استادحدائق روز چهارشنبه 19 اردیبهشت ماه 1403 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
اميرالمؤمنين میفرمايد بدترين گناه گناهی است که گوش بروياند يعنی درآمد حرام يعنی پول داد در فيزيک بدن انسان بعضیها ديديد حرفهای بیحساب میگويند اين تعجب ندارد چه لقمهای خورده اين جوری سرش آمده، میگويد آقا فلانی کفر میگويد هيچ اتفاقی اتفافی نيست نان کجا را خورده يک آقايي آمد گفت آقا پسر من سيلی زد در گوش امروز، گفتم چه نانی در سفرهات گذاشتی، از کجا درآوردی چه غذايي را به اين خوراندی که امروز دارد پست میدهد عزيزان سيدالشهداء در کربلا به مسلخ نرفت مگر به خاطر لقمههای حرامی که به شکم مردم رفته بود لقمه حرام اگر آمد ما که سهل هستيم، سخن امام معصومش هم اثر نمیکند سيدالشهداء روز عاشورا چقدر سخنرانی کرد چند نفر پيوستند به حضرت امام فرمود: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ»[1] شکمهايتان از حرام پر شده، اين درآمد حرام، درآمد حلال دريافتی حلال اين اولين نشانه شيعه است شيعه در مسائل اقتصادی دقيق است هر پولی را قبول نمیکند، ببينيد شيعه اباذر است، روايت هم داريم در يک حديثی امام رضا میفرمايد: «انما شيعة علی سلمان و اباذر و مقداد»، امام رضا تصريح میکنند به شيعه بودن اباذر اباذر کسی بود که تبعيدش کردند زمان خليفه سوم به شام، معاويه برای اينکه اباذر را ساکت کند و به عبارتی نمکگيرش کند يک شب نيمه يک غلام رندی داشت معاويه و حرّاف، هزار سکه طلا بهش داد گفت اين را آهسته ببر در آن خانهای که اباذر است بگو هديه معاويه است به شما، اين را بگيرد شرمنده بشود ديگر در جمع به معاويه خرده نگيرد، ببينيد شيعه اين است هزار سکه طلا، آن هم دوربين فيلمبرداری نبود صدايش را ضبط نمیکردند فيلمش را نمیگرفتند سندسازی در کار نبود، اين غلام نيمه شب خانه اباذر در زد وارد شد آن کيسه طلا را مقابل اباذر گذاشت، اباذر گفت اين چه است؟ گفت اين هديه معاويه است، گفت چقدر است؟ گفت هزار سکه طلا، گفت اين پول متعلق به معاويه است يا مال بيتالمال مسلمين است؟ غلام گفت معاويه هزار سکهاش کجا بود اين پول از خزانه است از بيتالمال مسلمين دارند به شما میدهند، گفت اين هزار سکه را فقط به من داريد میدهيد يا به همه مردم شام نفری هزار سکه گفت مردم شام چه کسی هستند؟ شما صحابه پيغمبر هستيد رای شما آوردند گفت اين پولها را بردار ببر، به معاويه بگوييد اگر زمانی به تمامی مردم نفر هزار سکه داديد من هم قبول میکنم من مزيتی بر ديگران ندارم، غلام آمد رندی بکند گفت آقای اباذر معاويه به من گفته اگر شما اين سکهها را قبول کرديد من را از قيد بندگی خودش آزاد میکند، حالا برای خودت هم نمیپذيری قبول کن تا ما را از بندگی آزاد کند، ببينيد آقايون خدا رحمت کند مرحوم جد ما میگفتند قربتاً الی الله کسی جهنم نرود کلاه سرمان نرود، آقا تو را خدا برای فلانی يک خلافی بکن، برای آقای فلانی عيبی ندارد اين هم گرفتار خب خودت را داری گرفتار میکنی اول به داد خودت برس عاقل اباذر به آن غلام گفت که خدا راضی نيست من گرفتار معاويه بشوم که بخواهم تو را از گرفتاری معاويه آزاد کنم من بشوم اسير معاويه که تو را از اسارتش آزاد کنم من اگر بتوانم تو را از اسارت آزاد کنم خودم اسير نشوم اين کار را میکنم قبول اين پول يعنی اسير شدن معاويه اين عفت بطن است امروز يک بخشی از مشکلات همين در مسائل اقتصادی و درآمدها و دريافتها و مصرفها امام صادق میفرمايد شيعه دقيق است اول در مسائل اقتصادی، و دريافتیها و مصرفهايش دوم: «وَ فَرْجُهُ»[2] در مسائل اخلاقی شيعه عفت دارد شيعه خودش را از هر کار زشتی باز میدارد، در رفتارهای اجتماعی، در روابط عمومی، شيعه عفت دارد خودش را به گناه نمیکشاند پاکدامن است اين نشانه شيعه است من اينجا حالا گذرا عرض کنم گرچه اين خيلی جای بحث دارد ما ماه رمضان هم بحث کرديم بحث حجاب را يکی از عرض شود که راههای کنترل بی عفتی در جامعه اصلاً خود حجاب و ترک خود آرايي است بعضیها میگويند حجاب برای چه؟ حجاب برای اينکه ضريب امنيت اخلاقی جامعه حفظ بشود و ما اگر میخواهيم بیعفتی رواج پيدا نکند حجاب را بايد گسترش بدهيد، اسلام با آرايش مخالف نيست اسلام با خود آرايي مخالف نيست اسلام میگويد زن مسلمان اين زيبايي اين آرايش، اين خود آرايي اين تجمل برای محرم است نه برای نامحرم ما اگر بخواهيم عفت در مسائل اخلاق جنسی و اخلاق رفتاری داشته باشيم يکی از راهکارهايش همين است که اسلام میفرمايد حجاب را رعايت کنيد، حجاب را هم خدا در سوره نور هم به مردها توصيه میفرمايد هم به زنها: «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»[3] مردان مؤمن نگاههايتان را از حرام فرو بيفگنيد، نگو خودش دوست دارد نگاهش کنم ما هم نگاهشان کنيم: «يَغُضُّوا»[4] غض بصرکن چشم را فرو بيفنکن: «وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»[5] خودتان را بپوشيد اين خطاب به مردهاست مردم مسلمان در برابر نامحرم بايد پوشيشاش پوشيش شايستهای باشد آيه بعد خطاب به زنها خدا میفرمايد: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»[6] زنهای مؤمن هم چشمها را مديريت کنند به هر صحنهای نگاه نکنند آن رعايت پوشيش اسلامی را هم اينها داشته باشند، لذا برداشتن حجاب مقدمهای برهنگی است اينکه دشمن گام به گام، شيطان خطبه به خطبه میآيد جلو: «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان»[7] گام به گام، شما اينهايي که در گناه غرقش شدند روز اول اين جوری نبودند از يک گناه کوچک رفته رفته رفته ارتکار صغاير بعد میبرد انسان را در گناهان کبيره بعد میرساند به بن بست اخلاقی لذا اين بیحجابی مقدمه برهنگی و آزادی جنسی و بیبند و باری است اينی که اسلام روی حجاب تأکيد دارد اين را ما برای سلامت خانواده خودمان، سلامت جامعه خودمان رعايت کنيم اين عفت در مسائل اخلاقی را و اخلاق جنسی را يک راهش رعايت حجاب است يک راهش عدم اختلاط زن و مرد است چرا ما در روايت داريم اگر يک مرد نامحرم با يک زن نامحرم شيطان به حضرت نوح گفت در يک اتاق در بسته باشند گفت سومش من هستم، تمام تلاشم را به کار میگيرم اينها را به گناه بکشم اين وعده شيطان است و به حضرت نوح به عنوان يک هشدار اعلان کرد لذا اسلام میفرمايد تا جايي که میتوانيد اختلاط اتفاق نيفتد حالا ضرورت است يک وقت در اجتماع است، رفت و آمدهاست، آنجای که دست ماست و مقدور است و ميسور است رعايت کنيم يک آقای دکتر زمانی بود نمیدانم بعضی از آقايون ديده بوديد ايشان را ايشان نزديک به بيست و هشت نه سال امريکا بود دکتر آزمايشگاه بود سالهای آخر عمر آمد شيراز اين چهار راه خيرات هم يک آزمايشگاه زد، از مريدان مرحوم آيتالله والد، آيتالله محلاتی بود خدمت حاجآقای والد میرسيد خيلی دکتر متدين مختصص دکتر علوم آزمايشگاهی من يک وقتی خدمت حاجآقا آمده بود تعريف میکرد آنجا از خاطرهاش در امريکا و تدريسش در دانشگاه و يک تعبيری ايشان داشت اين بود گفت حاجآقا به حاجآقا میگفت میگفت در امريکا اخيراً که ايشان میگفت حرف بيست و چند سال قبل است میگفت خود اينها به اين نتيجه رسيدند که محيطهای کاری که زن و مرد مخلوط هستند ضريب کار میآيد پايين اينها برای اينکه بتوانند بيشتر از اين نيروهايشان استفاده بکنند گفت اخيراً در امريکا تا توانستند در محيطهای کاری تفکيک کردند بين محيطهای مردها و زنها نه به اين عنوان که به حجاب معتقد اند به مسائل عفت معتقد اند، اينها دنبال منافع مادیشان هستند که از اين کارمند بيشتر استفاده کنند، میگويند اينها وقتی مختلط باشند ضريب کار میآيد اين را مرحوم آقای دکتر زمانی نقل میکرد، خدا رحمتشان کند، اين عدم اختلاط زن و مرد نکته ديگر، مطبوعات و رسانههای تصويری نقش دارد الآن شما همين فضاهای مجازی در رواج بیعفتی گاهی اوقات بعض والدين میآيند میگويند آقا بچههای بلوغ زودرس رسيده دو سه روزی قبل يک آقای آمده بود میگفت فرزند من کلاس چهارم ابتدايي است يک حرفهای میشنوم که من بيست سالم بود اين حرفها را بلد نبودم الآن اين بچهای نهساله يک حرفهای میزند که من در سن بيست سالگیام اينها را نمیفهميديم، مردم شرائط امروز غير از شرائط سی سال قبل است پدرها، مادرها بايد مراقب باشند، و کراراً من اين را عرض کردم زندگی امروز به مراتب حساستر از زنددگی سيس سال قبل است پدر امروز کارش خيلی سختتر از پدر سی سال قبل است و ساير احاد جامعه اين هم مراقبت که ما اين مطبوعات رسانههای و فضاهای مجازی اينهم کنترلش مؤثر هست البته بالا بردن سطح آگاهی مردم مردم اگر دين را بشناسند امام رضا فرمود مردم اگر زيبايي سخنان ما را بفهمند از ما تبعيت میکنند اگر دين را بفهمند پيروی میکنند ما در همين مسأله عفت بطن همين امروز يک خانم متدينيه سؤالی میپرسيد میگفت آقا در يک مجلس عروسی رفته بوديم خانمها جدا، آقايون جدا ولی عروس خانم بلند شده بود وسط مجلس کامل میرقصيد خانمها با او میرقصيدند و چه کسانی؟ کسانی که ادعای تدينشان میشود بابا مسلده را به بفهميم، رقص زن در اسلام فقط برای شوهر که همين يک مورد يافت نمیشود برای همه آزاد برای شوهر ممنوع، يک خانمی سؤال میکرد میپرسيد؟ گفتم برای شوهرت؟ گفت مگر برای شوهر آدم ديوانه شده برقصد، گفتم آنجايي که نشانه عقل است که نمیرقصی، آنجايي که نشانه بی عقلی است بابا ديدن داشته باشيم نماز شب میخوانی بعد پا میشوی؟ بالاخره رعايت يا آقا بلند بشود برقصد اسلام که با شادی مخالف نيست عفت و بطن و فرجی که امام صادق میفرمايد میگويد حاجآقا يک شب عروسی رنگ نمبازيد يک شبی ما داشتيم میرفتيم در يکی از اين چراغ خطرهای شيراز يک وانتی يک جمعی عقب وانت بودند يک پيرمردی آن وسط داشت میرقصيد جوانهایی که نشسته بودند دست میزدند ما رسيديم کنار اين وانت، پيرمرد هم قشنگ داشت برای اينها عمليات اجراء میکرد يکدفعه يکی از اين جوانها گفت آقای حدائق آقای حدائق! پيرمرد يک نگاهی کرد مثل شمع يواش نشست وسط جمع آرام گرفت و وای به حال ايمان ما، که از يک حدائق خجالت میکشيم از خدای هستی حياء نمیکنيم بابا حالا بنده دعای ندبهام ترک نمیشود زيارت عاشورايم ترک نمیشود اين ها مستحب است ترک گناه واجب است شب عروسی عوض نشويد در مجالس انسی که همه از خود هستند گناه نکنيم، امام صادق میفرمايد نشانه شيعه درآمدهايش، کسب ثروتش، خرج کردنش عفت دارد، در مسائل اخلاقی و اخلاق جنسی عفت دارد، رعايت میکند ما مسأله شرعی را کراراً بنده عرض کردم تنها جواز برای رقصيدن رقص زن برای شوهر است و بس، رقص خانمها برای خانمها حرام است ما هستيم و شرع مقدس، اينها مفسده دارد، پدر بزرگ برای نوه، کاکو برای کاکو فرق نمیکند فقط زن برای شوهر و بس اگر ما تابع اسلام هستيم اسلام اين را میگويد، آقا جمع مردها اصلاً مردها برای خودشان است، جمع خانمها هستند خانمها برای خودشان است.
یک خاطره بگویم، يک وقتی در همين شيراز يک آقايي آمد گفت آقا میخواهم بروم بزنم فلانی را بکشم، گفتم برای چه؟ جواز قتلش را از من میخواهی؟ گفت اين فيلم رقص خانم من را در بازار دست به دست داده ديگران ديدند، گفتم خانمت مگر میرقصيده؟ گفت حاجآقا خانم من نماز شبش ترک نمیشود، گفتم خب اين رقص اين را چه کسی نشان داده؟ گفت عروسی خواهرزاده خانمم بود که داماد میشده خواهرزادهای، اين میشود خاله داماد گفت شب عروسی، فيلمبردار هم زن بوده، مجلس هم زنانه خانمها دم میگيرند خاله داماد برقصد خانم نماز شبخوان را میآورند در صحنه، فيلمش را میگيرند اين فيلم که گرفته میشود دست چند نفر میافتد ديگر، پيغمبر میفرمايد اگر يک حرفی زديد دو نفر نشسته بودند ديگر شيوع پيدا میکند اين فيلم دست به دست میچرخد اين نشان آن، آن نشان آن تا میرسد دست يک آقایي میگويد آقا دويده فلان فيلم زن آقای حاجی فلانی است که دارد میرقصد گفتم آقا نمیخواهد برود بکشياش به خانمت بگو عاقل باش، حالا میگويند فيلم بردار زن اول اينکه کار شما کار درستی نبود نبايد میرقصيديد، بعد فيلم بردار هم زن اين، کار هم کار درستی نبود خلاف عقل است فيلم بردار دارد ضبط میکند زن است ديگران که مشاهده میکنند که نامحرمند و کار تو هم کار درستی نبود رقصيدن! خب اين دوتا نشانه.
سوم امام صادق میفرمايد: «وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ»[8] شيعيان ما در تلاش و کوشش شدت میورزند يعنی اينها آدمهای جدی هستند در کار خستگی ناپذير هستند: «وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ»[9] در سعی و کوشش و تلاش تا هستند کار میکنند اميرالمؤمنين فرمود مردم الآن روز کار شماست، روز محاسبه نيست وقتی از دنيا رفتيد روز محاسبه است ديگر روز کار نيست تا هستيد با زبانتان با قلمتان، با اعتبارتان، با امکاناتتان از اين فرصتها استفاده کنيد: «وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ»[10] سوم چهارم: «وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ»[11] امام صادق میفرمايد شيعه کسی است که برای خدا کار میکند يعنی يکی از نشانههای شيعه اخلاص است، او کار برای خوشايند ديگران نمیکند برای رضايت خدا میکند، و علت اينکه بعضیها کارهای خوب را ترک میکنند علتش اين است که اخلاص در کارشان نيست، فرد اگر اخلاص در کار داشته باشد دنبال اين نيست مردم ببينند يا نبينند بدانند يا ندانند؟ دو شب قبل يک آقايي مسأله میپرسيد میگفت حاجآقا من نمازهای قضايم را میآورم در مسجد میخوانم يک کسی میگويد اين آقا آمده ريا بکند نماز قضايش را در مسجد میخواند برای ريا است گفتم ببين معيار رياء بودن و رياء نبودن را خودت معين میکنی، اميرالمؤمنين فرمود نشانه رياکار اين است که دوست دارد کارهايش را ببينند و اگر يک کاری خوب کرد پنهانی که کسی نفهميد ناراحت است يک کاری میکند کسی نمیفهمند میخواهد همه بفهمند اين ريا است دوست دارم من را ببينند رياء است، و دوست دارم در کارها تعريفم کنند اين هم رياء است اما اگر من برای خدا کار میکنم من میگويم نماز قضاء میخواهم بخوانم، نماز قضاء در خانه من يا نماز قضاء در خانه خدا؟ خب مسلم است نماز قضاء در خانه خدا که ثوابش بيشتر است من کاری که میخواهم انجام بدهم، يک جايي انجام میدهم که فضيلت بيشتری نصيب من بشود اينکه عقلائی است حالا ديگران هرچه میخواهند بگويند آنها ملاک نيست: «عَمِلَ لِخَالِقِهِ»[12] عمل برای خدا، عمل برای خدا يعنی اخلاص و حسن کار خالصانه اين است که از کار خوب خسته نمیشوی، دنبال تعريف هم نيستی، دنبال اين هم نيستی که بفهمند يا نفهمند؟
تو نيکی میکن و در در دجله انداز، که ايزد در بيابانت دهد باز
اين هم نشانه چهارم، نشانه پنجم شيعه امام صادق میفرمايد: «وَ رَجَا ثَوَابَهُ»[13] اميد به پاداش خدا دارد يعنی آنی که شيعه هست هر کاری خوبی که میکند معتقد است خدا جواب میدهد او ثواب را هم از خدا میخواهد نه خلق انتظار تشکر و سپاس را از خدا دارد نه خلق خدا، چون میداند خدا پاداش میدهد اميد گرفتن جواب را از خدا دارد لذا خاصيت اين میدانيد چه میشود؟ بعضیها ديديد در کار خوب خستگی ناپذير هستند هرچه کار خوب میکند بفهمند نفهمند او کارش را ادامه میدهد چون او معتقد است خدا بايد ثواب بدهد، ثواب مردم برای او اهميتی ندارد میگويد ما برای خدا کار کرديم: «رَجَا ثَوَابَهُ»[14] حالا بنده وقتی که اين نگاه را نداشتم میگويند آقا چرا کار خوب نمیکنی؟ میگويد آقا تجليل نمیکنند، تحويل نمیگيرند، کار خوب کرديم تشويق نکردند، يک خسته نباشيد کسی به ما نگفت، اينها را میشنويم، آقا کار خوبت را چرا ترک کردی؟ میگويد بابا ولش کن اين مردم قدر شناس نيستند تو برای قدرشناسی مردم داری کار میکنی يا برای قدرشناسی خدا؟ اگر برای خداست خدا پاداش میدهد اين ويژگی پنجم و ويژگی ششم امام صادق فرمود: «خَافَ عِقَابَهُ»[15] از عقاب و مجازات الهی هم میترسد شيعه از رسوايي در پيشگاه خدا میترسد، نه مردم او نگران از اين هست که از نگاه خدا سقوط کند عقاب خدا او را بگيرد، چون اين باور را دارد زندگیاش را مديريت میکند اميد پاداش از او هراس و نگرانی از عقاب الهی، اين ششتا ويژگی را آقا امام صادق به عنوان صفات شيعه.
اما قسمت دوم بحث را هم من اشاره گذرايي کنيم شيعه با اين معيارها امام صادق يک انتظاراتی دارد، حالا ببينيم اين انتظارات را هم اول هستيم شيعه گفتيم اوصاف را، دوم عمل میکنيم به انتظارات، انتظارات اهلالبيت چيست؟ اين روايت هم در کتاب شريف وسائل الشيعه جلد هشتم سليمان ابن مهران میگويد خدمت امام صادق عليهالسلام رسيدم جمعيتی از شيعيان در محضر امام صادق نشسته بوند اما در اين حديث هم شش تا نکته را نام بردند به عنوان انتظاراتشان امام صادق از من، از شما، از آن استاد دانشگاه، از آن پزشک، از آن آيتالله، از آن تاجر، از آن جوان، دانشجو، از همه و همه چه انتظاراتی دارد؟ آقا فرمود: «مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ»[16] ای جماعت شيعيان: «كُونُوا لَنَا زَيْناً»[17] او اسباب زينت باشيد برای ما، يک جوری زندگی کنيد که هرجا گفتند اين شيعه امام صادق است ائمه سرشان را بالا بگيرند، بعض اوقات ديديد بعضیها سبب بدبينی مردم به دين میشوند من در بعض کانونهای خانواده ديدم، پسر از دين بريده به خاطر بد اخلاقی پدر، به خاطر بد رفتاری مادر، يک خانم دختری دانشجويي آمد گفت حاجآقا مادر من نوع ايام ساعات شبانه روز در جلسات قرآن و دعا و گفت کتاب دعا و قرآن از دستش نمیافتد گفت ولی داخل خانه تا با پدرم حرفش میشود هرچه دم دستش است پرت میکند ولو قرآن، مفاتيح شما اين دختر میخواهيد چه تربيت بشود؟ اين دختر گفت من اصلاً اعتقادی به اين قرآن ندارم اين قرآنی که نزد مادر ما با پاراجور فرق نمیکند؟ گفتم مادر تو يک انسان گم کرده راهی است، الگوی تو فاطمه زهراست، آقايون زير ذرهبين هستيد مسجدیها، متدينين يک جايي بد رفتاری کرديد میگويد اين هم اسلام ما، اين هم متدينين ما، اين هم مؤمنينمان، اين هم مسلمانها، امام صادق فرمود: «كُونُوا لَنَا زَيْناً»[18] برای ما زينت باشيد، اسباب سر افرازی باشيد يک جوری عمل کنيد که رفتار شما ديگران را به دين و اهلالبيت نزديک کند يک آقايي در همين شيراز الآن هم ايشان هستش خدا حالا طول عمر به ايشان بدهد ببينيد اخلاق: «كُونُوا لَنَا زَيْناً»[19] يعنی اين، اين آقا برای من نقل کرد گفت حاجآقا يک معاملهای کرده بوديم زمينی را خريده بوديم برای ساخت و ساز شخصی که به ما فروخته بود يک حق فسخی در سند گذاشته بوديم که در تاريخ مقرر اگر سند انتقال داده نشد شخص فروشنده يا خريدار اگر اقدام به پرداخت باقی مانده پول نکرد شخص خريدار اين مقدار حق فسخ بدهد، گفت حق فسخ يک ميليارد تومن بود البته اين جريان مال چهارده، پانزده سال بود يک ملک وسيعی بود در يکی از خيابانهای شيراز، گفت اين آقایي که به ما فروخته بود زمين را از کس ديگری خريده بود که در انتقال زمين به آن و آن به ما مشکل ايجاد شد، اين در آن تاريخ مقرر نتوانست انتقال بدهد لذا حق فسخ يک ميليارد ازش گرفته شد و آن ناگزير شد که فسخ کند چون نتوانست سند را انتقال بدهد، گفت يک قبل از ظهری بود با خانمم داخل ماشين داشتيم میرفتيم يک سي دی گذاشته بوديم داشتيم گوش میکرديم سخنران يک روايتی از امام صادق خواند که آقا امام صادق میفرمايد اگر انتظار داريد خدا به شما لطف کند مشمول رحمت خدا قرار بگيريد و عفو خدا يکجاهايي هم که دست شماست، شما هم لطف کنيد گذشت کنيد، ببخشيد گفت خانم من گفت حاجی اين پول حق فسخ را برگردان، امام صادق چه دارد میفرمايد شرعی گرفتی اشکالی ندارد ولی بیچاره هم از بد حادثه نتوانست انتقال بدهد اين اگر شرائط جور میشد که قطعاً انتقال میداد اين را شما برگردان، گفت آن فروشنده سنی بود که ما حق فسخ ازش گرفته بوديم گفت من خانمم را رساندم منزل زنگ زدم به آن فروشنده که ازش يک ميليارد تومن يک آدمهای اين جوری هم پيدا میشوند، قيامت خدا اينها را میآورد سر پل صراط میگويد اين هم در شيراز بود پولی که اشکال شرعی هم نداشت ولی از نظر اخلاقی گوارا نبود برگرداند، اين را حاجی خودش برای من نقل کرد گفت زنگ زدم به آن فروشنده سنی گفتم، من در دفترم با شما کار دارم میرسيد بياييد من يک ربع ساعتی شما را ببينم، گفت آمد در دفتر ما تا نشست، گفت چک يک ميلياردی که داده بود را من گذاشتم جلوش گفت اين چه است؟ گفتم اين هم حق فسخی است که از شما گرفتيم، گفت چرا برگردانديد؟ گفتم من امروز يک روايت از امام صادق شنيدم آن روايت من را از اين پول منصرف کرد آقايون شما فکر میکنيد خدا جبران نمیکند، خدا ندارد بدهد دادی ديگر گيرت نمیآيد چه کسی داد و نگرفت؟ يک نفر را شما نام ببريد بگويد برای خدا کار کردم خدا حمايت نکرد نداريم، برای خدا دادم و خدا نداد گفت تا گفتم يک روايت از امام صادق هم شنيدم گفت اين شروع کرد گريه کردن، گفت اول دست من را بوسيد، گفت نگاه من را به اهلالبيت تو تغيير دادی ديدگاه من را با ائمه تو عوض کردی؟ اين همان چيزی است که امام صادق میفرمايد اين گونه باشيد، با اخلاقتان، با رفتارتان، با ادبتان: «كُونُوا لَنَا زَيْناً»[20] انتظار ما اين است که برای ما زينت باشيد: «وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً»[21] اسباب سر افکندگی ما نباشيد نکته دوم، امام میفرمايد انتظار ما از شيعيان اين است که يک جوری عمل نکنيد که وقتی بگويند آقا اين شيعه اهلالبيت است ما سر بيندازيم پايين: «لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً»[22]بعد حضرت فرمود سوم: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»[23] ما از شيعه انتظار داريم نيکو با مردم حرف بزند، ادبيات گفتاریتان ادبيات زيبايي باشد، بعضیها ديديد خشين بیادبانه بگوييد، برو، بنشين، آقا درست حرف بزن اصلاح کن حرف زدنت را، آقا امام حسن در حديث کساء حديث کساء را خوانديد امام حسن و امام حسين اينها وقتی وارد شدند اجازه میخواستند بگيرند از رسولالله که بيايند زير عباء کنار پيغمبر رسولالله به امام حسن فرمود در وادی السلام: «و عليك السلام يا قرّة عيني و ثمرة فؤادي»[24]سلام بر تو ای روشنايي چشمم ای ميوه دلم به يک آقايي گفتند به بچههايت اين جوری، گفت آقا بگوييم لوس میشوند، نگفتيم که نمیگويند، نکرديم که در حق ما اين گونه عمل نمیکنند، ببينيد رسولالله چگونه عمل میکرد پيامبر هر وقت حضرت زهراء وارد میشد تمام قامت میايستاد بارها ديده شده بود رسولالله پيشانی حضرت زهراء، شانه حضرت زهراء را میبوسيد و میفرمود پدرت به قربانت باد: «ابوک بفداک»، حالا شايد يک کسی بگويد که آقا دختر ما که حضرت زهراء نمیشود میگويم تو هم پيغمبر نمیشوی ولی رسولالله و حضرت زهراء برای ما درس هستند، الگو هستند: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»[25] از حرفهای زشت زدن ادبيات ناپسند ما پرهيز کنيم کلاممان کلام شايسته و پسنديده باشد: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ»[26] و دو سه نکته امام نسبت به مسئوليت زبان نام میبرد توصيه انتظار چهارم از شيعه حضرت فرمود زبانت را مديريت کن مراقب اين حرف زدنهايتان باشيد گاهی اوقات يک کلمه يک بله، يک نمیدانم، يک به من مربوط نيست میبينيد مالياتش خيلی سنگين است من اين جريان را يک وقتی عرض کردم حالا اجمالش را میگويم تفصيلش را عرض نمیکنم، زمان مرحوم ميرزای شيرازی بزرگ محرم تنباکو ايشان يک منشی داشتند يا حسابداری داشتند به نام حاج جعفر امين حالا شرحش مفصل، من يک قسمت را میخواهم بگويم اين آقا جعفر از دنيا رفت يک جريانی هم پيش آمد که يک کسی طلبکار بود، طلبش دست حاج جعفر بود و مرحوم ميرزا برای اينکه پول اين آقا وصول بشود کسی را فرستادند وای السلام نجف، صبح جمعهای بين الطلوعين نمازی بخواند و ذکری بگويد از روح حاج جعفر بپرسند پول اين کجاست؟ اين هم رفت و انجام داد و حاج جعفر را ديد در يک تنور آتشی، حالا حاج جعفری که امانتدار يک فقيه بزرگ بود انسان پاک متشرع متدين وقتی آدرس آن پول را به اين واسطه ميرزا داد گفت به ميرزا وای و امان از دست آن زن و مرد قصاب و رفت در اعماق زمان، که آن نماينده ميرزا وقتی آمد سامراء قضيه را تعريف کرد، ميرزا به پسر حاج جعفر گفت شما در فاميلتان قصاب است؟ گفت نه، گفت در ميان دوستان پدرت؟ گفت همسايه، گفت بله يک همسايه قصابی داريم که میگويند ميرزا گفت برويد وقت بگيريد ما امروز عصر برويم يک ديدن از اينها بکنيم رفت خانه اينها ببينيد رفيق همين است يکی از نشانههای رفيق خوب اين است که در گرفتاری ولت نکند، وقتی گرفتاری چه کسانی دورتان هستند؟ اينها رفيق هستند، آن زمانی که گرفتار نيستی که حالا دور شما باشند و نباشد مشکل نيست وقتی بيماری چه کسی احوالت را میپرسد؟ وقتی از دنيا رفتی که طلب مغفرت میکند اينها رفيق هستند: «لَا يُسْلِمَكَ عِنْدَ النَّكَبَاتِ»[27] ميرزا از اين مرد قصاب و خانمش آمدند نشستند پرسيد شما با حاج جعفر مراوده داشتيد، يکدفعه اين قصاب نفرينش کرد گفت خدا لحظه به لحظه به عذابش بيفزايد ميرزا گفت چرا؟ گفت حاج جعفر يک نمیدانمی گفت دختر ما را خانه نشين کرد، آقايون حواستان به حرف زدنهايتان باشد، جريان چه بود؟ اين دختر اين آقای قصاب يک خواستگاری داشته خواستگار میآيد از حاج جعفر امين که همسايه بوده سؤال کند، که اين دختر چه جور دختری است؟ حاج جعفر اين دختر را برای پسر خودش میخواسته برای اينکه اين دختر شوهر نکند و از دست نرود به اين شخصی که آمده بود برای تحقيق گفت اين دختر آقای قصاب همسايه را شما تأييد میکنيد چه جور دختری است؟ گفته بود نمیدانم، میدانی و میگويي نمیدانم؟ اين نمیدانم به کجا رسيد؟ حاج جعفر دختر اين قصاب را نگرفت پسرش هم جای ديگری و اين خبر پخش شد که حاج جعفر دختر اين آقای قصاب را میخواست بگيرد و نگرفت معلوم است که اين دختر دختر خوبی نيست، دختر خانه نشين شد، با يک نمیدانم، به ما مربوط نيست آقا تو که میدانی حق با اين بیچاره است تو که میدانی بیچاره مظلوم است چرا دفاع نمیکنی؟ ما برای خودمان دردسر درست نمیکنيم، تو داری دردسر درست میکنی با نگفتن حقيقت، اين حق با اين آقاست چرا از او حمايت نمیکنی؟ از آبرويت میترسی؟ اين آبرو را بايد ببری داخل قبر، خرج کردي برای خدا خدا آبرو را زياد میکند، امام صادق فرمود از انتظارات ما از شيعيان زبانهايتان را مديريت کنيد: «وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ»[28] مراقب باشيم چه میگوييم؟ چه حرفی میزنيم؟ اين چهار، پنجم: «كُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ»[29] حرفهای زيادی هم نزنيم باب نشستی به اندازه ضرورت حرف بزن گاهی اوقات اين قدر پراکنده حرف میزنيم که نه دنيا درش هست نه آخرت، به همه چيز میپردازيم به آنچه که بايد بپردازيم نمیپردازيم، بگويند آقا اين تسبيح را بگير دستت يک دور صلوات بفرست میگويد حسش نيست، بنشين غيبت بکن موتورش روشن میشود، همه چيز میگويد حالا از ذکر گفتن، امام عسکری فرمود تنبلترين مردم کسانی هستند که زبان در اختيارشان است و استفاده نمیکنند، ذکر نمیگويند خدا رحمت کند آيتالله حقيقت و خدا رحمت کند آيتالله والد را من اين را از آقای حقيقت شنيدم گفت يک وقت ما با حاجآقايتان از مدرسه منصوريه آمديم بيرون داشتيم میرفتيم آقای حاج شيخ از جهت مقابل ما مرحوم آيتالله آقای حاج شيخ ابوالحسن حدائق ايشان داشتند میآمدند سمت مدرسه ما داشتيم میرفتيم ايشان از دور ما را ديدند که ما داريم باهم میگوييم و میخنديم گفت به ما رسيدند ما سلام کرديم ايشان جواب دادند، گفت ايشان فرمودند که شما اسراف هم میکنيد؟ گفتند به هردومان گفتند، گفتيم آقا چه اسرافی؟ گفتم چه نوع اسرافی؟ گفتند من از دور ديدمتان يک حرفهاي بهم میزديد گفت تو در اين فاصله میتوانستيد چهارتا ذکر هم بگوييد معنويت خودتان را زياد کنيد معنويت را رشد بدهيد بالاخره اين زبانها يک روز آقايان از کار میافتد، تا کار ازش میآيد کار بگيريم، تا اين دستت کار میکند، تا اين اعتبارت هست، تا میتوانی استفاده کنی، در يک سخنی امام صادق فرمود: «خُذْ لِنَفْسِكَ مِنْ نَفْسِكَ»[30] از خودتان برای خودتان استفاده کنيد، و ششمين ويژگی: «وَ كُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ»[31] پنجمين ويژگی، از حرفهای زيادی زدن پرهيز کنيد و خودتان را باز داريد و ششم حضرت فرمود: «وَ قَبِيحِ الْقَوْلِ»[32] از حرفهای قبيح و زشت هم حذر کنيد اين چندتا دستور آخر و انتظارات آخر مربوط به مسئوليت زبان است که چون زبان حساسترين عضو پيکر انسان است زبان عزيزان محدود به مکان نيست، الآن شما در همين مسجد میتوانيد از زبان درست استفاده کنيد میتوانيد از زبان بد استفاده کنيد، در مقدسترين مکانها، در مقدسترين زمانها، زبان خوب مديريت بشود خوب استفاده بشود بهره وافی، بد استفاده شد بله شما مکانها و زمانها در گناهان ديگر نقش دارند شما در خانه خدا نمیبينيد عمل منافی عفت ولی در خانه خدا بدتر از عمل منافی عفت شنيديد غيبت، در مسجد غيبت نشنيديد؟ من تو مسجدالحرامش تهمت شنيدم، من در عرفاتش توهين شنيدم، بالاخره زبان غافل شديد صحرای عرفات هم باشی کار دستت میدهد، زبان اگر غافل شديد تا نفس آخر میتواند برايت بحران ايجاد کند، و حال آنکه گناهان ديگر اينطور نيست طرف میبينيد افتاده در بستر توان حرکت ديگر ندارد شده يک چوب خشک ديگر اين قدرت جنسی ندارد، قدرت اقتصادی ندارد کار ديگر نمیتواند ولی زبان کار میکند، غذا بايد دهنش بکنند ولی زبان حرف میزند يک وقت میبينی همان لحظات آخر دارد کفر میگويد دارد ناسزا میگويد زبان نه محدود به زمان نه محدود به مکان، نه محدود به سن و سال در هر نقطهای و بدتر از همه اينها زبان سنگينترين مجازاتهای برای گناهان زبانی است ربا چقدر بد است؟ علی عليهالسلام میفرمايد: «ان اربی الربا الکذب»، بدترين نوع رباخوری دروغگويي است، متدينين مفتخر هستيد که يک درهم ربا در عمرتان تا حالا نخورديد، مفتخر هستيد که بگوييد يک دروغ هم نگفتيد؟ دروغ که بدتر از رباست عمل منافی عفت با همه زشتیهايش، پيغمبر فرمود: «الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا»[33] غيبت از زنا بدتر است، بله متدينين میگويند ما يک ارتباط نامشروع نداشتيم، اما میتوانيم بگوييم غيبت هم نکرديم، شراب خوری متدينين مفتخر هستيد میگوييد ما يک قطره شراب در عمرمان نخورديم امام باقر فرمود، از شراب بدتر دروغ گويي است اين روايت را مرحوم امام در اربعين حديث آوردند امام باقر میفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا»[34] خدا برای کارهای بد يک قفلهای قرار داده هر قفلی يک کليد دارد، اما کليدی است که شاه کليد کارهای بدهاست روی هر قفلی میافتد و آن شرابخوری است: «وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ»[35] يعنی اگر کسی سر و کارش به شراب افتاد به هر فسادی و به هر جنايتی سوق داده میشود اين قسمت پايانی حديث تکان دهنده است امام باقر میفرمايد: «وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ»[36]دروغ از شراب بدتر است امام در اربعين حديث وقتی اين حديث را نقل میکنند اين عبارت امام است میگويند ما که نمیدانيم دروغ در عالم معنی با ما چه میکند؟ که شراب نمیکند اما سخن سخن امام باقر است يعنی پر مکافاتترين و سختترين گناهان ناحيه زبان و قيامت رسولالله میفرمايد روز قيامت زبان به محضر پروردگار عرض میکند زبان آدم گنهکار در جهنم عذابش ويژه است زبان میگويد: «يا ربّ لم عذبتنی بعذاب لايعذب شئ من جوارحه»، خدايا چرا ما را يک عذاب سختی میکني که چشم اين آدم آن عذاب نمیشود گوشش آن عذاب نمیشود پای او و دست او آن عذاب نمیشود؟ عذاب زبان گنهکار سختترين عذابهاست از طرف خداوند خطاب میشود از تو حرفی صادر شد که از مشرق به مغرب رسيد آبرويي را برد، مالی را ناحق کرد، زندگی را متلاشی کرد، گاه اوقات ديديد طرف در تلفن دوتا جمله حرف میزند يک زندگی را میريزد بهم يک شهادت باطل مال کسی از دست میرود حق کسی ضايع میشود يک نمیدانم بابا تو که میدانی حق مال اين است چرا دفاع نمیکنی؟ لذا گاهی اوقات با يک جمله با يک حرف حقی ضايع میشود آبرويي میرود، زندگی به خاطر میافتد امام صادق فرمود از انتظارات ما از شيعيان مديريت زبان در اين موارد که هم نيکو سخن بگوييم هم زبان را حفظ کنيم هم از حرفهای زيادی و هم قبيح قول حرفهای زشت.
پروردگارا به عظمت امام صادق قسمت میدهيم توفيق عمل به اين دو حديثی که از رئيس مذهب امشب زينت بخش مجلس شد هم در صفات شيعه هم در وظايف شيعه در اين فرصتهای باقی مانده زندگی توفيق پايبندی و التزام را به همه ما عنايت بفرما.
[1] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج45 ص8.
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص233.
[3] نور30.
[4] نور30.
[5] نور30.
[6] نور31.
[7] بقره208.
[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص233.
[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص233.
[10] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص233.
[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص233.
[12] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص233.
[13] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص233.
[14] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص233.
[15] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص233.
[16] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[17] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[18] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[19] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[20] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[21] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[22] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[23] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[24] مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد ص154.
[25] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[26] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص639.
[28] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[29] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص455.
[31] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[32] وسائل الشيعة، ج12 ص194.
[33] علل الشرائع ج2 ص557.
[34] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص339.
[35] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص339.
[36] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص339.