استاد حدائق روز جمعه 14 اردیبهشت 1403 در مهدیه بزرگ شیراز به مناسبت ایام شهادت امام جعفر صادق(ع) به بیان شرح دعایی از آن حضرت پرداختند.

 

دانلود

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الصادق عليه­الصلاة و السلام فی تعليم دعائه لزراره: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏ فَإِنَّكَ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ تُعَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي‏»[1]

يکی از گنجينه­های ارزشمندی که از امام صادق به شيعيان رسيده و در کتاب­های دعايي ما مخصوصاً مفاتيح مرحوم حاج شيخ عباس قمی ناقل اين دعاست و ثبت کرده در مفاتيح و کتاب­های ديگر دعايي است که درد حال من و شماست برای من و شمايي که در اين دوران داريم زندگی می­کنيم اين را مداومت داشته باشيد، آقا آمده می­گويد پدر بزرگم تا هفتاد و هفت، هشت سالگی نماز شب می­خواند حالا کفريات دارد تحويل می­دهد، بالاخره اين وضعيت هست در يک جلسه­ای عرض کردم، گاهی اوقات طرف می­بينيد سن و سالی ازش گذشته، سوابق خوبی هم در گذشته داشته اما می­زند همه را خنثی می­کند می­افتد در مسير ضلالت، مسير گمراهی، زراره خدمت امام صادق رسيد عرض کردم که آقا در آن دوران سخت غيبت، سخت از اين جهت که حجت خدا نيست بين ما، خب در زمان ائمه حجت­های الهی حضور داشتند، در انبياء گذشته به همين کيفيت حضرت موسی چهل شب نبود امت موسی گوساله پرست شدند، دوران دوران سختی است در روايت داريم که حفظ ايمان در عصر غيبت از نگهداشتن آتش کف دست سخت­تر است، اين­که آدم سالم بماند، از نظر اعتقادی، کفريات نگويد، نماز شب بخواند، حرف­های بی­حساب هم بگويد، زيارت عاشورا بخواند مشکلات اعتقادی هم داشته باشد، گاهی اوقات ديديم بعضی­ها ادعای تدين­شان می­شود می­گويد آقا در کار خدا ما مانديم، اين­جايي که کار خدا ما برای اين­که از اين افت­ها در امان باشيم افت­های اعتقادی، افت­های رفتاری، زندگی به سلامت بگذرد در اين دوران سخت، دوران سختی که عرض می­کنم واقعاً سخت است پاداشش هم پاداش زيادی است. آقا زين­العابدين فرمود اگر بتوانيد خودتان را در عصر غيبت حفظ کنيد سالم بمانيد زن و مرد خدا را در نظر بگيريد و زندگی­ خدا پسندانه باشد: «أَعْطَاهُ‏ اللَّهُ‏ أَجْرَ أَلْفِ‏ شَهِيدٍ»[2] خدا پاداش هزار شهيد را به شما می­دهد نه يک شهيد من کراراً اين را عرض کردم اين­هاي که می­گويند در باب شهادت بسته است می­گويم اين حرف حرف درستی نيست، هيچ­گاه در باب شهادت بسته نيست در باب شهادت باز است طالب شهادت نيست، برادر، خواهر تو هم می­توانی در زمره شهداء باشی ولو زنده هستی، راهش چيست؟ امام می­فرمايد: «مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلَايَتِنَا»[3] ثابت باش بر ولايت ما در عصر غيبت، اگر خودت را حفظ کردی، آلوده نشدی از نظر اخلاقی، رفتاری، گفتاری: «أَعْطَاهُ‏ اللَّهُ‏ أَجْرَ أَلْفِ‏ شَهِيدٍ»[4] خدا پاداش هزار شهيد مثل شهدای بدر و احد را به شما می­دهد، آن هم نه يک شهيد، اجر هزار شهيد را يک­جا خدا می­دهد به يک ثابت بر ولايت در عصر غيبت، معلوم است کار خيلی سخت است، کار سخت است که پاداش سنگين است، کار پر زحمت است که اجر اجر ثوابی است، در جمله ديگری، حديث ديگری امام حسين می­فرمايد اگر کسی در عصر غيبت حافظ دينش و عقايدش بود: «بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بِالسَّيْفِ‏ بَيْنَ‏ يَدَيْ‏ رَسُولِ اللَّهِ ص»[5] مثل رزمنده­ای است که با شمشير جلو دارد از رسول­خدا دفاع می­کند، يعنی در معيت رسول­الله در دفاع از رسول­الله در برابر با کفر، آقا سالم باش، در مغازه­ای ايمانت را از دست نده، در اداره هستی، خرابش نکن، خواهرم در خانه هستی حفظش کن، در بازار هستی، در دانشگاه هستيد، در حوزه هستيد، مدرسه هستيد: «بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بِالسَّيْفِ‏ بَيْنَ‏ يَدَيْ‏ رَسُولِ اللَّهِ ص»[6] اين­ها همه حکايت از اين می­کند که کار کار آسانی نيست، حفظ ايمان در عصر غيبت خيلی بايد انسان مداومت، مراقبت داشته باشد خب يکی از راهکارهای که توصيه شده همين دعای امام صادق است اين ورد زبان ما باشد روزانه بگوييم اين را تا از گزند آسيب­های آخرالزمان حفظ بشويم، سر و کار ما نرسد به جايي که هرچه سن می­رود بالاتر ايمان بيايد پايين­تر عقايدمان سست­تر من عرض کردم حالا هفته گذشته اين­جا بود يا جای ديگری بود صحنه­ای را من در صحن احمد ابن موسی ديدم در شب پنج شنبه هفته گذشته، جمعيتی آمده بودند ما کنار قبر آيت­الله والد نشسته بوديم اين­ها سؤال داشتند از قم بودند، تهران بودند، يک خانم جوانی با يک بچه خردسالی هم آمده بود اين هم داشت سؤال می­پرسيد من از اين صلوات­های مرحوم آقای حاج شيخ يک چندتا دستم بود يکی دادم به آن خانم و يک چند نفر ديگر، يکدفعه اين خانم گفت آقا دو همراه هم من دارم برای آن­ها هم بدهيد، گفتم چه کسی است همراهانت؟ گفت پدر بزرگ و مادر بزرگم اشاره کرد اين­ها در صحن ايستاده بودند اشاره کرد بياييد اين­ها آمدند لب ايوان، مادر بزرگ آن صلوات نامه را گرفت پدر بزرگ گفت چه است اين­ها؟ خدا نکند کسی به اين­جا برسد، پيرمردی که سر و رويش سفيد شايد هشتاد سال داشت، گفت چه است؟ آن خانم دختر جوان با معرفت گفت اين­ يک صلوات نامه­ای است که آقا دارند هديه می­دهند، دو سه ­تا حرف­های بی­حساب و ناسزا به اصل و فرع مسائل گفت، گفت اين­ها همه­اش دروغ است بريز دور اين­ها را کلک است، سر کار هستيم، چندتا حرف زد که بعضی­ها خيلی ناراحت شدند آمدند بلند شوند بروند با او برخورد کنند، گفتم ولش کنيد، خيلی اين دختر خجالت کشيد بعد که بلند شد با شرمندگی گفت معذرت می­خواهم گفتم اين­جا از شاهچراغ بخواه پدر بزرگت عاقبت بخير برود، آمده در صحن شاهچراغ، خانمی به من گفت من را شوهرم مشهد می­برد، سر خيابان پياده­ام می­کند، می­گويد من پا داخل حرم نمی­گذارم، کی می­آيي بيرون؟ دو ساعت ديگر می­آيم دنبالت، البته اين­ها هم بی­علت هم نيست، هر قدر پول بدهيد آش می­خوريد، چه کار کرديم که اين طور شده؟ اين نکبت­ها از کجاست؟ کاستی­ها از کجاست؟ گفت يک هفته مشهد هستيم، اين می­رود همه­جا می­گردد مشهد می­گويد من پياده­ات کی می­خواهی بيايي؟ دو ساعت ديگر می­آيم دنبالت من وقت آمدن داخل حرم و زيارت خواندن و فلان، ما ميلياردر در شيراز داشتيم از دنيا رفت حج نرفت، مکانيک در شيراز از دنيا رفت شصت سفر خانه خدا رفت، اين­ها يک حساب­هايي است اين­ها بايد حواله­اش را بگيريد بايد بخواهيد، مردم در اين دوران اگر بخواهيد سالم بمانيد ببينيد رئيس مذهب چه می­فرمايد؟ اين دعای امام صادق را روز چندبار بخوانيد، بخواهيد عاجزانه از خدا، آقای زراره ابن اعين از گل سرسبدی­های اصحاب امام صادق بود از کسانی که خيلی مورد توجه امام صادق، زراره محضر امام صادق مشرف شد از بحث دوران غيبت حضرت سؤال شد و وضعيت پر خطری که در عصر غيبت بعضی­ها مبتلا می­شوند، گرفتار می­شوند در اعتقادات­شان، در ايمان­شان، زراره به حضرت گفت اگر کسی در آن دوران قرار گرفت چه بکند؟ اين نسخه­ای من و شماست، امام صادقی که امشب شب شهادتش است هديه حضرت را من امروز گرچه همه اهل فضل هستيد و کمال هستيد و می­دانيد اين هديه را من مرور می­کنم، تکرار می­کنم، آقا فرمودند زراره اگر کسی در عصر غيبت قرار گرفت از اين دعا غفلت نکند اين را پيوسته بخواند: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏»[7] خدايا خودت را به ما معرفی کن: «فَإِنَّكَ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ تُعَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏»[8] خدايا اگر تو را نشناختيم: «لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ‏»[9] پيامبرت را نمی­شناسيم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ‏»[10] خدايا پيامبرت را به ما معرفی کن، بشناسان: «فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ‏»[11] اگر رسولت و پيامبرت را نشناختيم، حجت تو را نخواهيم شناخت، امام را نمی­شناسيم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ»[12] خدايا حجت­ات را و امامت را و ولی­ات را به ما بشناسان، امام زمان شناس بشويم: «فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ‏»[13] خدايا اگر حجتت را نشناختيم: «ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي‏»[14] از دين گمراه می­شويم، از دين فاصله می­گيريم. امام فرمودند اين را در عصر غيبت زياد بگوييد، من نکاتی را ذيل اين دعای شريف نورانی حضرت چون روز جمعه هم هست روز امام عصر است جمع جمع شيعيان حضرت يک توضيحاتی را نسبت به اين حديث نورانی و اين دعای شريف عرض کنم با يک مقدمه آيه­ای از سوره مبارکه انبياء اشاره کنم، خداوند در سوره مبارکه انبياء آيه بيست و پنج، می­فرمايد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي‏ إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون‏»[15]اصلاً همه انبياء آمدند، همه اولياء الهی آمدند که بشر را با خدا آشنا کنند، ما مشکل امروز جامعه ما ضعف در خداشناسی است، چندتا سؤال هم عزيز ما به ما دادند که البته اين­ها هر سؤالش دست مايه يک منبر است، که حالا چرا خدا را قبول داريم به او اعتماد نداريم؟ چون ضعف اعتقاد است، ضعف خداشناسی است، من گاهی اوقات به قدری که به پول داخل کارتم ايمان دارم به خدا ايمان ندارم، من ديدم بعضی­ها را می­خواهد برود حج همين امسال پول هم دارد، خمسش را هم بايد بدهد، می­گويد حالا برويم سوغاتی­ها را بخريم يک وقتی به روز نداري نيفتيم بعداً می­آييم خمسش را می­دهيم بابا تو اعتقادت به پولت بيشتر از اعتقادت به خداست کی به خدا اعتماد کرديم خدا پشت ما را خالی کرد؟ اين ضعف اعتقاد است ما در يک سری کارهای که مستقيم طرف ما خداست، دل نمی­کنيم، اعتماد نمی­کنيم، لذا می­گوييم خدا را قبول داريم، ولی اعتماد نداريم ما در معرفت­مان مشکل داريم، مگر می­شود کسی برای خدا قدمی بردارد خدا بی­پاسخ بگذارد، خدا می­فرمايد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏»[16] ما ذرة المثقال خوبی­ها و بدی­هايتان را پاسخ می­دهيم، ما جواب می­دهيم ما هنوز از کار خوبت فارغ نشده، اجرت را می­دهيم، پاداشت را می­دهيم، حمايتت می­کنيم، کی خدا زيربار منت کار خوب بشر قرار گرفت؟ يا اين­که اين بدی­های که از انسان­ها سر می­زند منشأش چيست؟ همه اين­ها منشأش جهالت است، بدی کردن، گناه کردن يک نوع ظلم به نفس است، عبادت، اخلاق، فضيلت لطف به نفس است، ما در حد خودمان ظالم هستيم، اميرالمؤمنين در دعای کميل ديشب خوانديم: «ظَلَمْتُ‏ نَفْسِي‏»[17] امام دارد به ما می­آموزد بگوييد اين را به خدا خدايا خودم به خودم بدی کردم، من چون آن معرفت را پيدا نکردم در حق خودم دارم ظلم می­کنم به اسم احسان، به اسم نيکويي: «ظَلَمْتُ‏ نَفْسِي‏»[18] خدايا من خودم در حق خودم ستم کردم، ظلم کردم بدی کردم، اين­ها باز می­گردد به همان چارچوب کلی معرفة­الله، خب در اين دعای شريف که حضرت به زراره توصيه فرمودند چند چيز را ما از خدا تقاضا می­کنيم اول معرفت خداشناسی، اين يک نکته است شروع همه توفيقات از خداشناسی است حواله­اش را هم بايد از او بگيريد: «اللَّهُمَ‏ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ‏ الطَّاعَةِ»[19] امام زمان به ما می­آموزد توفيق را هم از او بخواه، امروز آمدی دعای ندبه کار اوست، هر قدم خيری که بر می­داريد عنايت اوست، پول زياد است چرا بعضی­ها خير هستند؟ زبان در دهان همه هست چرا بعضی­ها به حق حرف می­زنند؟ به جا حرف می­زنند؟ خيلی امکانات را مردم دارند چرا همه استفاده نمی­کنند؟ چون معرفت نيست، به قول شاعر می­گويد:

معرفت از آدميان برده­اند، آدميان را ز ميان برده­اند

قرآن در آيه بيست و پنج سوره مبارکه انبياء می­فرمايد اصلاً رسالت تمامی انبياء خطاب به پيغمبر: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ»[20] ما در قرآن بيش از سی مرتبه: «مِنْ قَبْلِكَ»[21] در آيات آمده يک مورد در قرآن نداريم که خدا فرموده باشد: «من بعدک» لذا يکی از دلايل خاتميت پيغمبر آيه بيست و پنج سوره انبياست: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ»[22] ما همه انبياء را قبل از شما هم که فرستاديم اين­ها با اين نگاه آمدند که بشريت را با خدا آشنا کنند، من يک وقتی در يکی از دانشگاه­های شيراز بوديم يک دانشجويي سؤال کرد، گفت حاج­آقا پيغمبر پزشکی بلد بود، گفتم اول پزشک روزگار رسول­الله است اين را من رو تعصب نمی­گويم عقلاً منطقاً برهاناً امروز اولين متخصص در هر رشته­ای، در هر حرفه­ای، در هر فنی امام زمان است، عقلاً هم ما می­پذيريم خداوند کسانی را به نمايندگی مطلق خود انتخاب می­کند که اين­ها در همه علوم، حرف، مهن، حرف اول هستند، حالا يک کسی بگويد آقا خب امام زمان پزشکی را کجا خوانده؟ مهندسی را کجا دوره ديده؟ می­گويم همان دوره­ای که پيغمبر ديد امام زمان هم ديده، رسول­الله رسول امی­ بود، امی را بعضی­ها بد معنی می­کنند، می­گويند بی­سواد اين هم از بی­سوادشان اين است اين جوری معنی می­کنند، امی يعنی استاد نديده، استاد نديده معنايش اين نيست که استاد نباشد:

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد

بارها شده من کسانی را ديدم که سواد خواندن و نوشتن ندارند پيرمرد، پيرزن وقتی شروع می­کند حرف زدن مثل اینکه يک دوره حکمت عاليه را ديده، اصلاً حرف دارد می­زند مثل اين­که از معارف اهل­البيت دارد سخن می­گويد اين همان استاد نديده­های هستند که خدا لطف می­کند، می­شود سيدهاشم حداد، نفس سيدعلی قاضی در پرچم اين وزيده می­شود، متحول می­شود اين آقای سيدهاشم حداد می­آمد تهران می­گويند يک سفری آمده بود تهران علامه سيدمحمدحسين حسينی تهرانی که از شاگردان علامه طباطبايي بود می­گويد اين آقای سيدهاشم يک سالی آمد تهران مهمان ما شد ما يک اتاقی داشتيم زير شيروانی اتاقی بود، زير شيروانی بود اين شهيد مطهری از من خواهش می­کرد می­گفت يک وقتی ملاقات يک ساعته­ای برای من، برای شهيد مطهری فيلسوف متفکر انديشمند يک يک ساعتی برای من وقت از سيد هاشم حداد بگير، خصوصی در خلوت من با اين صحبت دارم، آقای سيد محمد حسين حسينی آيت­الله صاحب کتاب روح مجرد ايشان می­گويد که شهيد مطهری آمد رفت در آن اتاق زيرشيروانی يک ساعتی با اين آقای آهنگر بی­سواد خلوت کرده بودند بعد از ساعتی که آمدند از اتاق زيرشيروانی بيرون، ايشان می­گويد من به شهيد مطهری گفتم يک ساعت چه کار داشتی؟ با اين آدم آهنگر چه می­گفتيد؟ گفت شهيدمطهری يک جمله گفت، گفت سرّ مگو را می­پرسيدم، همه­اش هم در کلاس­های درس نيست، همه­اش آن­جاست، توفيق را بايد از او بخواهيد يک وقت راه برايتان باز می­کنند به کلاس، راه باز می­کنند به محفل، راه باز می­کنند به مجلسی، به صاحب نفسی، صاحب اثری يک آدم آهنگر رشد می­کند خدا هدايتش می­کند می­رسد به جايي که شخصيت علمی می­آمدند ازش بهره می­بردند، خب اصل و فلسفه خداشناسی است انبياء هم برای همين آمدند به آن آقای دانشجو هم گفتم پيغمبر در همه علوم حرف اول بود، ائمه معصومين در همه علوم حرف اول بودند، و لذا در جلسه­ای عرض کردم پيامبر دو تا تجارت قبل از ازدواجش و بعثتش کرد، تجار بايد ياد بگيرند، پيامبر در دو مرتبه از طرف خديجه با سرمايه خديجه تجارت کرد به شام نه احتکار کرد، نه دروغ گفت، نه اجحاف کرد، منفعت کلان هم برای خديجه بر گرداند، اين درس تجارت است، آقا اين پيغمبر چه می­کرد در تجارت که خلاف نکرد؟ ظلم نکرد؟ منفعت هم آورد؟ چرا ما نمی­کنيم: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[23]بابا پيغمبر را بشناس، پيغمبر در کانون خانواده چگونه عمل می­کرد، پيغمبر در کانون جامعه با مردم چگونه رفتار می­کرد؟ اخلاق پيغمبر چگونه بود؟ گفت همه اين­ها انبياء آمدند مردم را به خدا آشنا کنند، بنده ادعا می­کنم پيغمبر پيامبر ماست اما در رفتارهايم با پيغمبر همسو نيستم، روش من را پيامبر من يک جمله بگويم حالا آقايون شايد يک خرده سخت­تان بيايد، رسول­الله يک مهمانی داشتند يک يهودی بود، اين يهودی نيمه شب بستر را کثيف کرد و گذاشت و رفت، چيزی جا گذاشت برگشت که آمد آن شئ جا گذاشته، پول­هايش را بردارد هوا روشن شده بود، يک صحنه­ای ديد اين يهودی فرياد زد افتاد پشت در روی زمين، از سراخ در ديد رسول­الله اين بستر آلوده را خودشان دارند می­شويند، می­گويند همسران پيغمبر آمدند گفتند يا رسول­الله اين بستر کثيف را ما می­شوييم، رسول­الله فرمود مهمان من بوده، مهمان بستر را آلوده کرد، من بستر را بايد بشويم، ما در زن داريمان چگونه هستيم؟ بعضی­ها مثل اين­که کلفت آوردند، حالا يک سلام به پيغمبر هم بکنيم روز شنبه است زيارت رسول­الله هم بخوانيم، بابا پيغمبرت را بشناس، اخلاق نبوی را، مهمان بر پيغمبر وارد شد، پيامبر خانواده را به زحمت نينداختند، فهميدند يک جمعيتی از يهودی­های مهاجر آمدند در مسجد شبی بود، گفتند: «يا محمد اضفنا»، ما ضيافت کن، پيامبر فرمود که من يکی­تان را می­برم منزل بقيه را هم مسلمان­ها تقسيم کنيد، ببينيد تحميل نکنيد، حالا خانواده­ است پا شود برود تا نيمه شب در آشپزخانه، يک نفر را رسول­الله آوردند منزل آن شامی که برای پيغمبر تدارک شده بود حضرت شام خودشان را گذاشتند جلو مهمان، گفتند امشب من چيزی نمی­خورم شما بخوريد، نه اين­که از شکم زن و بچه بگيرند، خيلی عقب هستيم، پيرزنی آمد گفت با شوهرم زندگی کردم، نماز اول وقتش تعطيل نمی­شد ولی ناسزا، تحقير، توهين­اش هم تعطيل نمی­شد اين چه نمازی است انبياء آمدند مردم را با خدا آشنا کنند، ما امروز هم مشکل­مان در جامعه بشری ضعف توحيد است مردم اگر خدا را بفهمند و بشناسند و بدانند همه چيز از اوست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»[24] اين اوضاع آشفته سامان پيدا می­کند، اين وضعيتی که شما امروز می­بينيد در رفتارها، گفتارها، برخوردها، اصلاح می­شود اين­ها همه بر می­گردد به ضعف توحيد: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون‏»[25] همه انبياء رسالت­شان اين بود اگر جوانان ما از ما سؤال کنند انبياء برای چه آمدند؟ برای آشنا کردن بشر با خدا، همين خدا را شناختی، دانشگاهی بشوی، مؤثر هستی، حوزوی بشوی مؤثر هستی، خانه­دار بشوی مؤثری، در بازار باشی مؤثر هستی، در سياست وارد بشوی مؤثر هستی، خداشناس بشوی:

آن را که علم و دانش و تقوی مسلم است، هرجا قدم نهد قدمش خير مقدم است

پيرمرد بشويد پرخير هستيد، جوان باشی پرفيضی، مريض، سالم، هر حال وجودت می­شود منشأ اثر: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون‏»[26] خب اين آيه مقدمه پرداخت به دعای امام صادق بود در اين دعای که حضرت به زراره توصيه فرمودند در عصر غيبت زياد بگوييد تا از آسيب­های عصر غيبت در امان باشيد، سه بخش اين دعا دارد يکی تقاضا می­کنيم از خداوند معرفت الهی را پيدا کنيم، در قسمت دوم تقاضا می­کنم معرفت پيامبر را، در قسمت سوم تقاضا می­کنيم معرفت امام را پيدا کنيم، من يکی دو سه نکته را عرض کنم يادداشت کردم، خب اين دعاها يک نکته را من نسبت به دعا عرض کنم دعا تنها مجموعه­ای از الفاظ و عبارات و درخواست کردن نيست اين هم يک نکته است که عزيزان توجه داشته باشند، بنده گاهی اوقات کتاب دعا را می­گيرم دستم حالا دعای کميل می­خوانم دعای ابوحمزه می­خوانم، دعای: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏»[27] و دعاهايي که از ائمه رسيده دعاهای روز را می­خوانم تعقيبات را می­خوانم فقط نبايد بسنده کرد به قرائت اين الفاظ دعا همه­اش اين نيست ما بايد اقدام و عمل را به دنبال دعا داشته باشيم اگر تقاضا می­کنی تلاش کن، اگر تقاضا می­کني اقدام کن، عمل کنی، بنده می­خواهم می­گويم ولی عملی نمی­کنم اقدامی نمی­کنم اين اصل مهمی در دعاست اينی که بعضی­ها می­گويند آقا چرا دعای ما مستجاب نمی­شود؟ چون اقدام نکرديم، چون عملی نکردی، دعا خوانده­ای می­گويي: «استغفرالله ربی و اتوب اليه» پشت گفت معصيت الهی می­کند، يک کسی هی مرتب ذکر استغفار می­گفت آقا اميرالمؤمنين ديدنش ديدند اين اصلاً عادت است معرفت نيست حضرت فرمود: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ»[28]، اين عبارت را ائمه کمتر به کار می­بردند وقتی خيلی از رفتاری ناراحت می­شدند و نگران می­شدند، می­فرمودند مادرت به عزايت بنشيند، يعنی تو بميری بهتر است زنده باشی، مردنت خيرش بيشتر از بودنت است، اميرالمؤمنين فرمودند: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ»[29] مادرت به عزايت بنشيند: أَ تَدْرِي‏ مَا الِاسْتِغْفَارُ»[30] می­دانی استغفار يعنی چه؟ فقط يک چيزی داری می­گويي: استغفر الله ربی و اتوب اليه» استغفار يکش حضرت فرمودند: «الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً»[31] يعنی ديگر بر نگردی به گناه، معانی حضرت نام بردند يکش همين بود، فرمودند بابا اقدام و عمل بايد کرد، تو اگر می­گويي: استغفر الله ربی و اتوب الي» از اين کار خطايي که کردی ديگر تکرار نکن، اقدام کن برای ترک اين عمل، ما يکی از مشکلات­مان در دعاها همين است می­خوانيم و می­گذريم و عمل نمی­کنيم در دعاها می­خوانيم خدايا اگر حقی به گردن ماست توفيق بده ولی تلاشی برای اداء حق نمی­کنيم، تلاشی برای رفع کدورت­ها، تلاشی برای رفع حجاب­ها در زندگی نمی­کنيم اين يک اصل مهم در دعاست که بعضی­ها را من ديدم می­گويد آقا من دعای فلانی را خواندم خيری از اين دعا نديدم چون کار نکردی برای اين دعا، آقا ما دکتر رفتيم خوب نشديم، خب تو دکتر رفتيد، دارو به شما تجويز کرد، نسخه داد، نسخه نگرفتی مصرف کنی، رفتن دکتر شنيدن معايب و ضعف­ها يک قسمت است، عمده اقدام و عمل است بايد اين نسخه را می­گرفتی عمل می­کردی تا به نتيجه برسی، ما نسخه درمانی را گرفتيم ولی به اين نسخه عمل نمی­کنيم دعای کميل نسخه تربيتی است دعای ائمه نسخه سازنده است اين يک نکته در بحث دعا که بعضی­ها گلايه هم می­کنند، آقا ما فلان دعا را گفتند اين دعا را گفتيم نشد، اين دعا را مداومت، خب نمی­گذاريم بشود، من هنوز از دعا فارغ نشدم دارم غيبت می­کنم، من طرف را در حال زيارت دعای امام حسين روز عرفه عرفات، دعا می­خواند با بغل دستش غيبت می­کرد، شما انتظار داريد از عرفات، و روز عرفه اثر ببيند اين اصلاً نمی­گذارد بماند، اين اصلاً عملی به دنبال اين دعا خواندن نيست، دعای ندبه­تان اگر می­خواهيد بماند خرابش نکنيد، امام باقر فرمود: «الْإِبْقَاءُ عَلَى‏ الْعَمَلِ‏ أَشَدُّ مِنَ‏ الْعَمَلِ»[32] مردم نگهداشن کار از انجام کار خيلی سخت­تر است، نگهداشتنش، حفظ کردنش خيلی سخت­تر از انجام دادن اوست، يک دعای ندبه می­آيم يک ساعت، دو ساعت وقت شما حضار محترم را پر کند اين دو ساعت را می­توانيم نگهش داريم تا آن پايان زندگانی اين را يک وقت در يکی از جلسات عرض کردم خدا رحمت کند مرحوم حاج­آقای فاطمی­نيا را مرحوم آقای فاطمی­نيا من از ايشان خودم شنيدم ايشان نقل می­کرد می­گفت من يک کسی را ديدم که شش ماه شب و روز با آقای حاج شيخ حسن علی اصفهانی نخودکی معاشرت داشت يعنی شش ماه با ايشان انيس بود کاملاً حاج شيخ را می­شناخت، می­دانيد حاج شيخ حسن علی نخودکی در حالات ايشان هم نگارش شده، می­گويند دانه انجير بر می­داشت يک دعا می­خواند می­داد سرطانی سرطانی خوب می­شد، طی الارض داشت هم خودش می­رفت، هم می­فرستاد، فرستادن خيلی مهم است حالا يک کسی خودش به يک­جايي رسيده طی الارض دارد، ملياردها دلار بدهيد برابری با طی­الارض نمی­کند انصافاً بد بود شما طی الارض داشتی از اين­جا يک سر می­رفتی حرم رسول­الله خدا، يک سری هم حرف سيدالشهداء اميرالمؤمنين در نيمه ساعت بعد می­رفتيد خانه­تان نه گذرنامه، نه پاسپورت، اصلاً نمی­شود با پول مقايسه­اش کرد، ايشان می­فرستاد نه خودش می­رفت به بعضی­ها می­گفت برو می­رفت، الله اکبر: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏»[33] من خاطراتی هم از بعضی از بزرگان شيراز با حاج شيخ حسن علی دارم حالا وقت مجلس را من نمی­گيرم وقت رو به اتمام است می­خواهم دعا را تکميل کنم که حاج شيخ بعضی از بزرگان علمای اين شهر، با يک واسطه نقل می­کنم خدمت حاج­ شيخ رسيده بودند تذکراتی داده بود در نخودک مشهد، آقای فاطمی­نيا می­گفت من به آن آقا گفتم اين آقای حاج شيخ حسن علی چه ذکری می­گفت چه کار می­کرد اين جوری بود؟ خب ما هم همان­ها را بخوانيم، همان را بگوييم، فرمول رسيدن به اين­جا چيست؟ پارتی بازی است نعوذ بالله، گفتند آن آقا يک مدتی مکث کرد فکر کرد، بعد اين جمله را گفت، گفت حاج شيخ حسن علی از اسماء استفاده می­کرد آثارش را نگه می­داشت، يعنی دعای ندبه اگر می­خواند هنوز به خانه نرسيده خرابش نمی­کرد، ما هنوز از مسجد جماعت فارغ نشديم در خود مسجد مسجد را می­گذاريم زمين، هنوز از حال معنويت خارج نشديم با دوتا کلمه­­ای که نبايد بگوييم خرابش می­کنيم، حاج شيخ حفظ می­کرد اين حفظ عمل مهم است انجام عمل و لذا رسول­الله يک توصيه­ای دارند به اميرالمؤمنين آقا فرمودند: «يا علی اذا رايت الناس يشتغلون بکثرة العمل»، وقتی ديدی مردم دارند کار زيادی انجام می­دهند، شما مشغول باش به کار خوب انجام دادن، خدا کار زياد نمی­خواهد خدا کار خوب می­خواهد، يک ذکر بگو با معرفت، می­ارزد به اين­که دعا را، از مفاتيح را از اول تا آخر بخوانی بی­معرفت، يک ذکری با معرفت، يک نماز با توجه ارزش دارد به اين­که بنده صدها رکعت نافله بخوانم ولی توجهی درش نباشد: «يا علی اذا رايت الناس يشتغلون بکثرة العمل و اشتغل انت بصفوة العمل»، يک عمل خوب يعنی عملی که با معرفت باشد عملی که حفظش کنی، خرابش نکنی، اين نکته اول در بحث دعا.

 در اين دعای که امام صادق در عصر غيبت توصيه می­فرمايد اين چند تا سير را حضرت ذکر می­کند، سير معرفتی، که شروعش از خداشناسی است يعنی آغاز تحول انسان­ها از اين­که آفريدگارشان را بشناسد، خدا را خوب شناختيد يقيناً پيغمبر را می­شناسيد، پيغمبر را اگر خوب شناختيد امام زمان­تان را می­شناسيد، ديديد بعضی­ها امروز می­گويند آقا امام زمان کيست؟ امام زمان چيست؟ اين سلسله مراتب بر گرديد به عقب اين پيغمبر را هم نشاخته، خدا را هم نشناخته، بعضی­ها دروغ می­گويند می­گويند فقط من خدا را قبول دارم، هيچ چيز ديگر را قبول ندارم، اين در خداشناسی­اش هم مشکل دارد، اين اگر خدا را خوب شناخته بود حجت­های خدا را می­شناخت، رسل را می­شناخت، انبياء را می­شناخت، اين­ها يک توجيهات شيطانی است که آقا من فقط خدا را قبول دارم و بس، کار به پيغمبر و قرآن و ائمه و کتاب ندارم اين سير معرفتی از آفريدگار شروع می­شود اين هم نکته ديگر و در همين دهای که امام صادق توصيه می­فرمايند توحيد، نبوت، امامت، اين­ها حقيقت دين است دين يعنی اين­ها، دين يعنی آفريدگارت را بشناس، نمايندگان الهی را بشناس، پيامبر را بشناس، و همين­جا يک جمله بگويم بنده به خودم نمره بدهم خطاب به خود بنده است، شخص خودم، به کسی نيستم، به خودم اگر می­خواهم نمره بدهم من ببينيم واقعاً نسبت به اين سه موضوع، خدا، پيغمبر، امام، چقدر معرفت دارم به همان اندازه ديندار هستم، اين­که اين دعا را می­خواهيم که از اساس مشکلات حل بشود خدا توفيق عنايت کند: «اللَّهُمَ‏ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ‏ الطَّاعَة»[34] در دعای ولی­عصر در اين دعای امام صادق: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏»[35] البته عرض کردم در شروع اين سه بحثی که داشتيم حالا يک کسی بگويد آقا خدا خودش را به ما معرفی نکرد، ما هم گمراه شديم؟ اين­که بگوييم: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏»[36] خدايا خودت را به ما معرفی کن اين تقاضاست تلاش هم بايد بکنی، دعا فقط نشود ذکر، نشود لفظ، کوشش کن برای اين­که خدا را بشناسی تلاش کن، قدم بردار، ما بسنده نکنيم فقط به الفاظ، کوشش هم بکنيم برای رسيدن اين­ها، اين سه ماهيت عظيم را ذات مقدس خدا را شناختن، که قطعاً اگر کسی خدا خود را خوب شناخت در ارادت نسبت به پيغمبر تزلزلی ديگر ايجاد نمی­شود و اگر کسی رسول ­خدا را خوب شناخت امام زمان شناس خوبی می­شود امروز امام زمان­شناس­های حقيقی پيغمبرشناس­های حقيقی هستند، و خداشناس­های حقيقی هستند، امروز آدم­های گمراه کسانی هستند که امام زمانش را نشناخته، امام زمان را نشناخت پيغمبرش را هم نشناخته، پيغمبر را نشناخت مثل اين­که خدا را نشناخت، از سر چشمه کار خراب است: «ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي‏»[37] خدايا از دينم گمراه شدم اين دعا انشاءالله در حالات يکی از بزرگان نقل می­کنند سال هزار و سيصد و چهل و پنج يکی از اوتاد ايشان می­گويد من رفته بودم تابستانی بود عصر جمعه­ای بود در حرم امام رضا مسجد بالای سر، می­گويد مفاتيح دستم بود داشتم دعا می­خواندم، مشغول دعا بودم در ضمن دعا خواسته­ام اين بود حالا بالای سر من اين را هم عرض کنم رفتيد دعا کنيد آقا امام جواد می­فرمايند اگر کسی حاجتی دارد برود بالای سر پدرم، دو رکعت نماز بخواند در قنوت نماز خواسته­اش را از خدا تقاضا کند خدا به عظمت آن جايگاه و مقام پدرم حاجتش را برآورده می­کند آن قسمت بالای سر حضرت که هم خانم­ها با يک فاصله بيشتری می­ايستند و هم آقايون فاصله نزديکتر است جای بسيار بسيار مقدسی است در حرم امام رضا من خيلی­ها را ديدم از اين نماز نتيجه گرفتند، طرف بيست و يک سال بچه­دار نمی­شد رفت بالای سر امام رضا دعا کرد بعد گفت آقا من از همان­جا حواله گرفتم، آن آقا می­گويد من مفاتيح دستم بود و داشتم دعا می­خواندم در نيتم هم اين بود که دعايي هم پيدا کنم در مفاتيح که به حال من و به وضع من و به شرائط من ضرورت داشته باشد و سازگار باشد می­گويد يک وقتی ديدم يک آقايي يک سيد بزرگواری آمد بالای سر من ايستاد يک لحظه مفاتيح را از دست من گرفت، آن فکر در ذهنم آمد به زبانم نيامد، ديدم مفاتيح را گشود يک قسمتی از مفاتيح را باز کرد داد دست من گفت اين دعا را بخوان، گفت ديدم تعليم امام صادق به زراره است: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏»[38] می­گويد من اعتنا نکردم بستم آن صفحه را دوباره همان دعايي که خودم می­خواندم دوباره شروع کردم به خواندن، می­گويد بار دوم ديدم آن آقای سيد بزرگوار دوباره خم شد مفاتيح را از دستم گرفت آن قسمتی از مفاتيح را باز کرد گفت اين را بخوان، گفت دوباره ما اعتناء نکرديم رفتيم در همان دعايي که خودمان بوديم، گاهی اوقات خودخواه هستيم، گفت بار سوم دوباره آقا مفاتيح را از دست من گرفتند باز کردند همان صفحه را به من نشان داد گفتند اين را بخوان، گفت يکدفعه به خودم آمدم، دقايقی قبل خواستيم يک دعايي که به حال ما مساعد، مشکل­ را حل کند، اين آقا چه کسی است؟ که دقيقاً سه بار اين را باز کرد و دست من داد، برگشتم ديدم کسی نيست: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏»[39] اين را زياد بگوييم انشاءالله از سر چشمه کار را حل کنيم خدايا خودت را بشناسيم، شناختيد خدا را حالا هفته علم هم بود من يک جمله هم از آقا موسی ابن جعفر فرزند بزرگوارشان بگويم و تکميل و تمام کنم ديگر وقت بله فردا هم انشاءالله روز شهادت حضرت هست بياييد تا يک نصيحت نابی از امام صادق برايتان بگويم اين حواله فردايتان، همين طور که سريال­های دنباله­دار را می­بينيد اخبار گوش می­کنيد، حواس­تان هست فردا يک چيزی می­گويم که بعضی­ها اين حديث را اصلاً نشنيده­ايد از آن توصيه­های ناب حضرت است امام هفت، هشت­تا مطلب را می­گويند ما گير کارمان در فراموش کردن اين­هاست گره بشريت در همه عرصه­ها در از ياد بردن اين توصيه­هايي است که امام صادق فرمودند اين حواله انشاءالله فردا که روز شهادت است و از ساعت مجلس انشاءالله شروع می­شود در خدمت جمع هستيم، اين وعده ما و توصيه حضرت برای فردا.

اما روز تجليل از مقام استاد را هم داشتيم روز چهار شنبه دوازده ارديبهشت ماه که مصادف با سالگرد شهادت آيت­الله شهيد مرتضی مطهری و هفته عقيدتی سياسی من تکميل عرايضم را از جمله از فرمايشات امام هفتم عرض کنم آقا امام هفتم فرمود من اصلاً همه علم را در چهارتا کلمه ديدم، اصلاً علم يعنی اين، دانش آموزان ما، دانشجو هم، که حالا حاج­آقای شمس تشريف داشتند چند شب قبل در جمع اساتيد و مربيان و مسئولان مؤسسه پيام که خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج علی­اصغر سيف بنيانگذار اين کار فرهنگی و خدا طول عمر با عزت به بازماندگان ايشان و همه عزيزانی که تشريف دارند من آن­جا هم اين روايت را آن شب گفتم، حيفم می­آيد چون با اين کلام امام صادق می­تواند تکميل عرايض من باشد عرض کنم، آقا موسی ابن جعفر فرمودند من همه علم را در چهارتا مطلب ديدم: «وَجَدْتُ‏ عِلْمَ‏ النَّاسِ‏ كُلَّهُ‏ فِي أَرْبَعٍ»[40] يعنی حاج­آقا ببين تا الآن، خواهرم تا الآن در هر قسمتی که هستی در اين چهار مطلب اگر شکل گرفتی رشد کردی مسير مسير علم است، شکل نگرفتی رشد نکردی مسير مسير جهل است، مسير نادانی است بعضی­ها می­بينيد چهارتا مدرک دارند، ولی متأسفانه، دو سه شبی قبل يک خانمی از شهرستان آمده بود گفت آقا آمدم برای حساب خمسی می­خواهم بروم حج، داشت سؤال­هايش را می­پرسيد، گفت يک بخشی از پول حج من را شوهرم داده، گفتم شوهرت حساب خمسی دارد، گفت اصلاً شوهرم نماز نمی­خواند اعتقاد به خدا ندارد، اعتقاد به دين ندارد، گفتم شوهرت اعتقادی ندارد؟ گفت حاج­آقا شوهرم مرتد است، گفت من در خانه چادر سر می­کنم جلو شوهرم استفتاء کردم از مراجع می­گويند اين ديگر شوهرت نيست نامحرم است، کسی که خدا را سب و لعن می­کند، پيغمبر را دشمنان می­دهد ديگر حرمت ندارد، گفت اما مجبور شدم يک بخشی از پول حجم را اين داده، آقايون پيوسته بگوييد: «وَ اخْتِمْ‏ لِي‏ بِخَيْرٍ»[41] گفتم خانم چرا زن چنين مردی شدی؟ چرا تحقيق نکرده ازدواج کردی؟ بابا گرانبهاترين تصميم­گيری زندگی­ات بود ازدواج، گفت حاج­آقا به خاطر ايمانش زن او شدم، اين زمانی که دانشجو بود نماز اول وقتش تعطيل نمی­شد حالا شده آقای دکتر، ناسزا به همه چيز می­گويد نماز می­خوانده، دوره دانشجويي نماز اول وقت پناه بر خدا، يک لحظه به حال خودم رها بشود، همه توفيقات را از او بخواهيد، از او بخواهيد امروز مهديه­ هستيم، فردا کجا هستيم؟ گفتم خانم برو و دعايش کن، اين­ها را حساب کن خمس اين­ها را بايد بدهی اين شوهر يک شوهر بی­اعتقادی است پول حج است پول حج را امام صادق فرمود از حلال­ترين پول­هايمان پرداخت می­کنيم اين­ها را محاسبه کن، پرداخت کن، اداء کن برو آن­جا دعايش کن، گفت حاج­آقا بچه­ها را دارد مثل خودش می­کند، بچه­ها را هم از حقيقت دور می­کند، اين می­توانيم بگوييم اين آقا عالم است حالا يک مدرکی دارد دکتری، می­شود به اين گفت عالم اين با سواد است، اين جاهل است اين عالم نيست عالم را امام کاظم می­فرمايد چهارتا نشانه دارد، خدا را بشناسی، همين­که امام صادق هم از خدا می­خواهد: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏»[42] خدا را شناختی عالم هستی ولو استاد نديده باشی ولو به ظاهر برايت بگويند بی­سواد ولی تويي خداشناس از نگاه اهل­البيت عالم هستی: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏»[43] امام فرمود: «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ»[44] خدا را بشناسیم، ما تا به امروز در خداشناسی­مان رشد کرديم، بنده خودم را مقايسه کنم با يک سال قبل، من به نسبت يک سال قبل در خداشناسی رشد کردم؟ رشد کردم مسير مسير علم است، افت کردم مسير مسير جهل است طرف می­آيد می­گويد آقا ما قبلاً اين کارها خوب­ها را هم انجام می­داديم، حالا نمی­دانيم چه شده؟ ديگر برايمان علی السويه شده انجام نمی­دهيم؟ می­گويم تو او بگو با کيان دوستی؟ با چه کسانی رفت و آمد داری می­کنی؟ با چه کسانی مجالست می­کني؟ خداشناسی نشانه علم است امام هفتم می­فرمايد، خودشناسی نشانه علم است: «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ»[45] ببين خدا با تو چه کرده خودت پيدا کن، خودت را بشناس وظيفه­شناس نشانه علم است: «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ»[46] آسيب­شناسی نشانه علم است: «أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ»[47] ببين چه کسی شما را از دين می­کند بيرون، از خدا جدا می­کند؟ از اهل­البيت جدا می­کند، خداشناسی، خودشناسی، وظيفه­شناسی، آسيب­شناسی، آن­هايي که در اين چهار گزينه دارند رشد می­کنند اين­ها مسيرشان مسير علم است، آن­هايي که افت می­کنند هرچه به مردن نزديکتر می­شود در معرفت خدا، معرفت به خود، چهار شاهی مال دنيا، قدرت، رياست آمده سرگرم شده همه چيز را فراموش کرده، اصلاً يادش رفته که آفريدگاری هست، وظايف خودش را از ياد برده، اين­ها مسير مسيری و من عرضم تمام مدارس ما، دانشگاه­های ما، حوزه­های علميه ما، مراکز آموزشی ما بايد خروجی­شان بشود اين چهار مطلب، ما دانش آموز اگر تحويل می­گيريم و بعد به جامعه تحويل می­دهيم، بايد در خداشناسی، خودشناسی، وظيفه­شناسی، آسيب­شناسی اين رشد کند امروز متأسفانه اين گونه نيست امروز ساختار آموزشی ما اين نيست بچه­ها می­آيد می­گويد خانم می­گويم بچه­ام دبيرستان نماز شب می­خواند دانشگاه رفته کفريات می­گويد سال به سالی که اين­ها سوادشان می­رود بالاتر بايد ايمان­شان قوی­تر بشود ايمان می­شود ضعيف­تر اين علم نيست اين سواد است اين را هم بايد همه چاره انديشی کنيم، بس است: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ‏ فَإِنَّكَ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ تُعَرِّفْنِي‏ نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي‏»[48] اين­هايي که در زمان ائمه گمراه شدند مشکل­شان همين­جا بود اصلاً از اساس در خداشناسی اين­ها مشکل داشتند راوی می­گويد روزهای پايانی عمر امام صادق که حضرت را مسموم کرده بودند محضر امام صادق رسيدم، ديدم بدن تحليل رفته، اين گوشت­های بدن آب شده، يک اسکلتی مانده، سری بر اين بدن باقی مانده، اين شيعه امام صادق می­گويد من شروع کردم گريه کردن، آقا فرمودند چرا گريه می­کنی؟ گفتم آقا شما امام صادق بايد اين جوری بشويد؟ آقا فرمودند بنده مؤمن خدا در هر وضعی که باشد در زندگی دنيايي خيرش است، اگر کسی خدا را خوب شناخته و بندگی می­کند در سلامتی باشد خير است، در بيماری باشد خير است در ثروت خير است، در فقر خير است، آقا فرمودند نگران نباش خير ما در اين است، آقا امام صادق را مظلومانه گرچه دوران سختی امام گذراندند حالا فردا من اشاره می­کنم دوران امام صادق در اواخر عمر خيلی فشارها بر حضرت بود و جسارت­ها به امام صادق شد اين دين و اسلام و تشيع امروز ما مرهون زحمت­ها و تلاش­های اولياء الهی در اعصار گذشته است، هزينه را آن­ها پرداخت کردند ما پای سفره آماده نشستيم، آقا شهيد شدند اما خود امام صادق از برپا دارندگان مجلس عزای جدش حسين بود، محرم که می­شد که امام از روز اول محرم عزادار بود، اشک بر چهره­ای حضرت جاری می­شد امام شيعيان را توصيه می­کردند به برپايي مجالس عزا، بگوييم آقا امام صادق شما را مظلومانه شهيد کردند اما شيعيان شما آمدند تجليل کردند، پيکر مطهر شما را غسل دادند، کفن کردند، اين پيکر در مدينه تجليل شد، تشييع شد در کنار قبر پدر بزرگوار و جد بزرگوارش زين­العابدين و جد اعلايش امام مجتبی به خاک سپرده شد بگوييم آقا سلام بر آن شهيدی که: «ملقی ثلاثاً بلا غسل و لا کفن»، «لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ‏ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»[49] هيچ روزی مثل روز حسين تاريخ نخواهد ديد، امام صادق مظلوم تاريخ بود اما با بدنش اهانت نشد، با پيکرش جسارت نشد، اول زائر پيکر امام حسين خواهر داغديده­اش زينب بود:

چون مشام جان زينب تازه شد از بوی يار، گفت يارب بوی معشوق من آيد زين ديار

آمد کنار گودی قتلگاه، آثار جرم و جنايت را کنار زد، چشمان خواهر به يک بدن قطعه قطعه، چاک چاک بعضی­ها می­گويند شايد خاطره­ای دوران بچگی زينب يادش آمد، حسين جايش روی سينه رسول­خدا بود: «يوم علی صدر المصطفی و يوم علی وجه الثری»، اف بر اين مردم يک روز حسين روی سينه رسول­ خدا جای او بود، امروز بر خاک تفتيده کربلا پيکری را مشاهده کرد، چاک، چاک، عريان قطعه سری بر اين بدن نمانده، دست را زير بدن کرد، در تاريخ دارد حضرت سکينه با حضرت زينب بود، دختر پيکر بابا را نشناخت، صدا زد: «هذا نعش من»، عمه اين پيکر پيکر چه کسی است؟ يک وقت زينب فرمود: «هذا نعش ابيک الحسين»، همه بگوييم يا حسين.

يا رب­الحسين اشف صدرالحسين بظهور الحجه، يا رب الحجه، اشف صدر الحجه بظهور الحجه، اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنج.

 

[1] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[2] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص125.

[3] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص125.

[4] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏52 ص125.

[5] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص232.

[6] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص232.

[7] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[10] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[12] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[13] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[14] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[15] انبياء25.

[16] زلزله7-8.

[17] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص845.

[18] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص845.

[19] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص349.

[20] انبياء25.

[21] انبياء25.

[22] انبياء25.

[23] احزاب21.

[24] بقره156.

[25] انبياء25.

[26] انبياء25.

[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[28] وسائل الشيعة ج‏16 ص77.

[29] وسائل الشيعة ج‏16 ص77.

[30] وسائل الشيعة ج‏16 ص77.

[31] وسائل الشيعة ج‏16 ص77.

[32] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص296.

[33] يس82.

[34] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص349.

[35] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[36] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[37] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[38] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[39] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[40] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص50.

[41] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص540.

[42] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[43] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[44] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص50.

[45] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص50.

[46] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص50.

[47] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص50.

[48] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص337.

[49] الأمالي( للصدوق) النص ص116.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه