استاد حدائق روز جمعه 14 اردیبهشت 1403 در مهدیه بزرگ شیراز به مناسبت ایام شهادت امام جعفر صادق(ع) به بیان شرح دعایی از آن حضرت پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الصادق عليهالصلاة و السلام فی تعليم دعائه لزراره: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[1]
يکی از گنجينههای ارزشمندی که از امام صادق به شيعيان رسيده و در کتابهای دعايي ما مخصوصاً مفاتيح مرحوم حاج شيخ عباس قمی ناقل اين دعاست و ثبت کرده در مفاتيح و کتابهای ديگر دعايي است که درد حال من و شماست برای من و شمايي که در اين دوران داريم زندگی میکنيم اين را مداومت داشته باشيد، آقا آمده میگويد پدر بزرگم تا هفتاد و هفت، هشت سالگی نماز شب میخواند حالا کفريات دارد تحويل میدهد، بالاخره اين وضعيت هست در يک جلسهای عرض کردم، گاهی اوقات طرف میبينيد سن و سالی ازش گذشته، سوابق خوبی هم در گذشته داشته اما میزند همه را خنثی میکند میافتد در مسير ضلالت، مسير گمراهی، زراره خدمت امام صادق رسيد عرض کردم که آقا در آن دوران سخت غيبت، سخت از اين جهت که حجت خدا نيست بين ما، خب در زمان ائمه حجتهای الهی حضور داشتند، در انبياء گذشته به همين کيفيت حضرت موسی چهل شب نبود امت موسی گوساله پرست شدند، دوران دوران سختی است در روايت داريم که حفظ ايمان در عصر غيبت از نگهداشتن آتش کف دست سختتر است، اينکه آدم سالم بماند، از نظر اعتقادی، کفريات نگويد، نماز شب بخواند، حرفهای بیحساب هم بگويد، زيارت عاشورا بخواند مشکلات اعتقادی هم داشته باشد، گاهی اوقات ديديم بعضیها ادعای تدينشان میشود میگويد آقا در کار خدا ما مانديم، اينجايي که کار خدا ما برای اينکه از اين افتها در امان باشيم افتهای اعتقادی، افتهای رفتاری، زندگی به سلامت بگذرد در اين دوران سخت، دوران سختی که عرض میکنم واقعاً سخت است پاداشش هم پاداش زيادی است. آقا زينالعابدين فرمود اگر بتوانيد خودتان را در عصر غيبت حفظ کنيد سالم بمانيد زن و مرد خدا را در نظر بگيريد و زندگی خدا پسندانه باشد: «أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ»[2] خدا پاداش هزار شهيد را به شما میدهد نه يک شهيد من کراراً اين را عرض کردم اينهاي که میگويند در باب شهادت بسته است میگويم اين حرف حرف درستی نيست، هيچگاه در باب شهادت بسته نيست در باب شهادت باز است طالب شهادت نيست، برادر، خواهر تو هم میتوانی در زمره شهداء باشی ولو زنده هستی، راهش چيست؟ امام میفرمايد: «مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلَايَتِنَا»[3] ثابت باش بر ولايت ما در عصر غيبت، اگر خودت را حفظ کردی، آلوده نشدی از نظر اخلاقی، رفتاری، گفتاری: «أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ»[4] خدا پاداش هزار شهيد مثل شهدای بدر و احد را به شما میدهد، آن هم نه يک شهيد، اجر هزار شهيد را يکجا خدا میدهد به يک ثابت بر ولايت در عصر غيبت، معلوم است کار خيلی سخت است، کار سخت است که پاداش سنگين است، کار پر زحمت است که اجر اجر ثوابی است، در جمله ديگری، حديث ديگری امام حسين میفرمايد اگر کسی در عصر غيبت حافظ دينش و عقايدش بود: «بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص»[5] مثل رزمندهای است که با شمشير جلو دارد از رسولخدا دفاع میکند، يعنی در معيت رسولالله در دفاع از رسولالله در برابر با کفر، آقا سالم باش، در مغازهای ايمانت را از دست نده، در اداره هستی، خرابش نکن، خواهرم در خانه هستی حفظش کن، در بازار هستی، در دانشگاه هستيد، در حوزه هستيد، مدرسه هستيد: «بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص»[6] اينها همه حکايت از اين میکند که کار کار آسانی نيست، حفظ ايمان در عصر غيبت خيلی بايد انسان مداومت، مراقبت داشته باشد خب يکی از راهکارهای که توصيه شده همين دعای امام صادق است اين ورد زبان ما باشد روزانه بگوييم اين را تا از گزند آسيبهای آخرالزمان حفظ بشويم، سر و کار ما نرسد به جايي که هرچه سن میرود بالاتر ايمان بيايد پايينتر عقايدمان سستتر من عرض کردم حالا هفته گذشته اينجا بود يا جای ديگری بود صحنهای را من در صحن احمد ابن موسی ديدم در شب پنج شنبه هفته گذشته، جمعيتی آمده بودند ما کنار قبر آيتالله والد نشسته بوديم اينها سؤال داشتند از قم بودند، تهران بودند، يک خانم جوانی با يک بچه خردسالی هم آمده بود اين هم داشت سؤال میپرسيد من از اين صلواتهای مرحوم آقای حاج شيخ يک چندتا دستم بود يکی دادم به آن خانم و يک چند نفر ديگر، يکدفعه اين خانم گفت آقا دو همراه هم من دارم برای آنها هم بدهيد، گفتم چه کسی است همراهانت؟ گفت پدر بزرگ و مادر بزرگم اشاره کرد اينها در صحن ايستاده بودند اشاره کرد بياييد اينها آمدند لب ايوان، مادر بزرگ آن صلوات نامه را گرفت پدر بزرگ گفت چه است اينها؟ خدا نکند کسی به اينجا برسد، پيرمردی که سر و رويش سفيد شايد هشتاد سال داشت، گفت چه است؟ آن خانم دختر جوان با معرفت گفت اين يک صلوات نامهای است که آقا دارند هديه میدهند، دو سه تا حرفهای بیحساب و ناسزا به اصل و فرع مسائل گفت، گفت اينها همهاش دروغ است بريز دور اينها را کلک است، سر کار هستيم، چندتا حرف زد که بعضیها خيلی ناراحت شدند آمدند بلند شوند بروند با او برخورد کنند، گفتم ولش کنيد، خيلی اين دختر خجالت کشيد بعد که بلند شد با شرمندگی گفت معذرت میخواهم گفتم اينجا از شاهچراغ بخواه پدر بزرگت عاقبت بخير برود، آمده در صحن شاهچراغ، خانمی به من گفت من را شوهرم مشهد میبرد، سر خيابان پيادهام میکند، میگويد من پا داخل حرم نمیگذارم، کی میآيي بيرون؟ دو ساعت ديگر میآيم دنبالت، البته اينها هم بیعلت هم نيست، هر قدر پول بدهيد آش میخوريد، چه کار کرديم که اين طور شده؟ اين نکبتها از کجاست؟ کاستیها از کجاست؟ گفت يک هفته مشهد هستيم، اين میرود همهجا میگردد مشهد میگويد من پيادهات کی میخواهی بيايي؟ دو ساعت ديگر میآيم دنبالت من وقت آمدن داخل حرم و زيارت خواندن و فلان، ما ميلياردر در شيراز داشتيم از دنيا رفت حج نرفت، مکانيک در شيراز از دنيا رفت شصت سفر خانه خدا رفت، اينها يک حسابهايي است اينها بايد حوالهاش را بگيريد بايد بخواهيد، مردم در اين دوران اگر بخواهيد سالم بمانيد ببينيد رئيس مذهب چه میفرمايد؟ اين دعای امام صادق را روز چندبار بخوانيد، بخواهيد عاجزانه از خدا، آقای زراره ابن اعين از گل سرسبدیهای اصحاب امام صادق بود از کسانی که خيلی مورد توجه امام صادق، زراره محضر امام صادق مشرف شد از بحث دوران غيبت حضرت سؤال شد و وضعيت پر خطری که در عصر غيبت بعضیها مبتلا میشوند، گرفتار میشوند در اعتقاداتشان، در ايمانشان، زراره به حضرت گفت اگر کسی در آن دوران قرار گرفت چه بکند؟ اين نسخهای من و شماست، امام صادقی که امشب شب شهادتش است هديه حضرت را من امروز گرچه همه اهل فضل هستيد و کمال هستيد و میدانيد اين هديه را من مرور میکنم، تکرار میکنم، آقا فرمودند زراره اگر کسی در عصر غيبت قرار گرفت از اين دعا غفلت نکند اين را پيوسته بخواند: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»[7] خدايا خودت را به ما معرفی کن: «فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ»[8] خدايا اگر تو را نشناختيم: «لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ»[9] پيامبرت را نمیشناسيم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ»[10] خدايا پيامبرت را به ما معرفی کن، بشناسان: «فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ»[11] اگر رسولت و پيامبرت را نشناختيم، حجت تو را نخواهيم شناخت، امام را نمیشناسيم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ»[12] خدايا حجتات را و امامت را و ولیات را به ما بشناسان، امام زمان شناس بشويم: «فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ»[13] خدايا اگر حجتت را نشناختيم: «ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[14] از دين گمراه میشويم، از دين فاصله میگيريم. امام فرمودند اين را در عصر غيبت زياد بگوييد، من نکاتی را ذيل اين دعای شريف نورانی حضرت چون روز جمعه هم هست روز امام عصر است جمع جمع شيعيان حضرت يک توضيحاتی را نسبت به اين حديث نورانی و اين دعای شريف عرض کنم با يک مقدمه آيهای از سوره مبارکه انبياء اشاره کنم، خداوند در سوره مبارکه انبياء آيه بيست و پنج، میفرمايد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون»[15]اصلاً همه انبياء آمدند، همه اولياء الهی آمدند که بشر را با خدا آشنا کنند، ما مشکل امروز جامعه ما ضعف در خداشناسی است، چندتا سؤال هم عزيز ما به ما دادند که البته اينها هر سؤالش دست مايه يک منبر است، که حالا چرا خدا را قبول داريم به او اعتماد نداريم؟ چون ضعف اعتقاد است، ضعف خداشناسی است، من گاهی اوقات به قدری که به پول داخل کارتم ايمان دارم به خدا ايمان ندارم، من ديدم بعضیها را میخواهد برود حج همين امسال پول هم دارد، خمسش را هم بايد بدهد، میگويد حالا برويم سوغاتیها را بخريم يک وقتی به روز نداري نيفتيم بعداً میآييم خمسش را میدهيم بابا تو اعتقادت به پولت بيشتر از اعتقادت به خداست کی به خدا اعتماد کرديم خدا پشت ما را خالی کرد؟ اين ضعف اعتقاد است ما در يک سری کارهای که مستقيم طرف ما خداست، دل نمیکنيم، اعتماد نمیکنيم، لذا میگوييم خدا را قبول داريم، ولی اعتماد نداريم ما در معرفتمان مشکل داريم، مگر میشود کسی برای خدا قدمی بردارد خدا بیپاسخ بگذارد، خدا میفرمايد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه»[16] ما ذرة المثقال خوبیها و بدیهايتان را پاسخ میدهيم، ما جواب میدهيم ما هنوز از کار خوبت فارغ نشده، اجرت را میدهيم، پاداشت را میدهيم، حمايتت میکنيم، کی خدا زيربار منت کار خوب بشر قرار گرفت؟ يا اينکه اين بدیهای که از انسانها سر میزند منشأش چيست؟ همه اينها منشأش جهالت است، بدی کردن، گناه کردن يک نوع ظلم به نفس است، عبادت، اخلاق، فضيلت لطف به نفس است، ما در حد خودمان ظالم هستيم، اميرالمؤمنين در دعای کميل ديشب خوانديم: «ظَلَمْتُ نَفْسِي»[17] امام دارد به ما میآموزد بگوييد اين را به خدا خدايا خودم به خودم بدی کردم، من چون آن معرفت را پيدا نکردم در حق خودم دارم ظلم میکنم به اسم احسان، به اسم نيکويي: «ظَلَمْتُ نَفْسِي»[18] خدايا من خودم در حق خودم ستم کردم، ظلم کردم بدی کردم، اينها باز میگردد به همان چارچوب کلی معرفةالله، خب در اين دعای شريف که حضرت به زراره توصيه فرمودند چند چيز را ما از خدا تقاضا میکنيم اول معرفت خداشناسی، اين يک نکته است شروع همه توفيقات از خداشناسی است حوالهاش را هم بايد از او بگيريد: «اللَّهُمَ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ»[19] امام زمان به ما میآموزد توفيق را هم از او بخواه، امروز آمدی دعای ندبه کار اوست، هر قدم خيری که بر میداريد عنايت اوست، پول زياد است چرا بعضیها خير هستند؟ زبان در دهان همه هست چرا بعضیها به حق حرف میزنند؟ به جا حرف میزنند؟ خيلی امکانات را مردم دارند چرا همه استفاده نمیکنند؟ چون معرفت نيست، به قول شاعر میگويد:
معرفت از آدميان بردهاند، آدميان را ز ميان بردهاند
قرآن در آيه بيست و پنج سوره مبارکه انبياء میفرمايد اصلاً رسالت تمامی انبياء خطاب به پيغمبر: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ»[20] ما در قرآن بيش از سی مرتبه: «مِنْ قَبْلِكَ»[21] در آيات آمده يک مورد در قرآن نداريم که خدا فرموده باشد: «من بعدک» لذا يکی از دلايل خاتميت پيغمبر آيه بيست و پنج سوره انبياست: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ»[22] ما همه انبياء را قبل از شما هم که فرستاديم اينها با اين نگاه آمدند که بشريت را با خدا آشنا کنند، من يک وقتی در يکی از دانشگاههای شيراز بوديم يک دانشجويي سؤال کرد، گفت حاجآقا پيغمبر پزشکی بلد بود، گفتم اول پزشک روزگار رسولالله است اين را من رو تعصب نمیگويم عقلاً منطقاً برهاناً امروز اولين متخصص در هر رشتهای، در هر حرفهای، در هر فنی امام زمان است، عقلاً هم ما میپذيريم خداوند کسانی را به نمايندگی مطلق خود انتخاب میکند که اينها در همه علوم، حرف، مهن، حرف اول هستند، حالا يک کسی بگويد آقا خب امام زمان پزشکی را کجا خوانده؟ مهندسی را کجا دوره ديده؟ میگويم همان دورهای که پيغمبر ديد امام زمان هم ديده، رسولالله رسول امی بود، امی را بعضیها بد معنی میکنند، میگويند بیسواد اين هم از بیسوادشان اين است اين جوری معنی میکنند، امی يعنی استاد نديده، استاد نديده معنايش اين نيست که استاد نباشد:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد
بارها شده من کسانی را ديدم که سواد خواندن و نوشتن ندارند پيرمرد، پيرزن وقتی شروع میکند حرف زدن مثل اینکه يک دوره حکمت عاليه را ديده، اصلاً حرف دارد میزند مثل اينکه از معارف اهلالبيت دارد سخن میگويد اين همان استاد نديدههای هستند که خدا لطف میکند، میشود سيدهاشم حداد، نفس سيدعلی قاضی در پرچم اين وزيده میشود، متحول میشود اين آقای سيدهاشم حداد میآمد تهران میگويند يک سفری آمده بود تهران علامه سيدمحمدحسين حسينی تهرانی که از شاگردان علامه طباطبايي بود میگويد اين آقای سيدهاشم يک سالی آمد تهران مهمان ما شد ما يک اتاقی داشتيم زير شيروانی اتاقی بود، زير شيروانی بود اين شهيد مطهری از من خواهش میکرد میگفت يک وقتی ملاقات يک ساعتهای برای من، برای شهيد مطهری فيلسوف متفکر انديشمند يک يک ساعتی برای من وقت از سيد هاشم حداد بگير، خصوصی در خلوت من با اين صحبت دارم، آقای سيد محمد حسين حسينی آيتالله صاحب کتاب روح مجرد ايشان میگويد که شهيد مطهری آمد رفت در آن اتاق زيرشيروانی يک ساعتی با اين آقای آهنگر بیسواد خلوت کرده بودند بعد از ساعتی که آمدند از اتاق زيرشيروانی بيرون، ايشان میگويد من به شهيد مطهری گفتم يک ساعت چه کار داشتی؟ با اين آدم آهنگر چه میگفتيد؟ گفت شهيدمطهری يک جمله گفت، گفت سرّ مگو را میپرسيدم، همهاش هم در کلاسهای درس نيست، همهاش آنجاست، توفيق را بايد از او بخواهيد يک وقت راه برايتان باز میکنند به کلاس، راه باز میکنند به محفل، راه باز میکنند به مجلسی، به صاحب نفسی، صاحب اثری يک آدم آهنگر رشد میکند خدا هدايتش میکند میرسد به جايي که شخصيت علمی میآمدند ازش بهره میبردند، خب اصل و فلسفه خداشناسی است انبياء هم برای همين آمدند به آن آقای دانشجو هم گفتم پيغمبر در همه علوم حرف اول بود، ائمه معصومين در همه علوم حرف اول بودند، و لذا در جلسهای عرض کردم پيامبر دو تا تجارت قبل از ازدواجش و بعثتش کرد، تجار بايد ياد بگيرند، پيامبر در دو مرتبه از طرف خديجه با سرمايه خديجه تجارت کرد به شام نه احتکار کرد، نه دروغ گفت، نه اجحاف کرد، منفعت کلان هم برای خديجه بر گرداند، اين درس تجارت است، آقا اين پيغمبر چه میکرد در تجارت که خلاف نکرد؟ ظلم نکرد؟ منفعت هم آورد؟ چرا ما نمیکنيم: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[23]بابا پيغمبر را بشناس، پيغمبر در کانون خانواده چگونه عمل میکرد، پيغمبر در کانون جامعه با مردم چگونه رفتار میکرد؟ اخلاق پيغمبر چگونه بود؟ گفت همه اينها انبياء آمدند مردم را به خدا آشنا کنند، بنده ادعا میکنم پيغمبر پيامبر ماست اما در رفتارهايم با پيغمبر همسو نيستم، روش من را پيامبر من يک جمله بگويم حالا آقايون شايد يک خرده سختتان بيايد، رسولالله يک مهمانی داشتند يک يهودی بود، اين يهودی نيمه شب بستر را کثيف کرد و گذاشت و رفت، چيزی جا گذاشت برگشت که آمد آن شئ جا گذاشته، پولهايش را بردارد هوا روشن شده بود، يک صحنهای ديد اين يهودی فرياد زد افتاد پشت در روی زمين، از سراخ در ديد رسولالله اين بستر آلوده را خودشان دارند میشويند، میگويند همسران پيغمبر آمدند گفتند يا رسولالله اين بستر کثيف را ما میشوييم، رسولالله فرمود مهمان من بوده، مهمان بستر را آلوده کرد، من بستر را بايد بشويم، ما در زن داريمان چگونه هستيم؟ بعضیها مثل اينکه کلفت آوردند، حالا يک سلام به پيغمبر هم بکنيم روز شنبه است زيارت رسولالله هم بخوانيم، بابا پيغمبرت را بشناس، اخلاق نبوی را، مهمان بر پيغمبر وارد شد، پيامبر خانواده را به زحمت نينداختند، فهميدند يک جمعيتی از يهودیهای مهاجر آمدند در مسجد شبی بود، گفتند: «يا محمد اضفنا»، ما ضيافت کن، پيامبر فرمود که من يکیتان را میبرم منزل بقيه را هم مسلمانها تقسيم کنيد، ببينيد تحميل نکنيد، حالا خانواده است پا شود برود تا نيمه شب در آشپزخانه، يک نفر را رسولالله آوردند منزل آن شامی که برای پيغمبر تدارک شده بود حضرت شام خودشان را گذاشتند جلو مهمان، گفتند امشب من چيزی نمیخورم شما بخوريد، نه اينکه از شکم زن و بچه بگيرند، خيلی عقب هستيم، پيرزنی آمد گفت با شوهرم زندگی کردم، نماز اول وقتش تعطيل نمیشد ولی ناسزا، تحقير، توهيناش هم تعطيل نمیشد اين چه نمازی است انبياء آمدند مردم را با خدا آشنا کنند، ما امروز هم مشکلمان در جامعه بشری ضعف توحيد است مردم اگر خدا را بفهمند و بشناسند و بدانند همه چيز از اوست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[24] اين اوضاع آشفته سامان پيدا میکند، اين وضعيتی که شما امروز میبينيد در رفتارها، گفتارها، برخوردها، اصلاح میشود اينها همه بر میگردد به ضعف توحيد: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون»[25] همه انبياء رسالتشان اين بود اگر جوانان ما از ما سؤال کنند انبياء برای چه آمدند؟ برای آشنا کردن بشر با خدا، همين خدا را شناختی، دانشگاهی بشوی، مؤثر هستی، حوزوی بشوی مؤثر هستی، خانهدار بشوی مؤثری، در بازار باشی مؤثر هستی، در سياست وارد بشوی مؤثر هستی، خداشناس بشوی:
آن را که علم و دانش و تقوی مسلم است، هرجا قدم نهد قدمش خير مقدم است
پيرمرد بشويد پرخير هستيد، جوان باشی پرفيضی، مريض، سالم، هر حال وجودت میشود منشأ اثر: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون»[26] خب اين آيه مقدمه پرداخت به دعای امام صادق بود در اين دعای که حضرت به زراره توصيه فرمودند در عصر غيبت زياد بگوييد تا از آسيبهای عصر غيبت در امان باشيد، سه بخش اين دعا دارد يکی تقاضا میکنيم از خداوند معرفت الهی را پيدا کنيم، در قسمت دوم تقاضا میکنم معرفت پيامبر را، در قسمت سوم تقاضا میکنيم معرفت امام را پيدا کنيم، من يکی دو سه نکته را عرض کنم يادداشت کردم، خب اين دعاها يک نکته را من نسبت به دعا عرض کنم دعا تنها مجموعهای از الفاظ و عبارات و درخواست کردن نيست اين هم يک نکته است که عزيزان توجه داشته باشند، بنده گاهی اوقات کتاب دعا را میگيرم دستم حالا دعای کميل میخوانم دعای ابوحمزه میخوانم، دعای: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»[27] و دعاهايي که از ائمه رسيده دعاهای روز را میخوانم تعقيبات را میخوانم فقط نبايد بسنده کرد به قرائت اين الفاظ دعا همهاش اين نيست ما بايد اقدام و عمل را به دنبال دعا داشته باشيم اگر تقاضا میکنی تلاش کن، اگر تقاضا میکني اقدام کن، عمل کنی، بنده میخواهم میگويم ولی عملی نمیکنم اقدامی نمیکنم اين اصل مهمی در دعاست اينی که بعضیها میگويند آقا چرا دعای ما مستجاب نمیشود؟ چون اقدام نکرديم، چون عملی نکردی، دعا خواندهای میگويي: «استغفرالله ربی و اتوب اليه» پشت گفت معصيت الهی میکند، يک کسی هی مرتب ذکر استغفار میگفت آقا اميرالمؤمنين ديدنش ديدند اين اصلاً عادت است معرفت نيست حضرت فرمود: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ»[28]، اين عبارت را ائمه کمتر به کار میبردند وقتی خيلی از رفتاری ناراحت میشدند و نگران میشدند، میفرمودند مادرت به عزايت بنشيند، يعنی تو بميری بهتر است زنده باشی، مردنت خيرش بيشتر از بودنت است، اميرالمؤمنين فرمودند: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ»[29] مادرت به عزايت بنشيند: أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ»[30] میدانی استغفار يعنی چه؟ فقط يک چيزی داری میگويي: استغفر الله ربی و اتوب اليه» استغفار يکش حضرت فرمودند: «الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً»[31] يعنی ديگر بر نگردی به گناه، معانی حضرت نام بردند يکش همين بود، فرمودند بابا اقدام و عمل بايد کرد، تو اگر میگويي: استغفر الله ربی و اتوب الي» از اين کار خطايي که کردی ديگر تکرار نکن، اقدام کن برای ترک اين عمل، ما يکی از مشکلاتمان در دعاها همين است میخوانيم و میگذريم و عمل نمیکنيم در دعاها میخوانيم خدايا اگر حقی به گردن ماست توفيق بده ولی تلاشی برای اداء حق نمیکنيم، تلاشی برای رفع کدورتها، تلاشی برای رفع حجابها در زندگی نمیکنيم اين يک اصل مهم در دعاست که بعضیها را من ديدم میگويد آقا من دعای فلانی را خواندم خيری از اين دعا نديدم چون کار نکردی برای اين دعا، آقا ما دکتر رفتيم خوب نشديم، خب تو دکتر رفتيد، دارو به شما تجويز کرد، نسخه داد، نسخه نگرفتی مصرف کنی، رفتن دکتر شنيدن معايب و ضعفها يک قسمت است، عمده اقدام و عمل است بايد اين نسخه را میگرفتی عمل میکردی تا به نتيجه برسی، ما نسخه درمانی را گرفتيم ولی به اين نسخه عمل نمیکنيم دعای کميل نسخه تربيتی است دعای ائمه نسخه سازنده است اين يک نکته در بحث دعا که بعضیها گلايه هم میکنند، آقا ما فلان دعا را گفتند اين دعا را گفتيم نشد، اين دعا را مداومت، خب نمیگذاريم بشود، من هنوز از دعا فارغ نشدم دارم غيبت میکنم، من طرف را در حال زيارت دعای امام حسين روز عرفه عرفات، دعا میخواند با بغل دستش غيبت میکرد، شما انتظار داريد از عرفات، و روز عرفه اثر ببيند اين اصلاً نمیگذارد بماند، اين اصلاً عملی به دنبال اين دعا خواندن نيست، دعای ندبهتان اگر میخواهيد بماند خرابش نکنيد، امام باقر فرمود: «الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ»[32] مردم نگهداشن کار از انجام کار خيلی سختتر است، نگهداشتنش، حفظ کردنش خيلی سختتر از انجام دادن اوست، يک دعای ندبه میآيم يک ساعت، دو ساعت وقت شما حضار محترم را پر کند اين دو ساعت را میتوانيم نگهش داريم تا آن پايان زندگانی اين را يک وقت در يکی از جلسات عرض کردم خدا رحمت کند مرحوم حاجآقای فاطمینيا را مرحوم آقای فاطمینيا من از ايشان خودم شنيدم ايشان نقل میکرد میگفت من يک کسی را ديدم که شش ماه شب و روز با آقای حاج شيخ حسن علی اصفهانی نخودکی معاشرت داشت يعنی شش ماه با ايشان انيس بود کاملاً حاج شيخ را میشناخت، میدانيد حاج شيخ حسن علی نخودکی در حالات ايشان هم نگارش شده، میگويند دانه انجير بر میداشت يک دعا میخواند میداد سرطانی سرطانی خوب میشد، طی الارض داشت هم خودش میرفت، هم میفرستاد، فرستادن خيلی مهم است حالا يک کسی خودش به يکجايي رسيده طی الارض دارد، ملياردها دلار بدهيد برابری با طیالارض نمیکند انصافاً بد بود شما طی الارض داشتی از اينجا يک سر میرفتی حرم رسولالله خدا، يک سری هم حرف سيدالشهداء اميرالمؤمنين در نيمه ساعت بعد میرفتيد خانهتان نه گذرنامه، نه پاسپورت، اصلاً نمیشود با پول مقايسهاش کرد، ايشان میفرستاد نه خودش میرفت به بعضیها میگفت برو میرفت، الله اکبر: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»[33] من خاطراتی هم از بعضی از بزرگان شيراز با حاج شيخ حسن علی دارم حالا وقت مجلس را من نمیگيرم وقت رو به اتمام است میخواهم دعا را تکميل کنم که حاج شيخ بعضی از بزرگان علمای اين شهر، با يک واسطه نقل میکنم خدمت حاج شيخ رسيده بودند تذکراتی داده بود در نخودک مشهد، آقای فاطمینيا میگفت من به آن آقا گفتم اين آقای حاج شيخ حسن علی چه ذکری میگفت چه کار میکرد اين جوری بود؟ خب ما هم همانها را بخوانيم، همان را بگوييم، فرمول رسيدن به اينجا چيست؟ پارتی بازی است نعوذ بالله، گفتند آن آقا يک مدتی مکث کرد فکر کرد، بعد اين جمله را گفت، گفت حاج شيخ حسن علی از اسماء استفاده میکرد آثارش را نگه میداشت، يعنی دعای ندبه اگر میخواند هنوز به خانه نرسيده خرابش نمیکرد، ما هنوز از مسجد جماعت فارغ نشديم در خود مسجد مسجد را میگذاريم زمين، هنوز از حال معنويت خارج نشديم با دوتا کلمهای که نبايد بگوييم خرابش میکنيم، حاج شيخ حفظ میکرد اين حفظ عمل مهم است انجام عمل و لذا رسولالله يک توصيهای دارند به اميرالمؤمنين آقا فرمودند: «يا علی اذا رايت الناس يشتغلون بکثرة العمل»، وقتی ديدی مردم دارند کار زيادی انجام میدهند، شما مشغول باش به کار خوب انجام دادن، خدا کار زياد نمیخواهد خدا کار خوب میخواهد، يک ذکر بگو با معرفت، میارزد به اينکه دعا را، از مفاتيح را از اول تا آخر بخوانی بیمعرفت، يک ذکری با معرفت، يک نماز با توجه ارزش دارد به اينکه بنده صدها رکعت نافله بخوانم ولی توجهی درش نباشد: «يا علی اذا رايت الناس يشتغلون بکثرة العمل و اشتغل انت بصفوة العمل»، يک عمل خوب يعنی عملی که با معرفت باشد عملی که حفظش کنی، خرابش نکنی، اين نکته اول در بحث دعا.
در اين دعای که امام صادق در عصر غيبت توصيه میفرمايد اين چند تا سير را حضرت ذکر میکند، سير معرفتی، که شروعش از خداشناسی است يعنی آغاز تحول انسانها از اينکه آفريدگارشان را بشناسد، خدا را خوب شناختيد يقيناً پيغمبر را میشناسيد، پيغمبر را اگر خوب شناختيد امام زمانتان را میشناسيد، ديديد بعضیها امروز میگويند آقا امام زمان کيست؟ امام زمان چيست؟ اين سلسله مراتب بر گرديد به عقب اين پيغمبر را هم نشاخته، خدا را هم نشناخته، بعضیها دروغ میگويند میگويند فقط من خدا را قبول دارم، هيچ چيز ديگر را قبول ندارم، اين در خداشناسیاش هم مشکل دارد، اين اگر خدا را خوب شناخته بود حجتهای خدا را میشناخت، رسل را میشناخت، انبياء را میشناخت، اينها يک توجيهات شيطانی است که آقا من فقط خدا را قبول دارم و بس، کار به پيغمبر و قرآن و ائمه و کتاب ندارم اين سير معرفتی از آفريدگار شروع میشود اين هم نکته ديگر و در همين دهای که امام صادق توصيه میفرمايند توحيد، نبوت، امامت، اينها حقيقت دين است دين يعنی اينها، دين يعنی آفريدگارت را بشناس، نمايندگان الهی را بشناس، پيامبر را بشناس، و همينجا يک جمله بگويم بنده به خودم نمره بدهم خطاب به خود بنده است، شخص خودم، به کسی نيستم، به خودم اگر میخواهم نمره بدهم من ببينيم واقعاً نسبت به اين سه موضوع، خدا، پيغمبر، امام، چقدر معرفت دارم به همان اندازه ديندار هستم، اينکه اين دعا را میخواهيم که از اساس مشکلات حل بشود خدا توفيق عنايت کند: «اللَّهُمَ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَة»[34] در دعای ولیعصر در اين دعای امام صادق: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»[35] البته عرض کردم در شروع اين سه بحثی که داشتيم حالا يک کسی بگويد آقا خدا خودش را به ما معرفی نکرد، ما هم گمراه شديم؟ اينکه بگوييم: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»[36] خدايا خودت را به ما معرفی کن اين تقاضاست تلاش هم بايد بکنی، دعا فقط نشود ذکر، نشود لفظ، کوشش کن برای اينکه خدا را بشناسی تلاش کن، قدم بردار، ما بسنده نکنيم فقط به الفاظ، کوشش هم بکنيم برای رسيدن اينها، اين سه ماهيت عظيم را ذات مقدس خدا را شناختن، که قطعاً اگر کسی خدا خود را خوب شناخت در ارادت نسبت به پيغمبر تزلزلی ديگر ايجاد نمیشود و اگر کسی رسول خدا را خوب شناخت امام زمان شناس خوبی میشود امروز امام زمانشناسهای حقيقی پيغمبرشناسهای حقيقی هستند، و خداشناسهای حقيقی هستند، امروز آدمهای گمراه کسانی هستند که امام زمانش را نشناخته، امام زمان را نشناخت پيغمبرش را هم نشناخته، پيغمبر را نشناخت مثل اينکه خدا را نشناخت، از سر چشمه کار خراب است: «ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[37] خدايا از دينم گمراه شدم اين دعا انشاءالله در حالات يکی از بزرگان نقل میکنند سال هزار و سيصد و چهل و پنج يکی از اوتاد ايشان میگويد من رفته بودم تابستانی بود عصر جمعهای بود در حرم امام رضا مسجد بالای سر، میگويد مفاتيح دستم بود داشتم دعا میخواندم، مشغول دعا بودم در ضمن دعا خواستهام اين بود حالا بالای سر من اين را هم عرض کنم رفتيد دعا کنيد آقا امام جواد میفرمايند اگر کسی حاجتی دارد برود بالای سر پدرم، دو رکعت نماز بخواند در قنوت نماز خواستهاش را از خدا تقاضا کند خدا به عظمت آن جايگاه و مقام پدرم حاجتش را برآورده میکند آن قسمت بالای سر حضرت که هم خانمها با يک فاصله بيشتری میايستند و هم آقايون فاصله نزديکتر است جای بسيار بسيار مقدسی است در حرم امام رضا من خيلیها را ديدم از اين نماز نتيجه گرفتند، طرف بيست و يک سال بچهدار نمیشد رفت بالای سر امام رضا دعا کرد بعد گفت آقا من از همانجا حواله گرفتم، آن آقا میگويد من مفاتيح دستم بود و داشتم دعا میخواندم در نيتم هم اين بود که دعايي هم پيدا کنم در مفاتيح که به حال من و به وضع من و به شرائط من ضرورت داشته باشد و سازگار باشد میگويد يک وقتی ديدم يک آقايي يک سيد بزرگواری آمد بالای سر من ايستاد يک لحظه مفاتيح را از دست من گرفت، آن فکر در ذهنم آمد به زبانم نيامد، ديدم مفاتيح را گشود يک قسمتی از مفاتيح را باز کرد داد دست من گفت اين دعا را بخوان، گفت ديدم تعليم امام صادق به زراره است: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»[38] میگويد من اعتنا نکردم بستم آن صفحه را دوباره همان دعايي که خودم میخواندم دوباره شروع کردم به خواندن، میگويد بار دوم ديدم آن آقای سيد بزرگوار دوباره خم شد مفاتيح را از دستم گرفت آن قسمتی از مفاتيح را باز کرد گفت اين را بخوان، گفت دوباره ما اعتناء نکرديم رفتيم در همان دعايي که خودمان بوديم، گاهی اوقات خودخواه هستيم، گفت بار سوم دوباره آقا مفاتيح را از دست من گرفتند باز کردند همان صفحه را به من نشان داد گفتند اين را بخوان، گفت يکدفعه به خودم آمدم، دقايقی قبل خواستيم يک دعايي که به حال ما مساعد، مشکل را حل کند، اين آقا چه کسی است؟ که دقيقاً سه بار اين را باز کرد و دست من داد، برگشتم ديدم کسی نيست: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»[39] اين را زياد بگوييم انشاءالله از سر چشمه کار را حل کنيم خدايا خودت را بشناسيم، شناختيد خدا را حالا هفته علم هم بود من يک جمله هم از آقا موسی ابن جعفر فرزند بزرگوارشان بگويم و تکميل و تمام کنم ديگر وقت بله فردا هم انشاءالله روز شهادت حضرت هست بياييد تا يک نصيحت نابی از امام صادق برايتان بگويم اين حواله فردايتان، همين طور که سريالهای دنبالهدار را میبينيد اخبار گوش میکنيد، حواستان هست فردا يک چيزی میگويم که بعضیها اين حديث را اصلاً نشنيدهايد از آن توصيههای ناب حضرت است امام هفت، هشتتا مطلب را میگويند ما گير کارمان در فراموش کردن اينهاست گره بشريت در همه عرصهها در از ياد بردن اين توصيههايي است که امام صادق فرمودند اين حواله انشاءالله فردا که روز شهادت است و از ساعت مجلس انشاءالله شروع میشود در خدمت جمع هستيم، اين وعده ما و توصيه حضرت برای فردا.
اما روز تجليل از مقام استاد را هم داشتيم روز چهار شنبه دوازده ارديبهشت ماه که مصادف با سالگرد شهادت آيتالله شهيد مرتضی مطهری و هفته عقيدتی سياسی من تکميل عرايضم را از جمله از فرمايشات امام هفتم عرض کنم آقا امام هفتم فرمود من اصلاً همه علم را در چهارتا کلمه ديدم، اصلاً علم يعنی اين، دانش آموزان ما، دانشجو هم، که حالا حاجآقای شمس تشريف داشتند چند شب قبل در جمع اساتيد و مربيان و مسئولان مؤسسه پيام که خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج علیاصغر سيف بنيانگذار اين کار فرهنگی و خدا طول عمر با عزت به بازماندگان ايشان و همه عزيزانی که تشريف دارند من آنجا هم اين روايت را آن شب گفتم، حيفم میآيد چون با اين کلام امام صادق میتواند تکميل عرايض من باشد عرض کنم، آقا موسی ابن جعفر فرمودند من همه علم را در چهارتا مطلب ديدم: «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ كُلَّهُ فِي أَرْبَعٍ»[40] يعنی حاجآقا ببين تا الآن، خواهرم تا الآن در هر قسمتی که هستی در اين چهار مطلب اگر شکل گرفتی رشد کردی مسير مسير علم است، شکل نگرفتی رشد نکردی مسير مسير جهل است، مسير نادانی است بعضیها میبينيد چهارتا مدرک دارند، ولی متأسفانه، دو سه شبی قبل يک خانمی از شهرستان آمده بود گفت آقا آمدم برای حساب خمسی میخواهم بروم حج، داشت سؤالهايش را میپرسيد، گفت يک بخشی از پول حج من را شوهرم داده، گفتم شوهرت حساب خمسی دارد، گفت اصلاً شوهرم نماز نمیخواند اعتقاد به خدا ندارد، اعتقاد به دين ندارد، گفتم شوهرت اعتقادی ندارد؟ گفت حاجآقا شوهرم مرتد است، گفت من در خانه چادر سر میکنم جلو شوهرم استفتاء کردم از مراجع میگويند اين ديگر شوهرت نيست نامحرم است، کسی که خدا را سب و لعن میکند، پيغمبر را دشمنان میدهد ديگر حرمت ندارد، گفت اما مجبور شدم يک بخشی از پول حجم را اين داده، آقايون پيوسته بگوييد: «وَ اخْتِمْ لِي بِخَيْرٍ»[41] گفتم خانم چرا زن چنين مردی شدی؟ چرا تحقيق نکرده ازدواج کردی؟ بابا گرانبهاترين تصميمگيری زندگیات بود ازدواج، گفت حاجآقا به خاطر ايمانش زن او شدم، اين زمانی که دانشجو بود نماز اول وقتش تعطيل نمیشد حالا شده آقای دکتر، ناسزا به همه چيز میگويد نماز میخوانده، دوره دانشجويي نماز اول وقت پناه بر خدا، يک لحظه به حال خودم رها بشود، همه توفيقات را از او بخواهيد، از او بخواهيد امروز مهديه هستيم، فردا کجا هستيم؟ گفتم خانم برو و دعايش کن، اينها را حساب کن خمس اينها را بايد بدهی اين شوهر يک شوهر بیاعتقادی است پول حج است پول حج را امام صادق فرمود از حلالترين پولهايمان پرداخت میکنيم اينها را محاسبه کن، پرداخت کن، اداء کن برو آنجا دعايش کن، گفت حاجآقا بچهها را دارد مثل خودش میکند، بچهها را هم از حقيقت دور میکند، اين میتوانيم بگوييم اين آقا عالم است حالا يک مدرکی دارد دکتری، میشود به اين گفت عالم اين با سواد است، اين جاهل است اين عالم نيست عالم را امام کاظم میفرمايد چهارتا نشانه دارد، خدا را بشناسی، همينکه امام صادق هم از خدا میخواهد: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»[42] خدا را شناختی عالم هستی ولو استاد نديده باشی ولو به ظاهر برايت بگويند بیسواد ولی تويي خداشناس از نگاه اهلالبيت عالم هستی: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»[43] امام فرمود: «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ»[44] خدا را بشناسیم، ما تا به امروز در خداشناسیمان رشد کرديم، بنده خودم را مقايسه کنم با يک سال قبل، من به نسبت يک سال قبل در خداشناسی رشد کردم؟ رشد کردم مسير مسير علم است، افت کردم مسير مسير جهل است طرف میآيد میگويد آقا ما قبلاً اين کارها خوبها را هم انجام میداديم، حالا نمیدانيم چه شده؟ ديگر برايمان علی السويه شده انجام نمیدهيم؟ میگويم تو او بگو با کيان دوستی؟ با چه کسانی رفت و آمد داری میکنی؟ با چه کسانی مجالست میکني؟ خداشناسی نشانه علم است امام هفتم میفرمايد، خودشناسی نشانه علم است: «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ»[45] ببين خدا با تو چه کرده خودت پيدا کن، خودت را بشناس وظيفهشناس نشانه علم است: «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ»[46] آسيبشناسی نشانه علم است: «أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ»[47] ببين چه کسی شما را از دين میکند بيرون، از خدا جدا میکند؟ از اهلالبيت جدا میکند، خداشناسی، خودشناسی، وظيفهشناسی، آسيبشناسی، آنهايي که در اين چهار گزينه دارند رشد میکنند اينها مسيرشان مسير علم است، آنهايي که افت میکنند هرچه به مردن نزديکتر میشود در معرفت خدا، معرفت به خود، چهار شاهی مال دنيا، قدرت، رياست آمده سرگرم شده همه چيز را فراموش کرده، اصلاً يادش رفته که آفريدگاری هست، وظايف خودش را از ياد برده، اينها مسير مسيری و من عرضم تمام مدارس ما، دانشگاههای ما، حوزههای علميه ما، مراکز آموزشی ما بايد خروجیشان بشود اين چهار مطلب، ما دانش آموز اگر تحويل میگيريم و بعد به جامعه تحويل میدهيم، بايد در خداشناسی، خودشناسی، وظيفهشناسی، آسيبشناسی اين رشد کند امروز متأسفانه اين گونه نيست امروز ساختار آموزشی ما اين نيست بچهها میآيد میگويد خانم میگويم بچهام دبيرستان نماز شب میخواند دانشگاه رفته کفريات میگويد سال به سالی که اينها سوادشان میرود بالاتر بايد ايمانشان قویتر بشود ايمان میشود ضعيفتر اين علم نيست اين سواد است اين را هم بايد همه چاره انديشی کنيم، بس است: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[48] اينهايي که در زمان ائمه گمراه شدند مشکلشان همينجا بود اصلاً از اساس در خداشناسی اينها مشکل داشتند راوی میگويد روزهای پايانی عمر امام صادق که حضرت را مسموم کرده بودند محضر امام صادق رسيدم، ديدم بدن تحليل رفته، اين گوشتهای بدن آب شده، يک اسکلتی مانده، سری بر اين بدن باقی مانده، اين شيعه امام صادق میگويد من شروع کردم گريه کردن، آقا فرمودند چرا گريه میکنی؟ گفتم آقا شما امام صادق بايد اين جوری بشويد؟ آقا فرمودند بنده مؤمن خدا در هر وضعی که باشد در زندگی دنيايي خيرش است، اگر کسی خدا را خوب شناخته و بندگی میکند در سلامتی باشد خير است، در بيماری باشد خير است در ثروت خير است، در فقر خير است، آقا فرمودند نگران نباش خير ما در اين است، آقا امام صادق را مظلومانه گرچه دوران سختی امام گذراندند حالا فردا من اشاره میکنم دوران امام صادق در اواخر عمر خيلی فشارها بر حضرت بود و جسارتها به امام صادق شد اين دين و اسلام و تشيع امروز ما مرهون زحمتها و تلاشهای اولياء الهی در اعصار گذشته است، هزينه را آنها پرداخت کردند ما پای سفره آماده نشستيم، آقا شهيد شدند اما خود امام صادق از برپا دارندگان مجلس عزای جدش حسين بود، محرم که میشد که امام از روز اول محرم عزادار بود، اشک بر چهرهای حضرت جاری میشد امام شيعيان را توصيه میکردند به برپايي مجالس عزا، بگوييم آقا امام صادق شما را مظلومانه شهيد کردند اما شيعيان شما آمدند تجليل کردند، پيکر مطهر شما را غسل دادند، کفن کردند، اين پيکر در مدينه تجليل شد، تشييع شد در کنار قبر پدر بزرگوار و جد بزرگوارش زينالعابدين و جد اعلايش امام مجتبی به خاک سپرده شد بگوييم آقا سلام بر آن شهيدی که: «ملقی ثلاثاً بلا غسل و لا کفن»، «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»[49] هيچ روزی مثل روز حسين تاريخ نخواهد ديد، امام صادق مظلوم تاريخ بود اما با بدنش اهانت نشد، با پيکرش جسارت نشد، اول زائر پيکر امام حسين خواهر داغديدهاش زينب بود:
چون مشام جان زينب تازه شد از بوی يار، گفت يارب بوی معشوق من آيد زين ديار
آمد کنار گودی قتلگاه، آثار جرم و جنايت را کنار زد، چشمان خواهر به يک بدن قطعه قطعه، چاک چاک بعضیها میگويند شايد خاطرهای دوران بچگی زينب يادش آمد، حسين جايش روی سينه رسولخدا بود: «يوم علی صدر المصطفی و يوم علی وجه الثری»، اف بر اين مردم يک روز حسين روی سينه رسول خدا جای او بود، امروز بر خاک تفتيده کربلا پيکری را مشاهده کرد، چاک، چاک، عريان قطعه سری بر اين بدن نمانده، دست را زير بدن کرد، در تاريخ دارد حضرت سکينه با حضرت زينب بود، دختر پيکر بابا را نشناخت، صدا زد: «هذا نعش من»، عمه اين پيکر پيکر چه کسی است؟ يک وقت زينب فرمود: «هذا نعش ابيک الحسين»، همه بگوييم يا حسين.
يا ربالحسين اشف صدرالحسين بظهور الحجه، يا رب الحجه، اشف صدر الحجه بظهور الحجه، اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنج.
[1] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[2] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص125.
[3] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص125.
[4] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص125.
[5] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص232.
[6] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص232.
[7] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[10] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[12] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[13] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[14] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[15] انبياء25.
[16] زلزله7-8.
[17] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص845.
[18] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص845.
[19] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص349.
[20] انبياء25.
[21] انبياء25.
[22] انبياء25.
[23] احزاب21.
[24] بقره156.
[25] انبياء25.
[26] انبياء25.
[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[28] وسائل الشيعة ج16 ص77.
[29] وسائل الشيعة ج16 ص77.
[30] وسائل الشيعة ج16 ص77.
[31] وسائل الشيعة ج16 ص77.
[32] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص296.
[33] يس82.
[34] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص349.
[35] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[36] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[37] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[38] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[39] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[40] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص50.
[41] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص540.
[42] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[43] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[44] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص50.
[45] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص50.
[46] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص50.
[47] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص50.
[48] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص337.
[49] الأمالي( للصدوق) النص ص116.