پدر را دنبال میکرد و پسر افکار حضرت موسی. وقتی کار اینها بالا گرفت فرعون تصمیم به قتل حضرت موسی و اصحاب موسی گرفت، اینها به امر الهی از مصر حرکت کردند به سمت نیل، خدا امر کرد بیایید طرف نیل، فرعون هم در تعقیب اینها، پسر با موسی بود پدر در لشکر فرعون. حضرت موسی رسید به نیل، به امر خدا عصا را به نیل زد و نیل شکافته شد، موسی و همراهانش از نیل حرکت کردند، امواج مثل دو کوه از دو طرف جمع شده بود، آخرین نفر از یاران موسی که از نیل خارج شد اولین گروه از فرعونیان وارد جریان نیل شدند، امام رضا فرمود این پسر کنار دست حضرت موسی ایستاده بود یکدفعه پدرش را دید، دید پدرش در بین فرعونیان وارد نور نیل شد، این پسر به قصد هدایت برگشت، یعنی برگشت که پدرش را هدایت کند، عواطف فرزندی و پدری تحریک شد، برگشت سمت پسر در وسط رود نیل خودش را رساند به پدر گفت بابا به خدای موسی ایمان بیاور، این شکافته شدن نیل با این عظمت کار خدای موسی است، این معجزهی موسی است این را داری میبینی، چرا ایمان نمیآوری؟ این را گفت و امواج بهم خورد، فرعون و فرعونیان، آن پدر و آن پسر همه غرق شدند. امام رضا فرمود آقای ابوهاشم، حضرت موسی فرمود خدایا فرعونیان که حقشان بود، این که از یاران ما بود این که به قصد تبلیغ رفت! خطاب آمد موسی این جوان الان در جوار رحمت ما در بهشت است، ولی این قاعدهی الهی است، این را یادمان باشد، چون هنگام نزول عذاب در جمع گنهکاران بود گناه او را در بر گرفت. لذا در انبیای گذشته گاهی خدا میخواست بلا نازل کند به انبیا هشدار میداد که خارج شوید اگر شما هم باشید داخل این عذاب خواهید بود. بالاخره در معاشرتها اینها آسیب میزند.
من یک روایت اینجا از فرمایشات امیرالمومنین در غررالحکم تقدیم کنم. این پاسخ به آنهایی است که میگویند ما حواسمان خیلی به خودمان جمع است که این حرف حرف درستی نیست. بابا خیلی هم خوب باشی آسیب میبینی، افکار اشتباه، بیان خطا، محیط آلوده و عذاب در شُرف وقوع، اینها همه احتمالات است. آقا امیرالمومنین میفرماید «مصاحب الاشرار کراکب البحر» مصاحبت با آدمهای بد، این تمثیلی است که امیرالمومنین بکار میبرد، مثل کسی است که سوار کشتی شده است. شما دیدید راکب بحر، کسی که در کشتی سوار است و در دریاست «إن سلم من الغرق لمیسلم من الفرق»[17] این اگر غرق نشود از ترس در امان نیست، این کسی که در کشتی است، اگر جان سالم بدر ببرد ولی ترس دارد که هر لحظه این کشتی در گردابها نیفتد، امواج این کشتی را غرق نکند، آقا میفرماید کسی که در کشتی است اگر غرق نشود هراس و ترس او را میگیرد و در امان نیست. تا رفیق ناباباب زمینت نزند لحظه به لحظه اضطراب داری که رویت اثر بگذارد. آقا فرمود دقت کن.
من یک فراز حدیثی را عرض کنم و ادامه بماند در فرصت دیگر، اینها جزء آسیبهای اجتماعی است. توصیهای است از وجود مقدس آقا زینالعابدین به امام باقر و از آقا امام باقر به آقا امام صادق که فرمودند چند گروه را سعی کنید با اینها ارتباط نگیرید همخوراک نشوید همسفر نشوید، اینها خطرناکند. امام فرمود اولین گروه با انسانهای فاسق رفیق نشوید. کسی که خدا برایش اهمیت ندارد یقین بدانید برای شما هم اهمیت قائل نیست. میگویند بترس از کسی که از خدا نمیترسد. طرف میگوید رفیق ما لارج است، مرد است، چکار میکند؟ روزی یک فالودهی مجانی به من میدهد! این مرد است!
یک دختری زنگ زد گفت یک خواستگاری آمده همه چیزش خوب است فقط دو تا مشکل دارد یکی نماز نمیخواند یکی هم شراب میخورد. گفتم خدا یک فهمی به تو بدهد یک صبری بمن میدهد. این برایت دارد میزند در خال، این خوب است؟ تارک الصلاة، آن کسی که خدا در زندگیاش نقش ندارد تو نقش داری! شرابخور! شرابخور را میگویند اگر آمد خواستگاری دختر به او ندهید مریض شد عیادتش نروید و اگر مریض شد زیر تابوتش نروید. حالا میگوییم «إیِّاکَ نَعبُدُ»[18] خدایا تو را میپرستیم، در رفتارمان هم نشان میدهیم، با دشمنان خدا همکاسه شدن، با دشمنان خدا هممجلس شدن! این خلاف سیرهی اهلبیت است. امام سجاد به امام باقر فرمود رفیق خطاکار و گنهکار به یک لقمه و کمتر از یک لقمه شما را میفروشد.
بقیه بحث باشد برای فردا. این حدیث چهارتا جملهاش ماند وقت تمام شد. اینها آسیبهای امروز ماست، ما داریم از اینجاها ضربه میخوریم، از معاشرت با نااهلان از رفاقت با انسانهایی که ارزشهای اخلاقی را کنار گذاشتهاند.
صلی الله علیک یا اباعبدالله. در منزلگاه زباله خبر شهادت مسلم را به امام حسین دادند، آقا هم همه را جمع کرد، اعلام کردند «قد أتانا خبر فظیع خبر قتل مسلم بن عقیل و هانی بن عروة و عبدالله بن عروة»[19] خبر سختی به من رسید، مسلم را شهید کردند، هانی را شهید کردند، عبدالله بن یحطب به شهادت رسید، آقا فرمودند این مسیر ختمش به شهادت است، هر که با ما میآید ختم این حرکت شهادت است، هر که میخواهد برگردد برگردد. ریزش یاران امام حسین در منزلگاه زباله بود. آنهایی که ناخالص بودند آنهایی که با مقاصد دنیایی آمده بودند در زباله رفتند. ما از منزلگاه زباله به بعد دیگر نداریم کسی به امام بپیوندد شب عاشورا امام را رها کند، تمام کسانی که آمدند کربلا با امام حسین ماندند تا عاشورا شهید شدند. برخلاف اینکه بعضیها میگویند شب عاشورا یک عده امام را تنها گذاشتند، شب عاشورا یک عده آمدند پیوستند، در این اصحاب الحسین حدود 30 نفر بودند که شب عاشورا اصحاب الحسین شدند، خب آقا وقتی خبر شهادت مسلم را اعلام کردند جمعیت پراکنده شد، مسلم داماد امیرالمومنین بود، امام حسین دایی بچههای مسلم بودند. دو تا آقازاده و یک دختر هشت ساله بنام حمیده داشت، آقا فرمودند بروید دختر مسلم را بیاورید، با یتیمان مهربانی پیشه کن تا پس از تو با یتیمانت مهربانی کنند. یتیمها را یادتان نرود، بچههای شهدا را فراموش نکنید. خانوادهی شهدا از یاد نروند، دختر مسلم را آوردند، امام حسین دختر شهید را که داییاش بودند روی پایشان نشاندند شروع کردند نوازش کردن و بوسیدن. دختر دخترِ عاقلی بود، یکدفعه متوجه شد چه شده! گفت یا اباعبدالله گویا یتیم شده باشم، پدر را از دست دادم! نوازش یتیم گونه میکنی! آقا فرمودند عزیزم اگر پدرت را شهید کردند من به جای پدرت و فرزندان من خواهران و برادران تو هستند. تو تنها نیستی ما هستیم. حضرت سکینه این صحنه را داشت نگاه میکرد. گذشت آقا امام حسین آمدند کربلا، روزها سپری شد عاشورا شد در آن وداع آخر که امام آمدند خداحافظی کنند و دیگر رفتند به شهادت رسیدند، امام همهی اهل حرم را که آرام کردند و سوار مرکب شده و به سمت میدان خواستند بروند، دیدند مرکب حرکت نمیکند. دیدند دخترش سکینه زانو زده جلوی مرکب و حرکت نمیکند. دیدند دخترشان سکینه آمده جلوی ذوالجناح را گرفته، دخترم چه میخواهی، گفت باباجان از اسب پیاده شوید یک مطلبی را میخواهم به شما بگویم، آقا از اسب پیاده شدند، گفت بابا یادتان است در منزلگاه زباله وقتی خبر شهادت مسلم را برایتان آوردند دختر مسلم را روی زانویتان نشاندید بوسیدید نوازش کردید، بابا ما که میدانیم بعد از شما دیگر کسی دست نوازش بر سر ما نخواهد کشید، این جمعیتی که به امامشان رحم نمیکنند به بچههای امامشان رحم میکنند! گفت بابا دلم میخواهد برای آخرین مرتبه این دستها را بر سر و روی من بکشی.
روضهی من همین دو بیت شعر امام حسین
سیطول بعدی یا سیکنة فاعلمی، منکِ البکاء اذ الهمام دهانی[20]
یعنی بابا گریهات را بگذار برای بعد از من، گریهها پیش رو داری، گریههای طولانی در انتظار شماست.
لاتحرقی قلبی بدمعک حسرةً[21]
بابا با اشکهایت دل حسینت را آتش مزن،
مدام منی الروحی فی جُثمانی[22]، دخترم تا بابایت زنده است گریه نکن، تا حسین زنده است شکیبا باش.
همه بگوییم یا حسین.
[1] الکافی ج2 ص540
[2] اعراف آیه21
[3] ص آیه18
[4] ص آیه83
[5] توحید شیخ صدوق ص372
[6] توحید شیخ صدوق ص372
[7] توحید شیخ صدوق ص372
[8] توحید شیخ صدوق ص372
[9] توحید شیخ صدوق ص372
[10] حج آیه11
[11] فرقآن آیه27
[12] فرقآن آیه28
[13] فرقان آیه29
[14] فرقآن آیه29
[15] فرقآن آیه29
[16] بحارالانوار ج22 ص274
[17] غررالحکم ص706
[18] حمد آیه5
[19] بحارالانوار ج44 ص374
[20] مناقب آل ابیطالب (ابن شهراشوب) ج4 ص109
[21] مناقب آل ابیطالب (ابن شهراشوب) ج4 ص109
[22] مناقب آل ابیطالب (ابن شهراشوب) ج4 ص109