استاد حدائق دوشنبه 18 تیرماه 1403 مصادف با سومین شب از ماه محرم در مسجد النبی(ص) شیراز به بیان خصوصیات امام حسین(ع) پرداختند.

 

دانلود

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

شب گذشته آيه سوم از سوره مبارکه البقره قرائت شد که عرض کرديم اين آيه از آيات مهدوی قرآن است اين آيه پيام مهدوی هم دارد نکاتی در اين آيه است که خب با سيره اهل­البيت مخصوصاً سيدالشهدای که سفره خان حضرت گسترده است در اين و محافل و مجالس به ياد امام حسين است يک ارتباط عجيبی دارد عرض کرديم که قرآن خداوند می­فرمايد کتابی است که در آن ترديدی نيست ولی اين کتابی که سخن خداست گفتار الهی است و وحی الهی است همه را هدايت نمی­کند متقين را هدايت می­کند: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏»[1] يعنی حاج­آقا اگر يک جايي آيه قرآن خوانديد دستت انداختند خودت را نباز در طرفت شک­کن ببين چه نکبتی گرفته او را که حق نمی­پذيرد زيربار حرف حساب نمی­رود او مشکل دارد دارو می­دهی به مريض تبش نمی­آيد پايين مشکل در دارو نيست مشکل در مريض است آن چه درد بی­درمانی گرفته که اين دارو ديگر از کار افتاده، اگر اين دارو درمان نمی­کند بيماری را آن بيمار: «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[2] اين جز خسران چيز ديگری برای او قرآن ايجاد نمی­کند چون ظرفيت پذيرش را ندارد ببينيد عزيزان در موعظه می­گويند دوتا نکته است که اين­ها اگر هردو تکميل بشود رشد کافی اتفاق می­افتد يکی صدور سخن و کلام از کيست؟ بالاخره آن صادر شدن اين حرف يا آن توليد از کجاست؟ و يکی گيرنده فرستنده و گرينده اگر اين­ها درش خلل ايجاد بشود در اين ارتباط ضعف اتفاق می­افتد، فرستنده اگر فرستنده فرستنده موفقی نبود شما همين گوشی­های همراه­تان يک وقت می­گوييد آنتن نمی­دهد يعنی تلفن شما مشکل ندارد فرستنده در امواجش مشکل دارد گوشی سالم است مشکل ندارد آن پيامی که بايد بيايد و اين بگيرد نمی­تواند برساند آن منطقه­ای که شما هستيد فرستنده پوشش نمی­دهد يک وقتی فرستنده هست برق تا پشت درخانه بنده آمده اما سيستم برق کشی خانه من مشکل دارد، خانه تاريک است می­گويند آقا مشکل از شماست بيرون خانه شما روشنايي است توی خانه شما تاريکی است چون شما برقرار نکردی ارتباط را فرستنده ذات مقدس الهی آيات وحی در اين هيچ خللی نيست و هيچ ترديدی نيست قرآن می­فرمايد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ»[3] ترديد درش نکنيد، ما درگيرنده­هايمان مشکل داريم گيرنده اگر متقی بود، اين­ها را دريافت می­کند گيرنده اگر بی­تقوی بود و لايزيد الظالمين الا خساراً می­شود ظالم جز خسران چيز ديگری عايدش نمی­شود خب ما می­خواهيم قرآن بر جان ما اثر بگذارد بر روح ما اثر بگذارد اين قرآنی که کتاب هدايت است کتاب سعادت است، قرآن راهکار را می­فرمايد متقی بشويد متقی در آيه سوم خداوند سه­تا ويژگی را نام می­برد، ويژگی اول: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[4] به عالم غيب اين­ها بايد مؤمن و معتقد باشد: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[5] نماز را برپا دارند: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‏»[6] از آن­چه هم که به آن­ها می­رسد انفاق کنند و اکرام کنند، که البته من اشاره کردم: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‏»[7] فقط بحث مالی نيست حاج­آقا اگر آبرو برايت دادند: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[8] اين را می­گيرد بزرگ فاميل آبرودار خانواده هستی، وقتی ديدی دو نفر در خانواده و طائفه­ات دارند جدا می­شوند پا در ميانی­کن رويت را زمين نمی­اندازند برای خدا برو و اصلاح کن، آبرو: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[9]هست ثروت: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[10] هست دانش: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[11] هست هرچه خدا لطف کرده به شما: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[12] رزق يا مادی است يا معنوی است هرچه رزق­تان است هرچه گيرتان آمده الطاف الهی است اين تن سالم: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[13] است، دستگيری کن از بيماران اين وقتی که داريد اين زندگی­ داريد، همه­اش: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[14] است از اين فرصت­ها از اين امکانات و ظرفيت­هايتان استفاده کنيد بخل نورزيد خب در بحث: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[15] سخن بود من يکی دو حديث ديگر را اين­جا تکميل کنم در ذيل مطالبی که عرض شد در جلسات گذشته، در اين­که اين: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[16]«يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[17]در سخنان معصومين: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[18]در بعضی از روايات ائمه معصومين تصريح فرمودند که مقصود و منظور از: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[19]می­فرمايد: «شيعتنا» حضرت می­فرمايد: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏»[20]«شيعتنا و هم المتقون» ، شيعه، شيعه نه محب آن­که می­گويد سر و جانم فدای علی نماز نمی­خواند اين محب است اين را نمی­گويند شيعه، امام حسين شيعه را تعريف کرده اميرالمؤمنين شيعه را تعريف کرده امام صادق شيعه را تعريف کرده، امام رضا شيعه را تعريف کرده، شيعه به کسی نمی­گويند که ادعا کند، آقا می­گويد من شيعه اميرالمؤمنين هستم نمازش شد شد نشد نشد، مشتری از خدا برايش مهم­تر است کار دنيا از آخرت برايش مهم­تر است اين را نمی­گويند شيعه اميرالمؤمنين فرمود شيعيان ما را دو جا محک بزنيد: «اخْتَبِرُوا شِيعَتِي‏ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ فَهُمْ شِيعَتِي»[21] يک: «مُحَافَظَتُهُمْ عَلَى أَوْقَاتِ الصَّلَوَاتِ»[22] اول اين­ها نمازشان را در وقت می­خوانند محافظت يعنی نماز اول وقت، يعنی حاج­آقا کارت را با نماز تنظيم کن، خواهرم طبخ غذايت را با نماز تنظيم کن، جلسه­ات را با نماز تنظيم کن، خدا رحمت کند آيت­الله والد ما می­فرمودند سابقاً که ساعت به رسم امروز نبود مردم زمان­شان با نماز تنظيم می­شد، حالا بزرگترها پدرها، پدر بزرگ­ها بهتر درک می­کنيد وقتی که می­خواستند بگذارند می­گفتند يک ساعت بعد از ظهر اصلاً خود نماز ساعت بود، تراز بود، نيم ساعت به ظهر مانده کجا همديگر را ببينيم، دو ساعت بعد از طلوع شمس ما همديگر را ببينيم در ساعت فجر فلان­جا قرار ما اصلاً زمان نماز تراز وقت بود، و بايد هم همين باشد ما بايد زندگی­مان با نماز تنظيم بشود سيدالشهدايي که سفره عزايش پهن است، شماها ادب می­کنيد و شرکت می­کنيد، يکی از درس­هايي که امام حسين به بشريت داد روز عاشورا نماز اول وقت بود، در آن اوج جنگ ظهر عاشورا که جمع از ياران حضرت شهيد شده بودند تشنگی فشار آورده بود بر اهل حرم بر ياران حضرت دشمن مثل حلقه انگشتر خيام حسينی و ياران امام حسين را محاصره کرده بود آقای ابوتمامه صيداوی محضر امام حسين عرض کرد که آقا وسط جنگ، در حال نبرد با دشمن گفت آقا وقت نماز داخل شد، آقا يک نگاه به آسمان کردند فرمودند: «ذكرت‏ الصلاة، جعلك‏ اللّه‏ من‏ المصلّين‏ الذاكرين‏»[23] بعضی از بزرگان اگر بالاتر از اين دعايي بود امام حسين می­کرد، امام حسين نفرمود: «جعلک الله من الشهداء» امام می­داند اين ابوتمامه شهيد می­شود ساعت ديگر، فرمود خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار بدهد، تو رکاب ولايت دارد می­جنگد امام اين دعا را برای ابوتمامه کرد: «جعلك‏ اللّه‏ من‏ المصلّين‏ الذاكرين‏»[24] آقا فرمودند به عمر سعد بگوييد جنگ را متوقف کنيد ما يک نماز بخوانيم بعد جنگ را شروع کنيم آقا نمازشان دو رکعت بود، نماز ظهر يک نماز ظهری از اين­ها فرصت خواستند که در اول وقت بخوانند اين نامردمان اجازه ندادند اين­ها رو آن فکر پليد خودشان گفتند امام حسين می­خواهد دفع الوقت کند نماز بهانه است اين­ها می­خواهند فرصت بخرند زمان بخرند، تا کار به شب بکشد شبانه يک برنامه ديگری دارد گفتند ما دستور توقف جنگ نمی­دهيم آقا از اسب پياده شد، تعدادی از ياران حضرت جلو حضرت پياده شدند سپرها را گرفتند، زير آماج تيرهايي که دشمن داشت تيرباران می­کرد، عده­ای با سپرها جلو ولی­خدا ايستادند برای دفاع، عده­ای پشت سر حضرت اقتدای به امام کردند، همه­شان هم به امام حسين اقتداء کردند، آقا رکعت اول را خواندند در رکعت دوم صبر کردند اين­هايي که پشت سر حضرت بودند نيت فرادی کردند سريع نماز را سلام دادند رفتند جلو، سپرها را گرفتند آن­ها آمدند به امام اقتداء کردند من عرضم اين است خدا روز قيامت نماز امام حسين را در محشر به نمايش بگذارد کدام يکی از ما می­توانيم حرف بزنيم، حاجی مهمان داشتي، آقا جلسه داشتی، تلفن داشتند با شما حرف می­زدند، وضعيت­ات بحرانی بود مريض داشتی، می­گويند شرائط شما بحرانی­تر بود يا شرائط امام حسين ظهر عاشورا:

يا حسين و با حسين يک نقطه باشد فرق آن، يا حسين گفتن کجا و با حسين ماندن کجا

حواسمان جمع باشد، گاهی يا حسين­های که می­گوييم با حسين هم بمانيم، سال‌ها يک آقايي گفت که شاهچراغ بود گفت اذان ظهر گفته شد روز عاشورا گفت اذان پخش شد عزادارها دست از عزاداری کشيدند اذان تمام شد دوباره حسين، حسين حسين، بابا بايست نمازت را بخوان امام حسين جنگ را تعطيل کرد برای خدا، می­خواهيم آن­ها از ما راضی باشند ببينيم تراز چيست؟ «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[25] شيعه کسی است که اميرالمؤمنين فرمود اول محافظت بر نماز دارد من اين را چندتا مجلس عرض کردم، سابق من می­گفتم مردم بترسيم از اين­که نماز امام حسين را خداوند قيامت نشان بدهد بنده که بايد سر بيندازيم پايين، شما وقتی نماز می­رسد شهر را ببينيد خدا شاهد است گره کور زندگی­ها در پشت کردن به خداست، من خدا را شاهد می­گيرم در عمرم نديدم يک نفر را شما سراغ داريد بياييد بگوييد يک نفر را من نديدم بگويد با خدا بودم حقيقتاً خدا ياری نکرد، سراغ داريد، يکی را پيدا کنيد بگويد برای خدا خرج کردم خدا حمايت نکرده، کارم را برای خدا تعطيل کردم، خدا هم ياری نکرد، ما گير کارمان در پشت کردن به دين است اين مشکلات اقتصادی، مشکلات اخلاقی، مشکلات اجتماعی، اين گرفتاری­ها بندگی نمی­کنيم که دريافت نداريم، يک آقاي مهندسی آمد به من گفت حاج­آقا دوتا مهندسی دارم هرجا می­روم کار گيرم نمی­آيد گفتم آقای مهندس نماز می­خوانی، گفت ای گفتم خدا می­فرمايد کار: ای، من امشب يک جدولی می­دهم دست­تان اين را با خودتان حلش کنيد آبرويتان را حالا پيش ديگران نبريد ولی خودتان را فريب ندهيد وای به حال کسی که به خودش هم تعارف بکند وای به حال کسی که بخواهد خودش را فريب بدهد يعنی خودش خودش را فريب بدهد می­دانيد نيست بگويد هستم، اين دومی ندارد اين را زيادی امشب بشنويد زن و مرد بشنويد جبرئيل بر پيغمبر نازل شد، اين حرف الآن من را دو ساعت ديگر در خلوت تنهايي خودتان نه جلو خانواده­تان در خلوت خودتان به خودتان يک نمره بدهيد يک ويزيتی بکنيد خودتان را من امشب به همه­تان می­خواهم جايگاه­تان را نزد خدا بگويم، سخنی که خدا به جبرئيل فرمود و جبرئيل به پيغمبر عرض کرد جبرئيل عرض کرد يا رسول­الله خدا می­فرمايد به بندگان ما بگو می­خواهيد بدانيد جايگاه شما نزد خدا چه جايگاهی است؟ به خودتان رجوع کنيد ببينيد خدا نزد شما چه جايگاهی دارد اين را نمی­خواهد به پدرت و مادرت، همسرت، شوهرت، فرزندت بگذار کنار اين­ها را خودت و خدا، خدا چقدر برايتان مهم است همان اندازه مهم هستيد، خدا حرف اول است يقين بدان حرف اولی، خدا در حاشيه­است خدا در حاشيه­ای، خودت خودت را بردی در حاشيه، به آن آقای مهندس نماز اَی، بعد می­گويي بي­کارم تو به امر خدا اهتمام دادی خدا کار نکرد برايت، خدا به دادت نرسيد، خدا حمايت نکرد، بارها و بارها من ديدم بعضی­ها مستجاب الدعوه اصلاً اين­هايي که مستجاب الدعوه شدند که خدا در عمر من بعضی­ها را نشان داد اين­ها رمز موفقيت­شان در اين بود که خودشان را با تراز خدايي سنجيدند آقا، روستايي، کشاور مستجاب الدعوه، چرا؟ چون حرف اول خداست، بچه­هايش را برای خدا دوست می­دارد، خودش را برای خدا می­خواهد، پول را برای خدا می­خواهد يک­جايي ديد اين پول ظلم است نمی­گيرد، يک جايي ديد حمايت ظلم است نمی­گيرد، يک­جايي ديد حمايت ظلم است عقب می­نشيند تراز بشود آن، آقا اميرالمؤمنين فرمود شيعيان ما يکی تو نمازهايشان نگاه­شان کنيد من معذرت می­خواهم ما شيراز جنت­تراز سومين حرم اهل­البيت وقت اذان می­شود مسجدها را ببينيد بازارها را هم ببينيد حدود شايد ده­سالی قبل بود من روضه بازار سخنرانی داشتم، روز هشتم محرم بود از منبر آمدم پايين داشتم از راهرو بازار خارج می­شدم يک جوان اهل سنتی من را خجالت داد که من فقط سرم را انداختم پايين آمدم بيرون می­دانی چه گفت؟ گفت آقای حدائق من پای منبر شما نشسته بودم شما روی منبر از نماز اول وقت گفتيد و از نماز اول وقت علی در جنگ صفين گفتيد که علی وسط جنگ جنگ را تعطيل کرد و نماز اول، گفت اين بازاری­ها شيعه هستند مسلمان­اند؟ گفتم بله، گفت شيعه هستند؟ گفتم بله، گفت شما نيم ساعت ديگر بمان، آن جوان اهل سنت گفت، گفت من اهل سنت هم هستم، گفت نيم ساعت ديگر بمانيد وقت اذان است مسجد وکيل را ببينيد، بازار وکيل را هم ببينيد حرف حق است، من فقط خجالت کشيدم آمدم بيرون، حسين حسين حسين، بعد نمازمان، اين درس بندگی که امام حسين به بشريت آموخت شما در هر شرائط سختی باشيد سخت­تر از شرائط سيدالشهداء نيست، اين حاج­قاسم سليمانی را ديديد خدا با ايشان چه کرد؟ يک صحنه­ای را از حاج­قاسم تلويزيون نشان داد من از زمانی که اين صحنه را ديدم می­گويم مردم ديگر امام حسين نمی­خواهد تراز بشود اصلاً ما عددی نيستيم که بخواهيم با امام حسين مقايسه بشويم و سنجيده بشوم اصلاً تو آن کلاس­ها ما نيستيم گفتم حاج قاسم سليمانی را خدا می­کند ميزان الاعمال، وسط جبهه جنگ با داعشی­ها، در صحرای سوريه ظهر شد، حاج­قاسم و چند نفر اين را تلويزيون من خودم ديدم ايستاد اول وقت، وسط جنگ الله اکبر، نماز خواند حاج­قاسم ما را از جانت ارجح دانستی، جان­های مردم را مشتاق تو می­کنيم ديديد خدا با او چه کرد؟ ميليون­ها انسان زير تابوتش نجف، کربلا، کاظمين، سامراء، مشهد، قم، تهران، کرمان، آقا می­ميرد گاهی اوقات بستگانش هم خبردار نمی­شوند شما در همين شهر البته حالا من نمی­خواهم بگويم بعضی­ها شايد موفق نيستند بعضی­ها قسمت نيست ما حرم شاه چراغ است چند درصد از اموات را می­برند خدمت احمد ابن موسی يک طواف بدهند ببرند، خدمت سيد علاء­الدين حسينی، چند درصد از اموات را می­برند در همين شيراز هستيم گاهی اوقات می­بينيد بعضی­ها هم زير تابوت نمی­آيند حاج­قاسم تو چه کردی؟ پيکرت را حرم اميرالمؤمنين می­برند کربلا می­برند کاظمين می­برند سامراء می­برند مشهد می­برند:

تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند

خودت را برای ما خرج کردی، همه چيز را برايت خرج می­کنيم خرج نشديم که خرج­مان نمی­کنند هزينه نکرديم که هزينه­مان نمی­کنند، خب قرآن اميرالمؤمنين فرمود يکی تو نمازهايتان دوم، امام فرمود: «وَ مُوَاسَاتُهُمْ مَعَ إِخْوَانِهِمُ الْمُؤْمِنِينَ بِالْمَالِ»[26] شيعه بايد در مسائل مالی ديگران را فراموش نکند خودنگر نباشد، آقا خدا برايت داده دستت به دهنت می­رسد زيربغل برادرت را هم بگير، زير بغل برادرت را هم بگير، زير بغل خواهرت را هم بگير اين پول که با خودت نياوردی که با خودت ببری اين­ها را بايد بگذاری، من سراغ داشتم يک آقايي دوران نوجوانی­ام از ميليادرهای شيراز بود يک روز عيدی بود يک فقيری آمد به آن آقا گفت که آقا يک کمکی کن، حالا خدا رحمتش کند، قبل از انقلاب بود اين زد زير جيب کتش پول خرد خيلی ارزش داشت، صدای پول­ها بلند شد به آن فقير گفت می­شنوی؟ پول دارم ولی نمی­دهمت، اين پول مال کيست؟ خدا می­فرمايد: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‏»[27]ما داديم حاج­آقا سپرده­هايت مال خداست، سلامتی­ات مال خداست، آبرويت مال خداست، سواد، دانش، تخصص­ات مال خداست، يک وقت از تو می­گيرند اصلاً اسم خودت را هم يادت می­رود، آلزايمر می­گيری بچه­هايت را ديگر نمی­شناسی، ما از هر انگشت­مان هنرها می­بارد فتيله­ات را می­کشند پايين ما يک طائفه­ای را اداره می­کنيم يک جور سرت می­آيد که يک طائفه بايد بسيج بشوند اداره­ات کنند، اين آقا همان آقايي که زد زير جيب کتش و کمک هم نکرد از دنيا رفت، تا مدت­ها سنگ­تراش قبرش پول سنگش را می­خواست ورثه­ بهش نمی­دادند، ميلياردر، ثروت چنان، بابا خدا برايتان ظرفيت داده، از اين ظرفيت­ها استفاده کنيد، در اين: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏»[28] يکی دو روايت ديگر عرض کنم، خدمت جمع محترم آقا امام صادق(ع) می­فرمايند از مصاديق: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏»[29] «وَ أَمَّا الْغَيْبُ‏ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِبُ‏‏»[30] امام زمان: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏»[31] است يعنی اگر می­خواهيد در دائره متقين قرار بگيری گفتم آيه آيه مهدوی است روايات فراوانی از ائمه داريم که اين آيه يک جهتش هم به امام زمان توجه­­ها را جلب می­کند آقای محترم به حجت غائب اعتقاد داري؟ به امام زمان معتقد هستی؟ اگر هستی در دائره متقين هستی، آدمی که امام زمان را قبول نداشته باشد متقی نيست متقی نشد قرآن بر او اثر نمی­گذارد، وجود مقدس امام صادق در جلد پنجاه و يک بحار روايات فراوانی يک روايت هم از امام عسکری باز حضرت وجود مقدس امام باقر هم: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[32] حضرت فرمودند منظور از: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[33] «أي بالبعث‏ و النشور»[34] هم قيامت را هم آخرت را فراموش نکنيد قيام امام زمان را باور داشته باشيد، رجعت را پذيرا باشيد اين­ها در يؤمنون بالغيب تعريف می­شود و در يک حديث ديگر باز امام عسکری می­فرمايد: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[35] «قال: يصدقون بالبعث‏ و النشور، و الوعد و الوعيد»[36] مردم يک روزی می­آورند، آمديد می­رويد دوباره بر می­گرديد آن­هايي که معتقد اند روزگاری بر خواهند گشت، اين­ها آدم­های با تقوا هستند اثر تربيتی اين فکر می­دانيد چيست؟ من وقتی فهميدم يک روزی رو به رو می­کنند با همه، امام صادق فرمود در قيامت افراد را که می­آورند اين­ها را معرفی می­کنند به محشر می­گويند آقای فلانی فرزند فلان در فلان دوره زندگی می­کرد هر کسی از او طلبی دارد بيايد جلو: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيه‏ وَ أُمِّهِ وَ أَبيه‏وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيه‏»[37] امام صادق فرمود وای به حال کسی که در آن صحرای وانفسای قيامت طلب­کار پيدا کند اين­جا با يک معذرت­خواهی تمام است اين­جا با يک عذرخواهی آقا من اشتباه کردم معذرت می­خواهم طرف می­گذرد اما قيامت يقين بدانيد پدر از اولاد نمی­گذرد يقين بدانيد برادر از برادر نمی­گذرد چون روزگار وانفسايي است مردم خودشان گير اند خودشان گرفتار اند، و قاعده تصفيه و حساب هم اين است که از اعمال و حسنات بر می­دارند و در نامه طلب­کارها وارد می­کند آدم با تقوی معتقد است روزگاری خواهد آمد که بايد پاسخ­گويي هر خير و شری باشد و امام عسکری می­فرمايد از مصاديق«يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[38] «و الوعد و الوعيد»[39] کسانی که معتقدند به وعده­های خدا و معتقد اند به وعيدهای خدا، وعد و وعيد تفاوتش در اين است وعد بشارت­های به خير، وعيد تهديدهای به شر و مجازات آيات جهنم وعيد است، آيات بهشت وعد است کسانی که به اين­ها معتقد اند آدم با تقوی معتقد است روزگاری ذرة المثقال­ها را خواهد ديد آقا امام صادق فرمود، آقای ابابصير آمد خدمت امام صادق حضرت پشت دست ابابصير را اين جوری گرفتند، به نرمی گفتند آقای ابابصير اگر به همين اندازه کسی در دنيا به کسی بدی کرد نمی­ميرد تا سزايش را ببيند يا جبران کند اين قاعده الهی است، خدا در حديث قدسی می­فرمايد: «ان لم انتقم من الظالم فانا الظالم»، آبرو بردی آبرويت را می­برند، مال مردم خوردی مالت را می­خورند.

من يک معجزه­ای را يک سالی در حج ديدم واقعاً معجزه است بگويم و تمام کنم، يک حاجی بود اين بنده خدا غروب روز عرفه اين داستان شايد پانزده سال قبل اين آدم را من ديدم اين غروب روز عرفه دو هزار دلار با خودش داشت آورده بود حالا برای خريد يا هر چيزی در کمر بند احرامش گذاشته بود و بعد حالا رفته بود وضوء بگيرد اين درآورده بود جای گذاشته بود در آن بحرانی که بايد حرکت می­کردند به سمت مشعر پولش در عرفات گم شد، آقايونی که حج رفتيد می­دانيد ديگر تصويری از قيامت است شب مشعر، شب مشعر رئيس جمهورش روی زمين خوابيده، مدير کل­اش روی زمين خوابيده آيت­الله­اش روی زمين خوابيده همه در يک بيابان در روايت داريم خدا قيامت را نشانتان می­دهد همه با يک کيف دستی يعنی مردم قيامت در گرو اعمالتان هستيد هرچه داشتيد گذاشتيد و آمديد دل را ستانديم آمديم اين آقا آمد مشعر يادش نيامد شب عيدقربان فردا آمد منی بعد از ظهر روز عيد قربان يادش آمد، که پول­هايش را در عرفات جا گذاشت آمد مشورت کرد گفت من پول­هايم آن­جا جا ماند گوشه خيمه توی يک کيف کوچکی بود گذاشتم يادم رفت بردارم، من گفتم آقا نرو وقتت را هم تلف نکن اين مسافت طولانی را شما می­خواهی از منی دوباره برگردی عرفات، آنگهی اين­ها حاجی­ها هم آن شب که می­روند چادرها جمع می­شود ديگر بساط جمع می­شود اين گوش نکرد از منی حرکت کرد آمد عرفات و پيدا هم نشد و برگشت آمد منی، بعدها که من ديدمش تعريف کرد گفت آقای حدائق روز دهم گذشت، روز يازدهم گذشت، روز دوازده ذی­الحجه گذشت، شب سيزده ذی­الحجه اين پول را غروب روز نهم گم کرد، شب سيزدهم ذی­الحجه يکی از شلوغ­ترين شب­های مسجدالحرام است آن زمان هنوز اين پله­های دور مسجدالحرام بود گفت در آن اجتماع ميليونی مسجدالحرام من در اين پله­های اطراف نشسته بودم رو به کعبه داشتم نگاه کعبه می­کردم يکی از نگاه­های که عبادت است نگاه به کعبه است می­گويند حاجی­ خسته هستی نمی­توانی نماز بخوانی حال نداری طواف هم شلوغ است نمی­توانی بنشين نگاه کعبه کن، همين چشمت دارد عبادت می­کند و تا زمانی که داری نگاه می­کنی گناهانی که با چشمت مرتکب شدی اين­ها بخشيده می­شود ريزش پيدا می­کند، گفت داشت نگاه کعبه می­کردم يکدفعه يک صدايي شنيدم ديدم يک کسی آهسته می­گويد در عرفات کسی پول گم نکرده؟ گفت اين را می­گفت داشت می­رفت هی پاورچين پاورچين بين زائرها داشت رد می­شد گفت يکدفعه بر گشتم ديدم يک آقايي است نمی­شناختم گفتم من پول گم کردم، گفت چقدر؟ گفتم دو هزار دو هزار دلار داخل يک کيف کوچکی بود، اين را اسمش چه می­گذاری؟ حالا آقا می­گويد داخل خانه­مان پول گم می­شود پيدا نمی­شود قدرت خدا است پول در عرفات گم می­کند در مسجدالحرام چهار شب بعد به او بر می­گردانند هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، گفتم چه کار کردی؟ چرا ما پول­هايمان را بعضاً می­برند می­خورند نمی­آيد؟ گفت آقای حدائق من از سال اول تکليف سال خمسی داشتم ياد ندارم سالی رسيده باشد و خمس نداده باشم به سمت درآمدهای که احتمال حرمت می­دهم دست دراز نکردم، اگر کاری معامله­ای درش ترديد دارم نزديک نمی­روم گفت اين را من به شما بگويم من مطمئن بودم اين پول بر می­گردد اما نگفت تا برگردد گفتم اين پول را ما به حلال در آورديم نبايد به حرام برود، و لذا امام صادق می­فرمايد اگر پولی به حلال تحصيل شد داخل آتش بيفتد خدا برش می­گرداند در دريا بيفتد خدا حافظ است حالا بنده اگر يک­جايي مالم کم و زياد شد کجا کم و زياد کردم؟ که اين­جا کم و زياد شد اين را بايد پيدايش کرد اين لطف الهی است که خدا تضمين کرده، امام صادق فرموده کارها همين­جا در همين دنيا به شما جواب می­دهند ضمن اين­که آخرت هم وعد و وعيد را ما فراموش نکنيم.

صلّی الله عليک يا اباعبدالله، مسلم ابن عقيل داماد اميرالمؤمنين بود شوهر خواهر امام حسين بود و سفير کبير امام حسين در کوفه بود، در منزلگاه زباله نامه­ای به امام حسين رسيد و خبر شهادت مسلم به امام حسين داده شد خب عده­ای با حضرت راه افتادند از مکه با حضرت بيايند عراق بعضی از اين­ها به طمع مقام بود می­گفتند آقا می­رود می­شود خليفه ما را هم می­کند استاندار سمتی به ما می­دهند آقا وقتی نامه خبر شهادت مسلم را خواندند گفتند همه جمع بشويد، ببينيد رهبران الهی اين گونه هستند، امام حسين عزيزان يک نفر را در تاريخ نداريم تکليف به ماندن کرده باشد، تازه بر عکس شب عاشورا امام به همه گفتند برويد به آقا ابالفضل فرمودند دست برادرهايت را بگير و برو که اشک از چشمانت جاری شد به زهير فرمودند برو، به مسلم ابن عوسجه فرمودند برو، همه اين­ها ماندند عاشقانه امام به يک نفر تکليف به ماندن نکرد آقا همه را جمع کردند فرمودند: «بسم­الله الرحمن الرحيم لقد اتانی بخبر فضيع خبر قتل مسلم ابن عقيل و هانی ابن عروه و عبدالله ابن يقطير»، الآن خبر سختی به من رسيد، خبر درناکی رسيد مسلم را شهيد کردند، هانی را شهيد کردند، عبدالله ابن يقطير را به شهادت رساندند هر کسی با ماست مسير به شهادت است:

گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما، ره گيرد و برون رود از کربلای ما

ناداده تن به خواری ناکرده ترک سر، نتوان نهاد پای به خلوت سرای ما

آقا اين را که فرمودند يک عده آمدند خدا حافظی کردند يک عده خدا حافظی نکرده، رفتند اين ريزش در زباله بود شب عاشورا يک نفر از امام حسين جدا نشد بر عکس در شب عاشورا يک تعدادی از اين اصحاب الحسين شب عاشورا اصحاب الحسين شدند حالا اشاره می­کنم که بعضی­ها عاقبت بخير شدند در آن لحظات فرصت­های پايانی خب آقا مسلم خانمش که خواهر امام حسين بود و يک دختر هشت ساله داشت اين­ها در کاروان سيدالشهداء بودند و دوتا آقازاده داشت حضرت فرمودند برويد دختر مسلم را بياوريد:

با يتيمان مهربانی پيشه کن، تا پس از تو با يتيمانت کنند

دختر مسلم را آوردند آقا دايي اين دختر هستند اين دختر هشت ساله را نشاندند رو پايشان اين دختر از شهدای کربلاست، می­گويند غرور روز عاشورا زير سم اسب­ها به شهادت رسيد تعدادی از اين بچه­های خرد سال زير اسب­ها جاندادند يکش دختر مسلم بود آقا اين دختر را که اسمش حميده بود نشاندند روی زانوی خودشان شروع کردند بوسيدند، نوازش کردند مهربانی کردند، دختر دختر زيرک و عاقله­ای بود گفت يا اباعبدالله گوئيا پدرم شهيد شده باشد محبت يتيمانه داريد به من می­کنيد نوازش يتيمانه می­کنيد آقا دختر مسلم را بوسيدند گريستند فرمودند اگر بابايت شهيد شد من جای پدر تو، بچه­های من جای برادران و خواهران تو تو تنها نيستی ما هستيم با تو، يکی از کسانی که اين صحنه را داشت می­ديد سکينه بود دختر امام حسين اين صحنه را ديد گذشت عاشورا رسيد لحظه­ای وداع آخر امام حسين با اهل حرم آقا وقتی حرکت کردند به سمت ميدان يک وقت حضرت ديدند مرکب حرکت نمی­کند نگاه کردند ديدند سکينه مقابل مرکب پدر ايستاده آقا فرمودند دخترم چه می­خواهی؟ گفت بابا از اسب پياده بشويد من با شما سخنی دارم، آقا از اسب پياده شدند گفت بابا يادتان است در منزلگاه زباله خبر شهادت مسلم را به شما دادند دختر مسلم را مورد مهر و محبت قرار داديد دلم می­خواهد برای آخرين مرتبه آن دست­هاي يتيم نواز شما بر سر و روی من کشيده شود ما که می­دانيم ديگر بعد از شما کسی دست نوازش بر سر و روی ما نمی­کشد امام سکينه را مورد محبت و ملاطفت قرار دادند اين اشعار منسوب به سيدالشهداست:

«لَا تُحْرِقِي‏ قَلْبِي‏ بِدَمْعِكِ حَسْرَةً، مَا دَامَ مِنِّي الرُّوحُ فِي جُثْمَانِي‏

سَيَطُولُ بَعْدِي يَا سُكَيْنَةُ فَاعْلَمِي‏، مِنْكِ الْبُكَاءُ إِذَا الْحَمَامُ دَهَانِي‏»[40]

يعنی دخترم گريه نکن، با گريه­هايت دل بابايت را آتش نزن، گريه­ها از ادب است، تو گريه­ها پيش­رو داری: «لَا تُحْرِقِي‏ قَلْبِي‏ بِدَمْعِكِ حَسْرَةً»[41] با اشک­هايت دل بابايت را مشکن، دل بابايت را آتش نزن: «مَا دَامَ مِنِّي الرُّوحُ فِي جُثْمَانِي‏»[42] تا بابايت زنده است گريه نکن، همه بگوييم يا حسين.

 

[1] بقره2.

[2] اسراء82.

[3] بقره2.

[4] بقره3.

[5] بقره3.

[6] بقره3.

[7] بقره3.

[8] بقره3.

[9] بقره3.

[10] بقره3.

[11] بقره3.

[12] بقره3.

[13] بقره3.

[14] بقره3.

[15] بقره3.

[16] بقره3.

[17] بقره3.

[18] بقره3.

[19] بقره3.

[20] بقره3.

[21] جامع الأخبار(للشعيري) ص35.

[22] جامع الأخبار(للشعيري) ص35.

[23] وقعة الطف ص229.

[24] وقعة الطف ص229.

[25] بقره3.

[26] جامع الأخبار(للشعيري) ص35.

[27] بقره3.

[28] بقره3.

[29] بقره3.

[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏51 ص52.

[31] بقره3.

[32] بقره3.

[33] بقره3.

[34] كمال الدين و تمام النعمة ج‏1 ص18.

[35] بقره3.

[36] البرهان في تفسير القرآن ج‏1 ص129.

[37] عبس34- 36.

[38] بقره3.

[39] البرهان في تفسير القرآن ج‏1 ص129.

[40] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج‏4 ص109.

[41] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج‏4 ص109.

[42] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج‏4 ص109.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه