استاد حدائق روز شنبه 15 اردیبهشت 1403 در مهدیه بزرگ شیراز به مناسبت ایام شهادت امام جعفر صادق(ع) به بیان شرح حدیثی از آن حضرت پرداختند.

 

دانلود

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

«جَاءَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ بِأَبِي‏ أَنْتَ‏ وَ أُمِّي‏ عِظْنِي‏ مَوْعِظَةً فَقَالَ ع إِنْ كَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ تَكَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُكَ لِمَا ذَا وَ إِنْ كَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَا ذَا»[1].

خب روز شهادت رئيس مذهب آقا امام جعفر صادق است روز گذشته وعده کرديم که يکی از نصايح شافيه و کافيه حضرت که مرحوم شيخ صدوق و بزرگان روايي شيعه اين روايت را نقل کردند، شخصی محضر امام صادق عليه­السلام رسيد اين توصيه­نامه حضرت را که من اعتقادم اين است که اين­ها را بايد قاب گرفت حالا نمی­گويم با آب طلا که حق هم همين است ولی در خانه بگذاريد بيست و چهار ساعت ببينيد مشکل امروز جامعه ما فراموش کردن اين نکاتی است که امام صادق دارد می­فرمايد، گاهی اوقات تدين هم داريم ائمه را هم دوست می­داريم، می­گوييم معتقد به خدا و قيامت هستيم اما اين­ نکاتی که حضرت می­فرمايد به فراموشی می­رود و انسان فراموشش می­شود، ضمن اين­که امروز هم اشاره کردند برادر عزيزمان جناب آقای حاج ناصر آقای بناکار که جمعی از جانبازان عزيز دفاع مقدس هم در مجلس هستند خداوند انشاءالله که طول عمر با عزت به همه ارادتمندان اهل­البيت خصوصاً عزيزانی که سلامتی خود را برای بقاء اين نظام و اين مملکت تقديم کردند خداوند طول عمر با عزت به همه عزيزان مرحمت و عنايت بفرمايد، وقتی از حضرت تقاضا کرد که ما را نصيحتی و موعظه­ای کنيد به حضرت عرض کرد: «بِأَبِي‏ أَنْتَ‏ وَ أُمِّي‏ عِظْنِي‏ مَوْعِظَةً»[2] اين­جا من يک نکته هم عرض کنم ما در روايت هم از اميرالمؤمنين نقل شده هم از آقا امام جواد که يکی از خصوصيات مؤمن: «قَبُولٍ‏ مِمَّنْ‏ يَنْصَحُه‏»[3] خصلت نصيحت پذيری است حاج­آقا دارای هر مرتبه­ای که هستی، دارای هر جايگاهی که هستی هر موقعيتی که داری نيازی به نصيحت داری غرور ما را بر ندارد، موقعيت­ها حجاب نشود آقا به ما می­خواهيد بگوييد، در قرآن خدا موری را مأمور نصيحت سليمان می­کند، هرچه بزرگ بشوی سليمان نمی­شوی، نصيحت کننده هرچه خرد و کوچک باشد مور نمی­شود، آن مور يک نصيحتی به سليمان کرد اشک از چشمان سليمان گرفت، آقا همه چيز بلد هستيم به ما نمی­خواهد بگوييد اين­ها غرور است اين­ها حجاب است اين­ها را ما می­دانيم برو به آن­هايي بگو که نمی­دانند خب می­دانی عمل هم می­کنی، اين درس است که وجود مقدس امام جواد فرمود: «الْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ تَوْفِيقٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ‏ مِمَّنْ‏ يَنْصَحُه‏»[4] مؤمن اگر بخواهد مؤمن بماند بايد يک نصيحت­گر درونی در خودش ايجاد کند، پيوسته به خودش تذکر بدهد مرور کند آقايان اطباء می­گويند اگر کسی می­خواهد سلامتی­اش حفظ بشود بايد چکاب کند، چند مدتی يکبار مرور کند ببيند اين بدن چه حالت دارد بابا امام جواد می­فرمايد چکاب کن خودت را خودت مراقب خودت باش: «خذ لنفسک علی نفسک رقيباً»، اين فرمايش اميرالمؤمنين به امام حسن است يعنی خودت حواست به خودت باشد، قبل از ديگران بخواهند بگويند اشتباه کردی خودت مراقب خودت باشد اين يک خصلت مؤمن، يک خصلت ديگر هم: «قَبُولٍ‏ مِمَّنْ‏ يَنْصَحُه‏»[5] نصيحت پذيری خصلت اندرز پذيری که بدمان نيايد، حالا بعضی­ها رو غرض حرف می­زنند حالا همين را من محضر عزيزان عرض کنم، حضار محترم يک وقت موعظه­ای به بنده می­کنند که اين موعظه عناد است نفاق است، واقعيت نيست شما اگر ديديد چيزی دارند به شما می­گويند که در شما نيست، شما اين کاره نيستيد، ناراحت نشويد، مراقب باش نيست در تو دارند نسبت به تو می­دهند، اگر بود چه می­کنند حالا همين ديروز يک آقايي آمد گفت آقا در يک مجلسی بوديم جمعی از متدينين می­گفتند آقای حدائق و بچه­هايش همه­شان خيابان زرگری کوچه چند منزل­شان آن­جاست، من خنديدم گفتم ما سی و چند سال کوی زهراء هستيم افتخار هم می­کنم جنوب شهر دارم زندگی می­کنم، شرائط زندگی هم همه­جای شهر برای من بود و نرفتم خانه من مشخص است همان خانه­ای که از سال شصت و هشت بوديم، الآن هم هستيم گفت حاج­آقا اين آدم متدينی بود، گفتم بعضی­ها ظاهراً متدين هستند نماز شب می­خواند ذکر هم می­گويد اما: «هَباءً مُنْبَثًّا»[6] بله وقتی در شما نيست چرا ناراحت بشوی، بايد بخندی بايد تبسم کني به اين فکر غلط، به اين فکر اشتباه، به سلمان گفتند يک کسی پشت سر شما گفته محاسنت مثل دم سگ است سلمان خنديد، بايد خنديد به اين کوته فکری، سلمان گفت همه ما يک روزی داريم به نام روز قيامت و يک عبوری داريم از صراط اگر من سلمان با اين محاسن از صراط گذشتم بعد از پل صراط برايتان ثابت می­کنم محاسن من دم سگ نبود، ولی اگر با همين محاسن سقوط کردم در دوزخ حرف شما درست است بالاتر از آن هم درست است چون خدا سگ را در آتش مجازات نمی­کند ولی محاسن گنهکار را، بدن گنهکار را در آتش می­سوزاند، اين واعظ: «مِمَّنْ‏ يَنْصَحُه‏»[7] خصلت نصيحت پذيری از صفات خوبی است که متأسفانه بعضی از مؤمنين هراس دارند، حذر دارند بدشان می­آيد يک جمله می­خواهيد بگوييد آقا به دل می­گيرد ناراحت می­شود حق هم می­خواهی بگويي سختش می­آيد اين شخص آمد خدمت امام صادق عرض کردم يابن رسول­الله پدر و مادرم به فدايت ما را نصيحتی کنيد امام دوازده­تا نصيحت کردند اين­ها را من تلگرافی می­گويم و می­گذرم، ولی به امام صادق قسم اگر کسی اين را يادش نرود دنيايش دنيايي موفقی است دنيايش دنيايي حسنه­ای است در هر حالی که باشد در ثروت باشد يا فقر، سلامتی باشد يا مريضی، شهرت باشد يا گمنامی، اجتماع باشد يا تنهايي، دنيا دنياي موفقی است امام دوازده نکته را فرمودند اول فرمودند: «إِنْ كَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ تَكَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُكَ لِمَا ذَا»[8] اگر خدا متعهد رزق شده اهتمام دوتا معنی دارد يکی به معنی هم و اندوه، يکی به معنای جد و تلاش هردو را اين روايت دربر می­گيرد اگر خداوند متعهد و متصدی رزق شده که خدا می­فرمايد ما ارزاق را تقسيم کرديم ما رزق­تان را می­دهيم اين جديت­ها و شب و روز دويدن­ها برای چه است؟ نمی­گويند کار نکن، زيادی کار نکن، آقا می­گويد من از بيست و چهار ساعت هجده ساعت دارم کار می­کنم، چه خبرت هست؟ کار به قيمت ترک صله رحم؟ کار به قيمت نمازهای به تأخير افتاده؟ آقا يک کسی می­خواست زمان امام صادق برود تجارت از تجار بود، آمد محضر امام صادق مشورت کرد، گفت آقا يک سفر تجاری پيش آمده می­خواهيم برويم شام، بروم يا نروم؟ آقا امام صادق فرمودند نرو در اين سفر ضرر است اين آمد از محضر امام صادق بيرون و يک ارزيابی کرد و دو دوتا چهارتايي کرد، گفت خب اين سفری که می­خواهيم برويم همفسری­هايمان فلانی­ها هستند راه هم می­گويند امن است مشتری جنس هم که می­گويند در شام آماده است امام صادق شايد سر و رشته­ای در بحث اقتصاد ندارد آقا يک حالا لطفی فرمودند جمله­ای گفتند اعتناء نکرد و رفت، رفت و اتفاقاً در آن سفر منفعت کلانی هم گيرش آمد، بر خلاف سفرهای قبل گفت بر عکس شد آقا فرمودند ضرر درش هست، سفری به اين خوبی منفعت برای ما ايجاد نکرد، از سفر شام که برگشت بعضی­ها خيلی کم ظرفيت هستند، حالا آمده مچ­گيری کند به امام صادق آمد منزل حضرت، تا نشست سلام کرد هنوز لب به سخن نگشوده بود آقا فرمودند آمده­ای که به من بگويي در اين سفر ضرر نکردی؟ گفت بله يابن رسول­الله منفعت زيادی هم گيرمان آمد، آقا فرمودند يادت هست در اين سفر در فلان منزلگاه به خاطر خستگی سفر نماز صبحت قضا شد تمام اين ثروتی که به دست آوردی جای آن دو رکعت نماز قضا شده را نمی­گيرد مردم ما نمی­فهميم نماز چه می­کند؟ امام صادق می­داند، امام صادقی که در آخرين لحظات عمرشان ام حميده همسر امام صادق مادر امام کاظم فرمود حضرت توصيه­ای به نماز می­کرد، حضرت فرمود: «إِنَ‏ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ‏ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاةِ»[9] شفاعت ما قيامت شامل حال آن­هايي که نماز را سبک می­شمارند نمی­شود، نه نمی­خوانند می­خوانند هر وقتی شد نماز ظهر و عصرش را عصر دم دم غروب نماز صبحش را در آستانه طلوع آفتاب مغرب و عشاء نيمه شب اين­ها مشمول شفاعت نمی­شوند امام صادق فرمود من که گفتم ضرر در اين سفر است ضرر اساسی را من نيتم بود نه مسائل مادی پول به چه قيمتی؟ دنيا به چه نرخی؟ مقام به چه بهايي؟ خب بعضی­ها ديديد تمام وقت­شان را صرف کردند در اين مسائل دنيايي از آن اصل قضيه باز ماندند امام صادق می­فرمايد: «إِنْ كَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ تَكَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُكَ لِمَا ذَا»[10] اگر خدا متصدی ارزاق است خدا می­فرمايد ما رزق را می­دهيم خدا به حضرت موسی فرمود ما رزق اين کرمی که زير اين تخته سنگ در زير اموال خروشنده رود نيل است ما از اين کرم زير اين امواج نيل لای اين تخته سنگ غافل نمی­شويم از رزق دادن به بنده­هايمان غافل می­شويم خدا خوب و بدش را رزق می­دهد، فرعون را رزق می­داد موسی را هم رزق می­داد، رسول­الله را هم رزق می­داد، ابولهب را هم رزق می­داد، حمزه را هم رزق می­داد اين قاعده الهی است گاهی اوقات ما خدا را با خودمان مقايسه می­کنيم خدا چرا نان را رو بدها نمی­برد، بابا دنياست دنيا را خدا آفريده سرای امتحان است فرصت امتحان برای همه فراهم است به حضرت موسی خدا فرمود موسی وقتی موسی عرض کردم خدايا رزق را رو فرعون ببنديد اينی که بعضی­ها گله می­کنند آقا يک نفر را می­شناسيم يک رکعت نماز نمی­خواند، خلاف می­کند، جنايت می­کند، وضعش خوب است، خب تو خدا را نشناختی، خدا که مثل ما کار نمی­کند با کريمان کارها دشوار نيست خدا در دنيا می­دهد به همه، تقسيم می­کنند ارزاق را خوب و بد، زشت و زيبا همه را می­دهند، وقتی موسی عرض کرد خدايا رزق را رو فرعون ببنديد خطاب شد موسی فرعون وظيفه بندگی را فراموش کرده، ما که خدای فرعون هستيم وظيفه خدايي­مان را فراموش نمی­کنيم آخرت سرای حساب است دنيا سرای عمل است، اميرالمؤمنين فرمود: «إِنَّ الْيَوْمَ‏ عَمَلٌ‏ بِلَا حِسَابٍ‏‏»[11]امروز روز کار است حساب از شما نمی­خواهند فردا قيامت، برزخ: «حِسَابٌ بِلَا عَمَل‏»[12]حساب­رسی­ها شروع می­شود ديگر عمل از کسی نمی­پذيرد، اين اصل اول يادمان نرود خدا متکفل من و شماست حاج­آقا، حاج خانم از قبل از تولدت رزقت را بستند امروز صبح رزق معنوی­تان مجلس امام صادق در خانه امام زمان بوده اين رزق معنوی است و لذا ببينيد اولياء به ما آموختند رزق زياد بخواهيد، در دعای ابوحمزه شب­های قدر خوانديد: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً مِنْ‏ فَضْلِكَ‏ الْوَاسِع‏»[13]خدايا رزق فراوان به ما بده، از فضل بی­پايانت همين الآن من در شيراز سراغ دارم ميلياردر تا حالا کربلا نرفته، آقا هم می­بينيد وضع حداقلی اندکی دارد خدا توفيق عنايت می­کند سال يکبار، سال دو بار می­رود کربلا آن پر رزق است، اين بی­رزق است پول رزق نمی­آورد مقام رزق نمی­آورد، سواد رزق نمی­آورد، مردم از او بخواهيد از او طلب کنيد، از خدا بخواهيد، اين نکته اول که حضرت می­فرمايد اگر خدا متکفل ارزاق است چرا ناراحت می­شوي؟ چرا اندوه پيدا می­کنی؟ آقا فلانی خانه ده هزار متری دارد، ما يک واحد پنجاه متری، اصلاً می­دانی در آن خانه ده هزار متری آسايش دارد؟ آرامش دارد؟ من ميلياردر در شيراز خودم ديدم به خانه­اش رفتم اين را از داخل کتاب­ها نقل نمی­کنم خودم در آن خانه رفتم سالن آن خانه نصف اين سالن مهديه بود سالن آن خانه اين داستان مال پانزده شانزده سال قبل است بيش از صد ميليون اشياء نفيس گران قيمت از سراسر دنيا آن زمان که دلار خيلی ارزان بود حالا بخواهيد به نرخ امروز بياوريد سرسام آور است اين دور تا دور اين سالن چيده بود کوزه را از چين آورده بود، کله مجسمه را از رم ايتاليا آورده بود از هر جايي دنيا يک چيزی خريده بود در اين خانه همه چيز بود آرامش نبود، می­دانيد به من چه گفت؟ گفت آقای حدائق من شب که می­خوابم اين را من خودم شنيدم از اين آقا، خودم در آن خانه بودم من را هم به اصرار دعوت کرد گفت بياييد پسرم را نصيحت کنيد، گفتم پسرت را بياور مسجد گفت نمی­آيد گفت پسرم روحانيت را قبول ندارد گفت به داد زندگی ما برسيد، داريم نابود می­شويم من از باب تکليف شرعی رفتم گفتم يک کمکی به اين­ها بشود، گفت من شب که می­خوابم در اتاق با خانمم در را از داخل قفل می­کنيم که پسر ما نيايد ما را خفه کند، خانه­ات ده هزار متری است، کاخ داری ذره­ای آرامش نداری، بعضی­ها در کوه زندگی می­کنند آرامش دارند، سر را رو يک باليش می­گذارد زمين راحت استراحت می­کند آقا بايد ده­تا نوع قرص و دارو بخورد تا يک ساعت بخوابد کجا هستيم بعضی­ها؟ آرامش را کجا می­شود پيدا کرد، گفت چند روز قبل اگر من چند دقيقه ديرتر رسيده بودم اين جوان داشت مادرش را خفه می­کرد جوان تحصيل کرده­ای دانشگاهی، ما انصافاً بايد در وضع آموزش­مان يک تجديد نظر جدی بشود در عرصه آموزش اساتيد و دبيران حاذق لايق شايسته بايد نقش آفرينی کنند، بچه­های ما بعضاً زير دستی، شما مدارسی که متعهد هستند خروجی­اش دانش­آموزان متعهد، مدارسی که متأسفانه دقت نمی­کنند دانش­آموزها هم راه را گم می­کنند، امام صادق فرمود اگر رزق را خداوند متکفل است ناراحتی، نگرانی، تلاش بيش از حد برای چه است؟ اين يک، دوم حضرت فرمود: «إِنْ كَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَا ذَا»[14] رزق را تقسيم کردند چرا حرص می­زنيد آقا بيش از آنی که بايد بخوری نمی­توانی بخوری، گاهی اوقات پای سفره غذا برايتان غذا می­کشند سفره، غذا يکی از جلوه­های توحيدی است قرآن هم می­فرمايد سوره واقعه: «أ فرأيتم ماتشربون»، وقتی داری می­آشامی دقت کردی، گاهی اوقات نصف آب را می­خوری می­گويي ديگر ميلم نيست، ميلم نيست ظاهر قضيه است رزقت نيست، غذا برايت می­کشند نصفش می­ماند، گاهی اوقات يک خرده­ غذا کنار می­ماند يک مقدار می­خوری يک مقدار می­ماند اين ديگر رزق تو نيست، اين رزق آنی است که بايد بهش برسد حالا يا انسان است يا حيوان است؟ حضرت فرمود اگر رزق تقسيم شده چرا حرص می­زنيد؟ امروز يک بخشی از تلاش­های مردم، برگرفته از حرص است به دست می­آورند ولی مصرف نمی­کنند من چند سال قبل اطراف شيراز رفته بوديم يک آقايي يک کاخی را به ما نشان داد، گفت آقای حدائق می­دانی اين کاخ مال چه کسی است؟ يک باغ مجلل ساختمان زيبا از دور ما داشتيم می­ديديم گفت مال آقای فلانی است اسم آورد حالا اسم نمی­آورم از ثروتمندان جنوب در خليج، گفت مال آقای فلانی است که کارخانه دارد در امارات گفتم اين که در امارات کار می­کند اين­جا مگر سر می­زند گفتم در سال چند مرتبه می­آيد اين­جا، گفت از سيصد و شصت و پنج روز سال پنج روز بيشتر اين­جا اين نمی­آيد، گفتم سيصد و شصت روز ديگر چه کسی اين­جاست؟ در اين ساختمان با اين عظمت، باغی به اين وسعت، گفت يک آقاي افغانی با زن و بچه­اش، گفتم بسمه تعالی رزق آن خانواده محترم افغانی از اين کاخ، از اين باغ از صاحب باغ بيشتر است مردم حواستان نباشد داشته باشی رزق ديگران از اموال شما بيشتر باشد دلتان براي خودتان بسوزد، و لذا در روايت داريم آن چيزهايي که می­دهيد انفاق می­کنيد با دست خودتان کار می­کني اين­ها رزقتان است اين­ها بر می­گردد به شما، آن­هايي که می­ماند و سهم ديگران می­شود ديگر اين­ها از حيطه کار شما خارج است ما يکی از معضلات امروز هم همين حرصی است که امروز در جامعه رشد کرده من اين را در يک جلسه­ای عرض کردم به جرأت عرض می­کنم حداقل شصت درصد از تلاش­های مردم معاصر ما زمان ما برای امروزشان نيست، برای آينده نيامده است حداقل شصت درصد، شما کمتر می­بينيد کسی که بگويد من اگر امروز کار نکنم، امشب زن و بچه­ام گرسنه­اند، ما اين هفته اگر نرويم سرکار، گرفتار هستيم، اين­ها نادر هستند کم­ هستند، طرف دارد می­دود برای کی؟ برای بيست سال ديگر، برای سی سال ديگر اين حرص است اميرالمؤمنين فرمود به امروزتان برسيد، امروز که زمان در اختيارتان است فرصت هست اين نقدت را از دست نده، برای نسيه کار نکن، نمی­گويند کار نکنيد، کاری که لطمه به تکليف امروزت نزند، کاری که به واجباتت آسيب نزند، صله رحمت را دريافتی، واجباتت را انجام دادی، حجت را به جا آوردی؟ اگر اين­ها آسيب نبيند بله کار کردن برای مرد، برای انسان زينت است اين نکته دوم، نصيحت سوم حضرت آقا فرمودند: «إِنْ كَانَ الْحِسَابُ حَقّاً فَالْجَمْعُ لِمَا ذَا»[15]مردم يک روزی می­آورند ما را پای حساب، که ذرة المثقال­ها را حساب می­کنند قرآن می­فرمايد فتيل را حساب می­کنيم، فتيل فتيل آن تار و پود نازکی است که لای هسته خرماست، و خيلی ما هم بی­توجه هستيم خرما را که می­خوريم اصلاً نگاهی به فتيل هم نمی­کنيم خدا می­فرمايد به اندازه فتيل کار خوب و بد کرده باشيد بايد جواب بدهيد، لقمان حکيم به پسرش گفت پسرم قيامت وقتی مردم وارد محشر که اين روايت را هم آقا امام صادق از لقمان نقل می­کنند چهارتا سؤال از همه می­پرسند لدی الورود به محشر يعنی اجازه حرکت­تان نمی­دهند می­گويند اول اين چهارتا تست را جواب بدهيد بعد برويد جلو، روز سختی است هنوز ما به سختی نرسيديم امام سجاد می­فرمايد سخت­ترين ساعات هر کسی که هيچ کدام از ما هنوز نرسيديم و انشاءالله خداوند به سهولت بگذراند اين ساعات را بر ما، يکش ساعت مردن است، يکش ساعت آمدن در محشر است: «يُبْعَثُ حَيًّا»[16] و يکش ساعت حضور پای ميزان اعمال است می­خواهند حکم شما را صادر کنند آقا بهشتی يا دوزخی؟ ديگر راه سومی ندارد امام فرمود: «أَشَدُّ سَاعَاتِ‏ ابْنِ‏ آدَمَ‏ ثَلَاثُ»[17] ما از اين­ها سخت­تر نداريم لقمان به پسرش گفت پسرم وقتی انسان­ها می­آيند در محشر اجازه حرکت به ايشان نمی­دهند مگر اين چهارتا سؤال را جواب بدهند، يک از همين الآن من سؤال را رساندم تست را رساندم برويد دنبال جوابش تا قيامت، تقلب نکرديم اولياء گفتند ما بفهميم که چه کنيم؟ و چه جوابی آماده کنيم؟ سؤال اول عمرتان را چگونه گذرانديد؟ برای عمرتان جواب پيدا کنيد، سؤال دوم جوانی­تان را چگونه سپری کرديد؟ دوران جوانی­ات چگونه گذشت؟ با چه کسانی بودی؟ چه می­کردی؟ سؤال سوم اموالتان را از کجا به دست آورديد؟ ريال ريال اين پول­ها را بايد جواب بدهيم، بله آدم خوبی هستی زحمت کشيدی، خمس می­دادي دقت می­کردي، احتکار نمی­کرد، ولی بايد بيايي تسويه و حساب بگيری بايد بيايي ثابت کنی، ما اين­ها را از حلال به دست آورديم پول يتيم در اموالمان نبود، ناحت ثروت جمع نکرديم، از کجا درآوردی؟ سه سخت­تر از سؤال سوم: «و فی این صرفت»، کجا خرج کردی؟ اين پول حلال خمس داده­­ات را کجا بردی؟ در اسراف، آقا می­گويد آقا ما خمسش را هم داديم دلمان می­خواهد ديگر اختيارش را داريم، می­گويند آقا تو حق نداشتی پول مال خداست، از حلال به دست آوردی بايد در حلال خرج می­کردی، بعضی­ها در اين گزينه­ها معطل می­شوند در پاسخ دادن به اين­که عمرمان، جوانی­مان، دريافت­هايمان، پرداخت­هايمان آقا امام صادق هم اين نکته را متذکر می­شود اگر حساب­رسی حق است: «فَالْجَمْعُ لِمَا ذَا»[18] اين جمع کردن انبوهی که گاهی اوقات از حساب خودمان هم خارج می­شود چرا؟ من آقايي در شيراز سراغ داشتم از دنيا رفت خانه­های داشت که خودش يادش رفته بود ورثه­اش بعداً استعلام کردند از ثبت، تازه فهميدند چه خانه­های داشته که خودش هم نمی­دانست خب اين­ها حساب ندارد: «فَالْجَمْعُ لِمَا ذَا»[19] مردم به حدی جمع کنيد که بتوانيد جوابش را پس بدهيد دنيا گذراست آخرت روز محاسبه است قرآن می­فرمايد، پيغمبر فرمود خوفناک­ترين آيه قرآن اين آيه است: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏»[20] ذرة المثقال خوبی­ها و بدی­ها را نشانتان می­دهند و آثارش را خواهيد ديد، اين هم نکته سوم. ما حساب­رسی الهی را اگر فراموش نکنيم يک خرده در جمع کردن­ها دقت می­کنيم حداقلش اين است که جمع­مان حلال است صرف­مان حلال است از هر جايي به هر نحوی تحصيل ثروت نمی­کنيم.

نکته چهارم حضرت فرمودند: «وَ إِنْ‏ كَانَ‏ الثَّوَابُ‏ مِنَ‏ اللَّهِ»[21] اگر ثواب از ناحيه خدا حق است و خدا پاداش می­دهد: «فَالْكَسَلُ لِمَا ذَا»[22] چرا کسالت می­ورزيد؟ اگر خدا پاداش می­دهد چرا با سختی کار می­کنید؟ چرا وقتی می­خواهی صدقه بدهی سختت می­آيد؟ وقتی واجباتت را می­خواهی انجام بدهی، با کسالت انجام می­دهی او پاداش می­دهد ذات مقدسی که ذرة المثقال­ها را فراموش نمی­کند پاسخ از او می­خواهيد بگيريد نه از خلق، اينی که بعضی­ها در کارهای خيرشان سستی می­ورزند، چون ثواب را از ناحيه خدا يادشان رفته، گاهی اوقات عزيزان اين قدر خدا به سرعت جواب می­دهد بارها و بارها من ديدم افرادی نقل کردند می­گويد حاج­آقا نيت کردم اين کار را بکنم نيت کردم خدا رساند، در ذهنم آمد که اين کار را بکنم که بروم برای اين کار با اخلاص خدا پاداش داد، اين هم مطلب ديگر من حالا مرور می­کنم می­خواهم فرمايش حضرت را تکميل کنم عرض کردم اين را تابلو کنيد در منزلتان بزنيد هم خودتان هم بچه­هايتان ببينند يادمان نرود اين­ها تذکار روزانه است، نکته­ای حضرت فرمود: «إِنْ كَانَ الْخَلَفُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقّاً فَالْبُخْلُ لِمَا ذَا»[23] اگر خدا عوض می­دهد، خدا پاداش می­دهد چرا بغل می­ورزيد، خدا تضمين کرده که من می­دهم: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[24] بدهيد ما ده برابر می­دهيم اگر ضامن پاداش، ضامن جبران خداست، چرا کسالت می­ورزيد، بله من بايد جای يک خرده ترديد کنم کسالت بورزم که طرفی که تضمين کرده روش خيلی حساب نمی­شود باز کرد، خدا تضمين کرده، و خدا ضمانت کرده که ما می­دهيم پاداش را چرا کسالت می­ورزيم، اين­ کسالت­ها هم ريشه در اين دارد که ما پاداش دهی خدا را فراموش می­کنيم حضرت فرمود: «اِنْ كَانَتِ الْعُقُوبَةُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ فَالْمَعْصِيَةُ لِمَا ذَا»[25] اگر عقوبت را خدا جهنم قرار داده چرا نافرمانی می­کنيد؟ بشری که قدرت تحمل آتش نداری چرا نافرمانی می­کنی؟ يک جوانی آمد خدمت امام حسين سلام­الله عليه به حضرت گفت من گنهکار هستم قدرت ترک گناه ندارم، نصيحتی به من بکنيد، آقا پنج­تا نصيحت کردند يکش اين بود حضرت فرمودند که اول مکانت را جای قرار بده، خدا نبيند تو را از حکومت خدا بيرون برو بعد گناه کن، رزق خدا را نخور بعد نافرمانی کن، بعد حضرت فرمودند قيامت اگر قدرتی پيدا کردی که مأمورهای عذاب می­خواهند ببرند تو را جهنم، بتوانی نروی گناه کن يعنی بشر يادت نرود در برابر مجازات الهی خيلی خيلی ضعيف هستي، خدا رحمت کند والده ما را من از ايشان شنيدم گفتند يک وقت در مجلسی بوديم خانم­ها دور هم نشسته بودند يک خانمی داشت غيبت يک کسی را می­کرد محکم داشت غيبت می­کرد، گفتند من بهش گفتم غيبت نکن، حالا گاهی اوقات می­گوييم غيبت نکن، می­گويد آقا درش هست اين­ چيزها که درش هست اصلاً غيبت يعنی چه؟ غيبت يعنی پشت سر کسی حرفی بزنی که به گوشش اگر رسيد ناراحت بشود آن­که درش نيست داری نسبت بهش می­دهی که تهمت است، دروغ است، بله آقای فلانی اين جوری غذا می­خورد، فلانی اين جوری راه می­رود ژستش اين است، صوتش اين است، لحنش اين است اين­ها غيبت است اگر بشنود بدش بيايد ناراحت می­شود و ما متأسفانه آلوده به غيبت بعضی­ها هستند و نمی­دانند دارند غيبت هم می­کنند اصلاً يک چيز ديگر از غيبت در ذهن­شان است والده ما می­گفتند بهش گفتم غيبت نکن، گفت نه اين غيبت نيست اين­ها واقعيت است، گفتم بابا اين بشنود ناراحت می­شود، می­گفت غيبت نيست گفتند آن شب تمام شد ايشان گفتند من شب قبل از خواب، گفتم خدايا با اين­ها چه رفتاری می­شود در قيامت که با گستاخی ما می­گوييم غيبت نکن، اين می­گويد غيبت نيست؟ می­گفتند همان شب خواب ديدم خواب صحرای قيامت و عرصات محشر و آن گريز و فرار مردم از يکديگر که همه در حال فرار همه فرار می­کنند که طلب­کار پيدا نکنند شرمنده نشوند، از نزديک­ترين کسانی­اش هم انسان فرار می­کند: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ»[26] انسان از پدر، مادر، برادر، خواهر، اولاد، که اين­ها نزديک­ترين کسانی به او هستند فرار می­کند طلب­کار پيدا نکند، ايشان گفتند من ديدم همان خانمی که داشت غيبت می­کرد کنار دست من ايستاده بود، من از خدا خواسته بودم که ببينم مکافات اين کار، عقوبتش چيست؟ گفتند يکدفعه يک صدایی در محشر پخش شد این خانم را صدا زدند که خانم فلانی را بياوريد، گفت بلندگو نبود ولی صدا تمام صحری را پر کرد گفتند تا اسم اين خانم برده شد يک وقت ديدم که اين خانم وحشت کرد آمد حرکت بکند، دوتا مأمور که والده ما می­گفتند اين قدر من وحشت کردم از قيافه اين­ها قرآن می­فرمايد: «عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُون»[27] ما يک مأمورهایی داريم برای گرفتن مجرمين که اين­ها هم غليظ هستند هم شديد هستند، يعنی ذره­ای رأفت ندارند، حالا مأمورهای جلب دنيا می­آيد تا اشک خانم يا آقا را می­بيند می­گويد حالا من می­گويم رفتم نبود برويد کارهايتان را درست کنيد، می­گويم نديدمش، قيامت اينطور نيست: «لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ»[28] نافرمانی و سرپيچی از امر خدا نمی­شود می­گيرند مجرم را می­برند، گفتند اين خانم تا آمد به خودش بيايد اين دوتا مأمور گرفتنش، والده می­گفتند يک تخته سنگی مثل سنگ قبر مثلاً به ارتفاع يک متر آوردند پشت کمرش از پشت پايش گذاشتند تا کمر بر عکس خمش کردند و با طناب بستند و اين را کشيدند روی زمين برای بردن، گفتند اين فريادی زد زبانش از حلقش آمد بيرون، گفتند يکی از آن مأمورها رو کرد به من گفت سزای کسی که غيبت بکند قيامت اين است، من به شما بگويم تا هستيد فرصت جبران هست، رفتيد ديگر رفتيد الآن با يک معذرت می­خواهی، آقا من عذرخواهی می­کنم پشت سر شما يک حرفی زدم حلال کن، ما را ببخش اين­جا با يک معذرت خواهی با يک عذرخواهی در همه مسائل، طرف دلجويي بشود رضايتش را جلب کرد، ولی قيامت از جزئی­ترين حقوق انسان­ها نمی­گذرد الآن اگر ما نسبت به خانواده، نسبت به اطرافيان­مان دوستان­مان، همکاران­مان همشهری­هايمان، کوتاهی کرديم با عذرخواهی فرصتش هست، رحمت خدا رفتند با طلب مغفرت، استغفار، خيرات، راه دارد اما اگر کار به قيامت کشيد ديگر آن­جا تسويه و حساب است حضرت فرمودند: «إِنْ كَانَ الْمَوْتُ حَقّاً فَالْفَرَحُ لِمَا ذَا»[29] مردم اگر مرگی در کار است آن فرح و نشاط­های که انسان­ها دچار غفلت می­شوند ببينيد اسلام با شادی مخالف نيست اسلام دين شادی است.

 اين را من اول بگويم شبهه­ای ايجاد نشود ما يک وقت در يکی از دانشگاه­های شيراز همايشی بود به نام شرع و شادی، من آن­جا عرض کردم گفتم در هيچ دينی از اديان آسمانی مثل اسلام شادی بهش توجه نشده، اسلام می­فرمايد شادی را، اميرالمؤمنين می­فرمايد: «بِشْرُهُ‏ فِي‏ وَجْهِهِ‏ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ»[30] مؤمن بايست شادی در چهره او باشد، اندوه در دل او باشد، مردم شاديتان را با ديگران را تقسيم کنيد، اصل شادی را اسلام مخالف نيست، مجلس سرور بله مجلس سرور بگيريد مجلس معصيت نگيريد، با عروسی که اسلام مخالف نيست، با گردش و تفريح و باغ شهری که اسلام مخالف نيست اسلام با گناه مخالف است اسلام می­گويد مجلس فاميلی­ات را مجلس گناه نکن، شاديت را مجلس نافرمانی خدا قرار نده، و الا بگيريد جشن بگيريد شادی بکنيد اصلاً امام صادق صاحب امروز فرمود، شيعيان ما نشانه آن­ها اين­ است: «خلقوا من شعاع انوار ولايتنا»، از نور ولايت ما شيعه خلق شده: «يَفْرَحُونَ‏ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»[31] در شادی­ما شاد هستند، در حزن ما اندوهگين هستند، لذا اصل شادی را اسلام مخالف نيست، اما اين شادی­ها و فرح­های کاذب که بابا دم غنيمت است خوش باش، ول­کن آقا ما يک شب هزار شب نمی­شود همين حرف­هايي که می­زنند آقا امام صادق می­فرمايد اگر مرگی هست، حواستان باشد اين فرح­های کاذب اين­ شادی­های که انسان را می­برد در گناه: «لِمَا ذَا»[32] بعد قيامت بايد جواب بدهی يک خانمی آمد سال­ها قبل آمد پيش من گفت حاج­آقا من شب عروسی­ام عروسی خوبی نبود، با نامحرم­ها عکس گرفتم عکس­های من در آلبوم­های ديگران هست، بعد از سال­ها متوجه شدم پی به اشتباهم بردم، من بارها به جوان­ها توصيه می­کنم مجلسی بگيريد که اگر بنا بود امام زمان کارت دعوت برايش می­فرستادی حضرت در مجلست می­آمد، ما بعضی از مجالس­مان دلشکستگی امام زمان را به دنبال دارد برای ما سرور است برای ولی خدا حزن است و اندوه آن خانم حاج­آقا حالا پيشيمان شدم عکس­های با نامحرم­ها را در آلبوم­های خودم جمع کردم، ولی يک سری عکس­های من در آلبوم فاميل هست هرچه التماس می­کنم اين عکس­ها را به من بر نمی­گرداند و اين شده سوهان روح من گفتم همين­که بين خودت و خدا پيشيمان شدی، شخصی به امام صادق باز صاحب امروز عرض کردم که آقا ما نشانه توبه مقبول چيست؟ آقا امام صادق فرمودند نشانه توبه مقبول اين است که آن کار اشتباه را ديگر تکرار نکنی اين بهترين نشانه برای پذيرش شماست، بنده اگر اخلاق بدی داشتم، رفتار ناشايست داشتم ديگر تکرار نکنم ديگر ترک کنم. نکته ديگری که آقا فرمودند: «إِنْ كَانَ الْمَمَرُّ عَلَى الصِّرَاطِ حَقّاً فَالْعُجْبُ لِمَا ذَا»[33] مردم يک روزی گذرگاهی را بايد بگذرانيد به نام پل صراط امام صادق فرمود اگر آن روز حق است صراط حق است و گذر از آن مسير خطرناکی که روی جهنم نصب شده از نظر معماری پل صراط عبوری از جهنم است يعنی زيرپايتان آتش­های جهنم و ناله­های دوزخيان شما از اين مسير پرخطر بايد عبور کنيد، امام صادق می­فرمايد اگر صراطی هست چرا عجب پيدا می­کنی؟ من فلانی هستم من از طائفه سمسام السلطنه هستم، ما بالا شهری هستيم شما گودرگونی، ما شهری هستيم شما دهاتی، ما تحصيل کرده هستيم شما بی­سواد، بريز دور اين­ها آقای پر ادعا بايد از پل صراط بگذری، اين­ها مغرورت نکند، ما زيبا چهره­ هستيم شما زشت چهره ما در کلاس هم نمی­آييم شما ببينيد در جامعه، يک بخشی از اين ازدواج­های که شکل نمی­گيرد بهانه­ها همين­­هاست، شما زير بوته بزرگ شديد، شما اصل و تبار نداريد، اصل و تبار نداريم، همه­مان اصل و تبارمان حضرت آدم است، اولين پيغمبر نظام خلقت پدر بزرگ همه­ماست اين چه حرف­هايي است که بهم می­زنيم می­خواهيد عُجب­تان را درمان کنيد صراط يادتان نرود آن روزگاری پرخطری که بعضی­ها به برکت ايمان مثل شهاب ثاقب لحظه­ای می­گذرند و در روايت داريم پيغمبر فرمود بعضی­ها هزار سال رو پل صراط نگه­شان می­دارند بعد هم سقوط می­کنند در دوزخ، اين هم فراموش نشود.

نکته ديگر آقا فرمودند: «إِنْ كَانَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ بِقَضَاءٍ وَ قَدَرٍ فَالْحُزْنُ لِمَا ذَا»[34] اگر نظام خلقت قدرت الهی دارد اداره می­کند، قضا و قدری است چرا ناراحت می­شوی؟ من اين عبارت مقام معظم رهبری ر ابگويم که اين عبارت ريشه در روايات ما دارد، ريشه در سيره اهل­البيت دارد مقام معظم رهبری می­گفتند مثلاً در امر به معروف و نهی از منکر بگوييد و بگذريد يعنی دنبال نتيجه نباشيد امام می­فرمودند ما مأمور به تکليف هستيم و انجام وظيفه نه نتيجه، نتيجه کار ما نيست وظيفه کار ماست آقا وظيفه­ات را انجام بده چه می­شود؟ به شما ربطی ندارد، سيدالشهداء يکی از درس­های عاشورا اين بود امام حسين آموخت به وظيفه عمل کنيد دنبال نتيجه نباشيد، نتيجه کربلای سال شصت و يک شهادت بود، نتيجه کربلای سال شصت و يک اسارت بود، سرهای بريده بود، اسراء بودند که به شام بردند اين­ها را همه را امام حسين می­دانست، اما امام حسين به وظيفه عمل کرد حضرت وظيفه­اش را انجام داد، نتيجه با خداست اين فرمايش امام صادق اشاره به همين است يک قضا و قدری در کار است آن اراده الهی است، يک تکليفی شما داريد تکليف­تان را انجام بدهيد آقا من کردم نشد، می­گويند خدا پاداش می­دهد:

تو نيکی می کن و در دجله انداز، که ايزد در بيابانت دهد باز

بعضی­ها ديد من ديدم بعضی از متدينين محزون هستند آقا جامعه از دست رفت ما می­گوييم مسخره­مان می­­کنند شما می­گوييد که تعريفت بکنند يا می­گويي که خدا تجليل بکند؟ اگر می­گويي برای رضايت خدا، همه ناسزا برايت بگويند نگران نباش، قضا و قدر الهی حاکم و مسيطر است ولی بنده اگر کار می­کنم برای نتيجه وقتی نتيجه نمی­گيرم نا اميد می­شوم، مردم به وظايف عمل کنيد بدانيد که قضا و قدری است تقديرات الهی است، ببينيد حضرت زينب معتقد به قضا و قدر بود، يک خانمی در شيراز در کمتر از پنج دقيقه شوهر و پسر شانزده­ ساله­اش خفه شدند جلو چشمانش به ما گفتند آقای حدائق اين خانم دارد روانی می­شود برويم برای عرض تسليت و آرامش خانه اين­ها شوهر هيئتی بسيار مرد خوب، جوان جوان شانزده ساله مادرش گفت نماز شب می­خواند شوهر و اولاد جلو همس و اين خانم که هم مادر بود هم همسر بود در کمتر از پنج دقيقه اين­ها هردو خفه شدند روخانه­ای رفته بودند کنار آب گرداب بود رفتند رای شنا، هردو از بين رفتند ما رفتيم خانه اين خانم، ببينيد اگر به قضا و قدر معتقد باشی حزن سراغت نمی­آيد، اين­که بعضی­ها می­گويد آقا نا اميد هستيم از زندگی، چون نا اميد هستی از قضا و قدر ما رفتيم منزل اين­ها ديدم اين خانم خيلی ناراحت بود گفت حاج­آقا من در اعتقاداتم دارد خلل ايجاد می­شود شوهر من صبح جمعه دعای ندبه را رفت، بعد بر گشت ما سوار ماشين کرد ببرد برای گردش و تفريح اين از دعای ندبه آمده بود، پسر من نماز شب می­خواند من خودم يک بانوی محجبه­ای مؤمنه­ای هستم، زندگی ما اين جوری بود شوهرم خمسش ترک نشد، حجش ترک نشد گفت بعضی­ها به ما می­گويند که شما ديگر چرا؟ شما کجای کارتان خراب بود؟ شما که می­گوييد خدا پس کجاست آن خدا؟ همان حرفی که ابن زياد به حضرت زينب زد، گفت شما می­گوييد خدا، کجاست خدا؟ اين سر حسين در طشت مقابل­ من، شما هم در بند اسارت ايستاده آن خدايي که ازش دم می­زنيد کجاست؟ اين خانم وقتی گفت که من دارم دچار ضعف اعتقاد می­شوم با يک جمله گفتم خانم آرامت می­کنم، گفتم خانم مقام تو در پيشگاه خدا بالاتر است يا حضرت زينب؟ ديدم اين خانم گريه کرد گفت من خاک پای زينب نيستم، گفتم تو مصيبت بيشتری ديدی و سخت­تر يا زينب؟ تو يک شوهر از دست دادی، يک پسر، حضرت زينب دو پسر هفت برادر، چه برادرهایي، سيدالشهدای که از جانش عزيزتر بود، سی خواهرزاده و برادرزاده و آن سختی­های که اين خانم کشيد اما روز دوازده محرم وقتی آوردنش در مجلس ابن زياد فرمود: «مَا رَأَيْتُ‏ إِلَّا جَمِيلاً»[35] ما از خدا جز زيبايي چيزی نديديم اين اعتقاد به قضا و قدر است بشر تو يک وظيفه­ای داری وظيفه­ات را انجام بده آنچه ميلت هست شد شد نشد راضی باش، به قضا و قدر الهی تسليم باش يکی دو نکته ديگر عرضم تمام.

حضرت فرمودند نکته پايانی، دو نکته پايانی: «إِنْ كَانَ الشَّيْطَانُ عَدُوّاً فَالْغَفْلَةُ لِمَا ذَا»[36] اگر شيطان دشمن است چرا از او غافل می­شويد؟ بابا چرا از اين دشمن غافل می­شويد؟ خدا در قرآن فرموده: «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ»[37] خدا می­فرمايد اين دشمن است، خدا به حضرت موسی می­فرمايد موسی چهارتا نصيحت­ات می­کنم فراموش نکن يکش اين است: «مَا دُمْتَ‏ لَا تَرَى‏ الشَّيْطَانَ‏ مَيِّتاً فَلَا تَأْمَنْ مَكْرَهُ»[38] تا نديدی شيطان بميرد از مکرش در امان نباش مردم تا شيطان هست که هست، از مکر اين دشمن غافل نشويد حالا هيئتی هستيم روحانی هستيم، جلسه­ای هستيم، متدين هستيم اين­ها را بگذار کنار دشمن ذوالفنون شيطان ذوالفنون است برای هر کسی به سبک خودش، روش خودش راه را برای او هموار می­کند در مسير انحراف هرکسی را نبضش را می­گيرد چگونه می­زند امام فرمود اگر شيطان دشمن است چرا از اين دشمن غافل می­شوی.

و عرض پايانی­ام آقا فرمودند: «إِنْ كَانَتِ الدُّنْيَا فَانِيَةً فَالطُّمَأْنِينَةُ إِلَيْهَا لِمَا ذَا»[39] اگر اين دنيا گذراست چرا آرامش پيدا کردی در اين دنيا؟ چرا در اين سرای موقت گذرای که يک دقيقه ديگر معلوم نيست يعنی اين قدر دنيا فانی است که الآن اين جمع حاضر نمی­توانيد ادعا کنيد ما امروز ظهر هستيم ما امشب را هستيم، پيغمبر می­فرمايد قدم از قدم بر می­دارم نمی­دانم قدم ديگر هستم يا نيستم؟ دنيای فاني است چرا آرامش درش پيدا کرديد؟ ديديد گاهی اوقات يک جايي می­برند شما را می­گويند آقا اين­جا با چه سفرهای زيارتی يا مسافرت­هايي که می­گويند آقا اين­جا يک توقفگاه موقت است باشيد تا خبرتان بدهيم کی حرکت کنيم؟ مسافر­ها آن­جا می­نشينند در استراحتگاه و دنيا حقيقتش همين است يک استراحتگاهی است هفتاد ساله يک استراحتگاهی است نود ساله ولی می­برند شما را در آن استراحتگاه ديگر طرف بساطش را پهن نمی­کند ديگر دنبال جا نيست می­گويد آقا الآن صدايمان می­زند بايد برويم وسائل­ها را پهن نکنيم جای ديگر بايد پهن کرد، حضرت عيسی فرمود: «الدُّنْيَا قَنْطَرَةٌ فَاعْبُرُوهَا»[40] بايد از اين پل بگذريد: «وَ لَا تَعْمُرُوهَا»[41] اين­جا جای ماندن نيست در دنيا باشيد ولی به دنيا دل نبنديد، اين هم دوازده توصيه از امام صادق عليه­السلام که آن فرد از محضر آقا تقاضا کرد من يک درسی تربيتی اخلاقی را از امام صادق انشاءالله به فيض کامل­تر خواهند رساند جناب آقای بناکار هستند دوستان ما هم در مجلس هستند همکاری کنيد، روز روز شهادت رئيس مذهب است که همه ما پای سفره خان امام صادق نشستيم، ما برای جذب جوان­ها در اين جلسات من يک درس از امام صادق امروز می­گويم روضه و عزاداری را هم واگذار می­کنم به عزيزانمان که وقت در اختيار اين­ها باشد ما متأسفانه در جلسات­مان مواجه هستيم با افت حضور جوانان، کار امام صادقی بکنيد، يک درس از آقا من امروز بگويم آقای بود به نام شقرانی، اين جد اعلايش برده بود پيغمبر خريدند آزاد کردند، اين از نوادگان آن پدر بزرگی بود که پدر بزرگش از ارادتمندان به امام صادق بود، رسول­الله بود پدر بزرگ منصور دوانيقی لعنة الله عليه در يک سفری به مدينه خب امام صادق حدود ده سال از دوران امامت­شان مقارن شد با حکومت منصور، منصور هم يک عفريت مستکبری بود در بين خلفای بنی­العباس جزء آن پست­ترين خليفه­ها بود خيلی از شيعيان را کشت، خيلی از سادات را شهيد کرد، جلساتی می­گرفت امام صادق را با يک وضعی می­آوردند توهين می­کرد، آخرالامر هم به دست منصور امام مسموم شدند با انگور مسموم سمی به حضرت خورانده شد که همان سم موجب شهادت شد، منصور آمده بود مدينه روز عيدی بود، بزرگان مدينه را خواسته بود که با منصور ملاقات کنند يکی از آن کسانی هم که دعوت شده بود امام صادق بود، آقا امام صادق آمدند طرف منزل منصور جمعيت زيادی ايستاده بودند که بروند داخل خانه خليفه ولی راه­شان نمی­دادند، خليفه وقتش خاص بود و افراد خاص را آن روز بايد می­ديد لذا هر کسی را نمی­پذيرفتند، گاهی اوقات ديدید مسئولی وارد می­شود در منطقه­ای خب اين آقای مسئول را يک مهمان­های خاصی دارد خب اقتضای کار هم همين است می­خواهد بيايد رسيدگی کند نمی­تواند با همه در وقت محدود ديدار داشته باشد امام صادق که آمدند مردم راه باز کردند که حضرت بروند طرف خانه منصور يک دفعه حضرت شقرانی را ديدند، شقرانی اين نوه آن شقرانی زمان رسول­الله جوابی بود که شراب می­خورد، با افرادی بی­بند و بار رفت و آمد داشت نام خوشی هم در مدينه نداشت اسمش به بدی سر زبان­ها می­گذشت امام صادق هم با خبر بودند، حضرت همين طور که داشتند می­رفتند طرف خانه منصور شقرانی را ديدند عقب جمعيت ايستاده آقا صدايي زدند گفتند بيا، آمد طرف حضرت حضرت فرمودند که اين­جا چه می­خواهی؟ گفت آقا آمدم بروم پيش منصور ولی ما را راه نمی­دهند، خب معلوم بود راهش نمی­دادند يک جوان  بی­سر و بی­پايي پيش خليفه­ راهش نمی­دادند، حضرت فرمودند از خليفه چه می­خواهی؟ گفت آمدم يک پولی از خليفه کمک بگيرم برای گذران زندگی­­ام، گذران زندگی­اش هم معلوم بود چه بود؟ همين عيش و نوش و عياشی­های کاذب و حرام آقا فرمودند همين­جا بايست من می­روم داخل برايت هديه­ای می­گيرم حضرت رفتند داخل با منصور ملاقات کردند به منصور گفتند يک آقايي بيرون دم در است جوانی است جدش از صحابه پيغمبر بود اجازه نمی­دهند بيايد داخل اين از شما يک کمک مالی می­خواهيد وقتی امام صادق فرمودند منصور برای حفظ آبرو هم که شد کمک خوبی کرد، هديه خوبی داد گفت اين را بدهيد به آن جوان، يک هديه­ای هم منصور به امام صادق داد تظاهر اين­ها می­کردند گاهی اوقات برای فريب مردم که آقا ما به ائمه ارادت داريم در جمع عمومی اين­ها اظهار ارادت می­کردند در جمع خصوصی توهين می­کردند، يک هديه­ هم به امام صادق داد حضرت از خانه منصور که آمدند بيرون در جمعيت نگاه کردند شقرانی را ديدند که آن عقبه جمعيت ايستاده بود صدايش زدند گفتند بيا، آمد آقا فرمودند من سفارشت را به منصور کردم اين هديه را منصور برای شما داد بگير، و اين هديه را هم به خودم داد اين را هم می­دهم به تو خدا وکيلی با چندتا جوان اين کار را کرديد و نيامد ما زودی فيلتر می­گذاريم قيافه­ات را درست کن، زلفت را ببر داخل، خب اين بايد بيايد اين­جا زلفش را ببرد داخل، اين بايد ياد بگيرد، بايد بشنود بايد اخلاق ببيند ما بعضی­ها با بد اخلاقی شديم دافعه، آقا پول منصور را بهش دادند، هديه خودش را هم دادند يک نصيحت کردند، اين نصيحت را بشنويد و تمام آقا فرمودند: «يَا شَقْرَانِيُ‏ إِنَ‏ الْحَسَن‏ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا‏»[42] آقای شقرانی هر کار خوبی از هر کسی سر بزند خوب است، خدا پاداش می­دهد اما از تو سر بزند خوب­تر است، احسن است چون به ما مربوط هستی، به ما نسبت داری، تو جدت صحابه پيغمبر بوده، تا با ارتباط با ما داری، بعد حضرت فرمود: «وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ‏»[43] هر کار بدی از هر کسی بد، از تو بدتر چون به ما مربوط هستی، آقايون اين حديث امام صادق، خانم­ها همه را دربر می­گيرد به ما می­گويند شيعه، يک­جايي اگر بد رفتاری کردی گناهش دو گناهه است يکی کار بدت يکی آبرو بردن اهل­البيت، يکی کار بد، يکی آبرو بردن اهل­البيت، همين کار امام صادق شقرانی را آورد سرخط شقرانی پيوست به حضرت تمام آن بی­بند و باری­ها رفت خانمی در يکی از سفرهای عمره با چشم اشک آلود در بين الحرمين مدينه در حرم پيغمبر بوديم يک خانمی مال يک استان ديگری بود با يک وضعی نامناسبی آمده بود در حرم برای زيارت آن وقتی که خانم­ها می­آمدند شيفت خانم­ها بود، اين خانم به من گفت اين خانم شيرازی است نقل کرد، گفت يکی از اين زن­های مبلغه وهابی از اين چوب دستی­ها دستش بود اين خانم را ديد که با يک وضعی پای بی­جوراب، صورت آرايش کرده آمده در حرم رسول­الله در جمع زائرها، گفت آن خانم مبلغه وهابی با اين چوب دستی­اش زن­هايي کشورهای ديگر را کشورهای اسلامی هی به آن­ها اشاره می­کرد و اين خانم را نشان می­داد می­گفت هن شيعه علی، هن شيعه فاطمه، اين­ها شيعيان علی هستند، اين­ها شيعيان فاطمه هستند، آبرو داری کنيم، يک وقت نگويند آقا تو شيعه امام صادق غيبت می­کنی، حق خوری می­کنی، حق کشی می­کنی، مجازات ما اگر خدای ناخواسته خطای از ما سرزد دوتا مجازات هست، يکی کار بد ما، يکی آسيب زدن به جايگاه اهل­البيت کار خوبتان را هم خدا دوتا ثواب می­دهد، يکی کار خوب­تان يکی حفظ جايگاه اهل­البيت.

سلام علی«صَالِحٌ‏ بَعْدَ صَالِحٍ‏، وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِق‏»[44] اين روايت از رسول­خداست اين هم از اعجازهای گفتاری پيغمبر است: «جَعْفَرٌ صَادِقٌ‏ فِي‏ قَوْلِهِ‏ وَ فِعَالِهِ»[45] جعفر در قول و فعلش صادق است اين لقب صادق از پيغمبر به امام صادق رسيده: «الطَّاعِنُ عَلَيْهِ كَالطَّاعِنِ عَلَيَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ كَالرَّادِّ عَلَيَّ»[46] آقا امام صادق مثل امروز حضرت را تشييع کردند تجليل کردند، با احترام امام مورد تشييع قرار گرفت و امام را به خاک سپردند، گرچه سختی­های زيادی امام صادق در ايام دوران پايانی عمر شريف­شان و مقارنت با دوران بنی­العباس امام خيلی تحمل نمودند سختی­ها را در تاريخ نوشتند چهار هزار استاد از محضر امام صادق تربيت شد، چهار هزار استاد در تمام رشته­ها امام متخصصينی تربيت کرد، در علم کلام، در فقه، در علوم طبيعی، در همه علوم در نجوم امام کارشناسانی را پرورش داد و برای عالم اسلام تربيت کرد که ما امروز پدر علم شيمی را جابر ابن حيان می­دانند که از شاگردان امام صادق و از تربيت يافتگان مکتب امام صادق بود، آقا امروز گرچه مظلومانه در مدينه امام به شهادت رسيد و غريبانه در آن دوران سخت پرخفقانی که حضرت مجبور شد اوصياء خودش را برای اين­که آقا موسی ابن جعفر حفظ بشود پنج نفر را امام به عنوان اوصياء معين کردند، دو نفر از اين پنج نفر يکی منصوردوانيقی بود يکی حاکم مدينه بود که منصور نتواند رديابی کند، چون منصور به حاکم مدينه گفت وصی امام صادق را گردن بزنيد حاکم مدينه گفت، يکی از وصی­های امام صادق خودت هستی، يکش من هستم و سه نفر ديگر را هم آقا معين کرده شرائط اين قدر سخت بود در يک مقطعی خانه امام صادق را آتش زدند در مدينه، عزيزان اين اسلامی که من و شما امروز مفتخر هستيم و به راحتی به دست ما رسيده هزينه­ها را ائمه پرداخت کردند هزينه را پيغمبر پرداخت کرد، به خانه کدام­تان به خاطر حق­گويي آتش انداختند، زندگی­تان را به آتش کشيدند، نيمه­ شب شما را در منزل و پای برهنه بيرون کشيدند اين اتفاقات برای امام صادق رقم خورد راوی می­گويد خانه امام صادق را نيمه شب آتش زدند ديدم آقا از بين شعله­های آتش آقا خارج شد، فرمود: «أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ‏ إِبْرَاهِيمَ‏ خَلِيلِ‏ اللَّهِ ع»[47] من فرزند ابراهيم خليل الرحمن هستم، من فرزند آن پيوندها و رگ­های هستم که بشريت وامدار آن­هاست بگوييم آقا امام صادق به خانه شما آتش افکندند به خانه جدت سيدالشهداء هم آتش افکندند در آن بحران، در آن سختی­ها خيمه­ها را آتش زدند، يک وقتی حضرت زينب لابه‌لای اين خيمه­های نيم سوخته به دنبال اين عزيزانش می­دويد حميد ابن مسلم می­گويد ديدم يک دختر بچه­ای دامنش آتش گرفته بود خودم را به او رساندم از اسب به زير آمدم دلم به حال اين دختر سوخت آمدم آتش لباسش را خاموش کنم تا من را ديد گفت آی مرد قرآن خوانده­ای يا نه؟ گفتم آری قرآن خوانده­ام گفت اين آيه را خوانده­ای؟ «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَر»[48] يعنی حميد ابن مسلم به خدا من بابا ندارم، گفت آتش را خاموش کردم می­دانستم اين دختر تشنه است يک ظرف آب برايش آوردم، آب را پس زد عزيزم چرا آب نمی­نوشی؟ گفت آی مرد خودم ديدم بابايم را با لب تنشه، همه بگوييم يا حسين.

 

[1] التوحيد (للصدوق) ص376.

[2] التوحيد (للصدوق) ص376.

[3] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏8 ص329.

[4] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏8 ص329.

[5] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏8 ص329.

[6] واقعه6.

[7] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏8 ص329.

[8] التوحيد (للصدوق) ص376.

[9] المحاسن ج‏1 ص80.

[10] التوحيد (للصدوق) ص376.

[11] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج‏1ص192.

[12] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج‏1ص192.

[13] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2ص595.

[14] التوحيد (للصدوق) ص376.

[15] التوحيد (للصدوق) ص376.

[16] مریم15.

[17] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏7 ص105.

[18] التوحيد (للصدوق) ص376.

[19] التوحيد (للصدوق) ص376.

[20] زلزله7-8.

[21] الأمالي( للصدوق) النص ص7.

[22] الأمالي( للصدوق) النص ص7.

[23] التوحيد (للصدوق) ص376.

[24] انعام160.

[25] التوحيد (للصدوق) ص376.

[26] عبس34.

[27] تحريم6.

[28] تحريم6.

[29] التوحيد (للصدوق) ص376.

[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص226.

[31] كامل الزيارات النص ص101.

[32] التوحيد (للصدوق) ص376.

[33] التوحيد (للصدوق) ص376.

[34] التوحيد (للصدوق) ص376.

[35] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص160.

[36] التوحيد (للصدوق) ص376.

[37] فاطر6.

[38] التوحيد (للصدوق) ص372.

[39] التوحيد (للصدوق) ص376.

[40] الخصال ج‏1ص65.

[41] الخصال ج‏1ص65.

[42] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏47 ص349.

[43] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏47 ص349.

[44] المزار الكبير (لابن المشهدي) ص578.

[45] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص83.

[46] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص83.

[47] الكافي (ط - الإسلامية) ج1، ص473.

[48] ضحی9.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه